فرنود فغفور مغربی - مشهد در سالهای اخیر در فوتسال و فوتبال و ورزشهای رزمی خوش درخشیده است. اگر در این میان کاوش شود بهراحتی به این نتیجه میتوان رسید که سهم مناطق کمبرخوردار از مناطق میانی شهر بیشتر بوده است. گواه این ادعا جامها و مدالهای زرینی است که به برترینهای ورزشی مناطق حاشیهای شهر در مسابقات مختلف اهدا میشود. در این شماره به سراغ یکی از فعالان ورزشی منطقه رفتیم تا از چندوچون کارش برای تیمهای پایه خبردار شویم. او با حداقل امکانات سعی در به سامان کردن امور تیم ورزشیاش دارد. روحا...شهنازی میگوید استعدادهای جوان مناطق پیرامونی را میتوان با چاههای نفت مقایسه کرد! همانطور که بخش مهم ذخایر مادی کشور در چاههای نفت است در بخش انسانی هم اصل استعدادهای شگرف را در بخش ورزشی و علمی در همین مناطقی که بهظاهر کمبضاعتتر هستند و گاهی برای اولیای زندگیشان ماندهاند میتوان یافت. دختر و پسر هم ندارد. هم در بخش پسران و هم دختران وقتی کمترین امکانات و مساعدتی از طرف مسئولان صورت میگیرد، میبینید بهترین نتایج کسب میشود و چهرههایی معرفی میشوند که بضاعت ورزشی و علمی کشور و حتی آن سوی مرزها را هم میتوانند تأمین کنند. ماجرا به باورکردن ساکنان مناطق پیرامونی برمیگردد. آدمیانی که از جنس همین مردماند و باید داشتههایشان را باور داشت و سعی کرد این استعدادها را از دل فراموشی و بیتوجهی استخراج و به معرض دید همگان گذاشت.
در ادامه گفتوگو با این مربی دلسوز و 5تن از بازیکنان تیم فوتسالش را میخوانید.
الف: گفتوگو با مربی
روحا... شهنازی را در مسابقات محلات مشهد دیده بودم. با آرامش اما رفتاری جدی سعی داشت نوجوانان تیمش بهترین نتیجه را کسب کنند. دعوتش کردم به دفتر شهرآرامحله بیاید. وقتی آمد، لباس ورزشی به تن داشت و 6بازیکن تیمش را هم آورده بود. خواستم صندلیها را کنار هم بگذارم و برای نشستن جایگاهی مناسب مهیا کنم که گفت: ما پایینشهریها همین موکت را خوشتر داریم! همگی نشستیم و گفتوگو آغاز شد.
شهنازی متولد 1358 و ساکن محله رسالت شمالی است. او در 10سال اخیر بهطور جدی به ورزش پرداخته و 8سالی هم در فوتبال و فوتسال سابقه مربیگری دارد.
او مدرک تحصیلی زیردیپلم دارد و میگوید: برای همین نمیتوانم در دورههای آموزشی حرفهای فوتبال و فوتسال شرکت کنم. همینقدر بوده که با سرپرستی تیم فوتبال به ورزش آمدم و سالها زیر نظر مربیهای خوب شهر کار کردم تا در سالهای اخیر توانستم با اتکا بر داشتههای پیشینیام در بخش مربیگری فعال باشم. خودم را مربی تجربی فوتبال میدانم.
استعدادها را دریابیم
او به محدودهای که در آن فعالیت دارد، اشاره میکند و میگوید: خودم بزرگشده این منطقه هستم و با گوشت و پوست و استخوانم معنای استعداد داشتن و البته بهجایی نرسیدن را حس کردم. برای همین تصمیم گرفتم در حدی که میتوانم نگذارم این تجربه برای نسل امروز تکرار شود. همه تلاشم را برای بچههای مناطق حاشیهای چون رسالت، پنجتن، گلشهر، بولوار دوم طبرسی و... صرف میکنم تا استعدادهای نادیده این بچهها دیده شود.
این مربی تیمهای پایه از استعدادهای بیشماری یاد میکند که در این محدوده وجود دارند و میگوید: حیف که این استعدادها شناخته نمیشوند و هرز میروند. هرکدام از این سرمایهها اگر در کشوری خارجی بودند برایشان مبالغ زیادی هزینه میشد اما به نظر من مناطق حاشیهای در بخش استعدادهای ورزشی در حکم چاه نفت برای کشور هستند. خدا کند قدر منابع انسانیمان را بدانیم. نکتهای که در این میان مطرح است وقتی به فردی که مستعد است مجال پرورش نمیدهند تبدیل به فردی میشود که ضررش برای جامعه از فردی عادی که بیراه برود بیشتر است. متأسفانه بارها شاهد استعدادهای منحرف شده بودهام. درحالیکه این فرد میتوانست تبدیل به اسطورهای ملی شود.
افتخارات فوتسالی
او که 7سال سابقه مربیگری دارد، توضیح میدهد: از تیمهای نامداری که مربی آنها بودم تیم «آبشار عاطفههای مشهد» را میتوانم نام ببرم. تیم «ستاره نوین» را هم در ردههای مختلف سنی راه انداختم و در قالب رقابت تیمهای مشهدی و استانی مشغول به فعالیت بودیم.
او به ورود تیمش در مسابقات محلات مشهد طی سه سال گذشته اشاره میکند و میگوید: سال اول تجربه نداشتیم و موفقیت خاصی کسب نکردیم؛ اما در سال دوم مقام آوردیم. وقتی استعداد بچههای تیممان در مسابقات دیده شد همه مسئولان و... تعجب کردند که تیمی از مناطق کمبرخوردار با امکاناتی در حد صفر به مراحل بالای مسابقات محلات رسیده است. این بود که به نظرم آمد نام «ستاره نوین» را برای تیمم انتخاب کنم. بچههای تیممان در همه زمینهها بهجز بخش اقتصادی واقعا ستاره هستند. آنها عموماً از خانوادههایی کمدرآمد به سراغ ورزش میآیند و حمایت چندانی نمیشوند.
تیم ستاره نوین در سالهای گذشته خوش درخشیده است. شهنازی درباره مقامهای تیمش میگوید: سال1395 در مسابقات محلات مشهد در بخش فوتسال اول شدیم. البته آن سال نام تیممان «تأسیسات دریایی» بود. امسال هم به سطح بالاتر مسابقات رسیدیم و این روزها درگیر مسابقات حذفی هستیم که امیدوارم افتخارات قبلی را بتوانیم تکرار کنیم. از دیگر افتخاراتمان این بوده که در رده سنی نونهالان مشهد سوم شدیم و به مسابقات زیرگروه استان رسیدیم و آنجا دوم شدیم. پارسال مسابقات را تا مرحله دوم طی کردیم اما در بین راه ماندیم! چراکه هزینه شرکت در مسابقات استان سرسامآور است و در تحمل جیب خالی ما و خانوادههای بازیکنانمان نیست و هر استانی که برای مسابقات برویم باید حدود 2میلیون تومان هزینه کنم.
اسپانسر شرط بقاست
او درباره درآمد مالی و هزینههای تیمش صمیمانه میگوید: من کارگر نظافت در شرکتی خدماتی هستم و جز این راه منبع درآمد دیگری ندارم. خانهای موروثی به متراژ 50متر دارم و به کم قانع هستم و در کنار کارم به ورزش و مربیگری برای استعدادهای منطقه حاشیه میپردازم. هر هزینهای هم که بچههای تیم میدهند فقط خرج هزینه سالن یا خرید برخی امکانات اولیه مثل لباس و توپ ورزشی خودشان میشود. «مشکل مالی» نقطه مشترک صحبت همه فعالان ورزشی است. هرچند در مبلغ این مشکل تفاوت وجود دارد. بعضی تیمها مشکلشان با میلیونها یورو و میلیاردها تومان هم حل نمی شود اما خواسته ما همان هزینههای واجبی است که هر تیم باید بپردازد. ما هزینه سفر به دیگر شهرها برای شرکت در مسابقات استانی و کشوری را نداریم. حتی بازیکنان ما برای پرداخت هزینه ماهانه سالن که سهم هر نفر حدود 30هزار تومان میشود مشکل دارند. خرید لباس ورزشی هم از دیگر مشکلات ماست. همه اینها با هزینهای جزئی حل میشود.
مربی تیم ستاره نوین از اسپانسری گمنام یاد میکند که همراه تیم است. او توضیح میدهد: خیّری داریم که بعضاً هزینهها را پرداخت میکند. ماجرا هم به این برمیگردد که روزی برای نظافت به خانهای رفته بودم. با صاحبخانه گفتوگو میکردم و در بین حرفهایمان متوجه شد که من مربی فوتبال پایه هستم. قبول کرد که در بخش مالی به ما کمک کند. چند نوبت هم من را امتحان کرد تا ببیند همه هزینه دریافتی را خرج بچهها میکنم یا نه. بعد که خاطرجمع شد روال حمایت مالی را ادامه داد. واقعیت این است که اگر همراهی او با تیم نباشد کمترین کاری نمیتوانم بکنم.
اطمینان خانوادهها را جلب کردم
تیم ستاره نوین نه دفتری دارد و نه بنر و تبلیغاتی. از شهنازی پرسیدم پس چگونه خانوادهها به شما اطمینان میکنند و فرزندشان را به شما میسپارند؟ شهنازی میگوید: سابقه چندساله ما نشاندهنده صحت و سلامت کارمان است. تمرینهای ورزشی تیم ما در سالن یاس برگزار میشود. هم نوجوانان و هم پدر و مادرها به سالن میآیند و روال کار را میبینند. اینگونه است که ما آشنا شده و جذب میشوند. علاوه بر این حدود 8سال است که در برنامههای فرهنگی منطقه3 فعال هستم و سابقه کارم معلوم است. ما سهشنبهها جلسه باشگاهی داریم و آن را در خانه بازیکنان برگزار میکنیم. در این جلسه برخی اوقات خانوادهها هم حضور دارند و رفتار مربی و بازیکنان را میبینند. همه اینها باعث جلب اطمینان خانوادهها میشود.
از ورزش تا اخلاق
شهنازی هم مربی ورزشی است و هم تذکردهنده موارد اخلاقی به نوجوانان تیمش؛ او میگوید: در هنگام تمرین و بعد از آن به بازیکنانم میگویم که اخلاق خوب میتواند باعث پیشرفتتان شود. هرچند امروزه پول، همه کارها را راه میاندازد اما اخلاق اولویت اول را دارد. به بازیکنانم میگویم اگر روی حریف خطا کردید حتماً از او عذرخواهی کنید و نگویید داور جریمه میکند و ماجرا تمام میشود. باید رعایت حریف را کرد. از همه بازیکنانم راضی هستم و اجازه میخواهم همینجا از محمد فروغ نام ببرم. ایشان، هم از لحاظ فنی و هم اخلاقی سرآمد تیم است.
او از همکاری مشترک با واحد تربیتبدنی همگانی شهرداری یاد میکند و میگوید: مسئولان فرهنگی و ورزشی شهرداری منطقه همکاری خوبی با تیم ما دارند. تدبیری اندیشیدند که هزینه کمتری به سالن فوتسال بپردازیم. همین مسئله کمک خوبی به ماست که شهرداری متقبل شده است و ما سپاسگزار هستیم.
ب: همکلام با بازیکنان نوجوان
همراه با آقای مربی، 5فوتسالیست هم به دفتر شهرآرامحله آمده بودند و با آنها درباره علاقهمندیها، مشکلات و خاطرههایشان گفتوگو کردیم. رده سنی آنها نوجوان بود اما بهطور واضح توانمندی و عاقبتی درخشان را در رفتار آنها میشد مشاهده کرد. گفتوگویم که تمام شد از هر کدامشان صفتی در ذهنم ماندگار شد. یکی یادآور تلاش و پشتکار بود. دومی که قدبلند جمع بود بیشتر به عکسهای سهراب سپهری میمانست و هنگامی صحبت که میکرد احساسی عمیق در او موج میزد. دیگری پرانرژی بود و اهل شوخی. از آنهایی که شاید اگر پایش بیفتد در زمین ورزشی سروصدا راه بیندازد و چهره مشهوری شود. آن دیگری به افقهای دور فکر میکرد و آخری همه وجودش در «صداقت» خلاصه میشد.
با فوتسال متعادل میشویم!
امیرحسین دهقان متولد 1384 ساکن بولوار طبرسی و سابقهای یکساله در این ورزش دارد. او به پایه هشتم خواهد رفت و وقتی از او میپرسم بهتر نیست بیشتر درس بخوانی تا سالن بروی؟ میگوید: برایم درس اولویت اول در زندگی است. در سال تحصیلی فقط پنجشنبهها و جمعهها که مدرسه تعطیل بود و فراغت داشتم به باشگاه میرفتم. شاید بعضی فکر کنند که هرچه آدم بیشتر درس بخواند موفقتر است اما بزرگترهایم به من گفتند همهچیز باید در کنار هم باشد. هم باید درس خواند و هم ورزش کرد تا فردی متعادل بار آمد وگرنه آدم میشود یکلامپی! با برنامهریزی به همهجا میشود رسید. او از فواید ورزش در زندگیاش میگوید: از زمانی که به سراغ ورزش رفتهام حس میکنم جسورتر شدهام. جسارت به معنای خوبش که معادل شجاعت است. در برابر مشکلات زندگی و حتی سختی درسها پرتوان شدم. این چیزها نتایج کمی نیست.
امیرحسین از بازخورد فوتسالی شدنش در خانواده میگوید: هرکسی در خانواده ما میشنود که من فوتسالی شدم و در تیم بازی میکنم با هیجان به من میگوید چطور توانستی به این مرحله برسی. از من در خانواده بابت فوتسالی شدنم حمایت میشود.
وقتی میپرسم میخواهد با فوتبال به کجا برسد، میگوید: در پست چپ به سطح کشوری! الآن هم به نظرم موفقیتم در این رشته شروع شده است. خاطره خوبم هم این است که یک ماه بعد از شروع شدن مسابقات لیگ کشوری برای تیم دعوت شدم. به نظرم این شروع خوبی است و اگر ادامه داشته باشد حتماً افتخارآفرین خواهم شد. البته از همان کودکی فوتبال و فوتسال بازی میکردم اما الآن تلاشم را بیشتر کردهام.
تلاش؛ شرط موفقیت در فوتسال است
امیر طالبی متولد 1383 است و ساکن محله پنجتن است و امسال به کلاس نهم میرود. او در پاسخ به سؤالم که فوتسال چه نقشی در زندگیاش داشته است میگوید. فوتسال برایم مساوی است با سرگرمی. هرکسی نیاز به سرگرمی دارد. سرگرمیای که باعث پیشرفت در زندگی بشود. برای همین با تمام مشکلاتی که در بین است فوتسال را رها نمیکنم.
او میگوید در پست عقبگیر که معروف به موتور است بازی میکنم و دوست دارم در همین پست بهتر و قویتر شوم. برایم فوتسال فقط یک شروع است تا وقتی در رده پایه هستم فوتسال را ادامه خواهم داد و بعد از آن به فوتبال رو خواهم آورد. دوست دارم کارم را تا لیگ برتر استان ادامه دهم.
او درباره رویارویی خانوادهاش با مسئله ورزشکار شدنش میگوید: همه از من حمایت میکنند و میگویند اگر میخواهی به رتبههای بالای این ورزش برسی باید خیلی تلاش کنی و پشتکار داشته باشی.
از طالبی میپرسم چه خاطرهای از فوتسال داری؟ او میگوید: اوایل به تیم دیگری میرفتم اما چون بازیام از آنها بهتر بود هیچوقت بازیکنانش با من خوب نشدند. هرچند مربی آن تیم به من گفته بود میتوانم تو را تا تیمهای برتر مشهد ارتقا دهم اما از آنجا بیرون امدم و الآن هشت ماه است با تیم آقای شهنازی در مسابقات مختلف شرکت میکنم. خاطره خوبم هم این است دقیق بعد از دو هفته که به تیم آمده بودم با من قرارداد رسمی امضا کردند و شدم بازیکن ثابت تیم. همین رفتارها موتور محرکه میشود که هر ورزشکاری کارش را بهتر انجام دهد.
وضع مالی بازیکن مهم است
محمدجواد کریمکشته متولد 1384 است و به کلاس نهم میرود او ساکن بولوار طبرسی دوم است. محمدجواد درباره فوتسالی شدنش میگوید: در ساعت فراغت باید کاری کرد یا باید نشست در خانه و پلیاستیشن بازی کرد و یا در کوچهها بیهدف گشت که معضلات خاص خودش را دارد. وقتی مقایسه میکنم میبینم خب بهتر است به فوتسال بیایم که هم وقت آزادم پر شود و هم نتیجه مثبتی برایم داشته باشد و از کارهای بد هم دور بمانم. پس به قول معروف: «چراکه نه؟!»
او که بازیکن چپ است درباره آینده ورزشیاش که دوست دارد به آن دست یابد میگوید: دوست دارم جایگاهی تثبیتشده در تیمهای لیگ برتری داشته باشم. برایم همانقدر که فوتسال دوستداشتنی است به فوتبال هم علاقهمندم. تا چه شود!
او روایتی متفاوت از بازخوردهایی که فوتسالیست شدنش داشته، دارد و میگوید: من دو جور برخورد دیدم. عدهای حسودیشان شده و میگویند تو به جایی نمیرسی. عدهای هم من را تشویق میکنند که راهم را ادامه بدهم. فعلاً به حرف آنهایی که تشویقم میکنند توجه دارم.
محمدجواد درباره خاطراتش از فوتسال میگوید: قبل از اینکه وارد تیم ستارههای نوین شوم در تیم دیگری بازی میکردم و در سطح مسابقات مشهد توپ میزدم. پدرم گفت چون وضعیت مالیمان خوب نیست نمیتوانی به فوتسال بروی. من هم به هرحال از آن تیم و رقابتها عقب ماندم. حالا که اندکی وضع مالیمان بهتر شده به تیم آقای شهنازی آمدم و خوشحالم که عقبافتادگیام جبران شده و در مسابقات لیگ برتر نوجوانان بازی میکنم.
الگویم بچههای تیم ملی هستند
محمد فروغ کلاس هشتم خواهد رفت و در بولوار طبرسی ساکن است. او درباره فعالیتش در ورزش فوتسال میگوید: شما اگر به بازیکنان رده نوجوان و جوان تیم ملی دقت کنید میبینید آدمهایی مثل ما بودند که با تمرین و سختکوشی توانستند پیشرفت کنند. خب چرا من نتوانم به آن جایگاه برسم. الگویم بچههای تیم ملی هستند که اتفاقاً تعداد زیادیشان از همین محلات حاشیهای برخاستهاند و نامدار شدهاند. او درباره پستی که بازی میکند و آینده ورزشی موردعلاقهاش میگوید: من بازیکن راست و چپ هستم. دوست دارم به انتهای فوتسال برسم و آنجا به سمت فوتبال راهم را عوض کنم. این همان کاری است که خیلی از بازیکنان بزرگ انجام دادهاند. بههرحال الگوی من بازیکنان موفق است.
محمد صحبت که میکند محال است از الگوهایش حرفی به میان نیاورد. وقتی از خاطراتش در فوتسال میپرسم میگوید: مثل ستارههای فوتسال پله به پله بالا میروم. سال اولی که به تیم ستارهها آمدم در سال اول در مسابقات دسته یک مشهد، در سال دوم در مسابقات زیرگروه استان و استان توپ زدم. سال سوم هم در مسابقات استان و امسال در مسابقات لیگ برتر فوتسال بازی میکنم.
او از مخالفتهایی که در خانواده با آنها مواجه شده است میگوید: آنها مخالف ورزشی شدنم نیستند اما نگران مسئله مادی هستند. میگویند الآن فوتبال، فوتبال قدیم نیست که همه به عشق ورزش و تیم بازی کنند. ماجرا پولی شده است. من هم قبول دارم اما فکر میکنم اگر حتی پول داشته باشی اما تکنیک نداشته باشی به جایی نمیرسی و اگر تکنیک خوبی داشته باشی بالأخره پول و حمایت به دنبال تو خواهد آمد. برادرم میگوید به رشته تکواندو برو اما میدانم تکواندوکارها هیچوقت دیده نشده و از آنها تقدیر خوبی نمیشود.
او درباره خاطراتش از فوتسال میگوید: خاطرات مختلفی در مسابقات فوتسال دارم که شاید تلخترین آنها در مسابقات حذفی بود. تیم ما فقط برای یک گل کمتر زده حذف شد و تلاشهای آن سالمان از بین رفت. البته باید قبول کرد که توپ گرد است و گاهی به نفع ما نمیچرخد!
انگیزههایم را تقویت میکنم
محمد طاهون متولد 1384 است و به کلاس هشتم میرود و در بولوار طبرسی شمالی ساکن است. او هم میگوید: به فوتسال آمدم تا آمادگی جسمانیام تقویت شود. دوست دارم با بزرگترهای فامیلم که به سالن میروند فوتسال بازی کنم. شرطش هم معلوم است. باید بازیام آنقدر خوب باشد که آنها با اینکه از بقیه کوچکترم رغبت داشته باشند به سالن دعوتم کنند.
او هم درباره پستش در تیم و آرزویش برای آینده ورزشیاش میگوید: راست بازی میکنم. آرزویم رسیدن به تیم ملی است و کسب افتخار آسیایی و جهانی.
محمد میگوید: همه بار ورزشیام بر دوش خودم است. کسی در بین ما فوتسالی نیست و مجبورم، هم بازی کنم و هم به خودم انگیزه بدهم. کار سادهای نیست اما چون فوتسال را دوست دارم ادامه میدهم.
او میگوید: بدترین چیز در فوتسال قولهایی است که داده میشود اما خبری از آن نمیشود. نوبتی از چند نفر و من برای شرکت در تیمی در یکی دیگر از استانها تست گرفته شد و با اینکه از بازی و تکنیک من خوششان آمده بود خبری نشد. این چیزها دلسردکننده است.
حرف آخر
از بازیکنان نوجوانی که در این گفتوگو شرکت کرده بودند خواستم یک جمله به انتخاب خود بگویند تا بهعنوان حرف آخر از آنها نقل کنم. دهقان گفت: از همه همنسلهایم میخواهم تلاش بیشتری در زندگی کنند تا به جایگاه بالا برسند. طالبی ادامه حرف مربیاش را گرفت و گفت: مسئولان بیشتر به فکر بچههای حاشیه شهر باشند و ثابت کنند استعداد حرف اول را میزند و نه پول. کریم کشته هم ادامه داد: نوجوانان به فوتسال رو بیاورند چراکه جای پیشرفت خوبی دارد. فروغ هم بر استعداد زیاد در پایین شهر تأکید کرد و خواست سرمایهگذاری بیشتری انجام شود. طاهون هم از مسئولان خواست قیمت سالنها بیشتر نشود. ما برای پرداخت همین قدرش هم مشکل داریم.