امیرمنصور رحیمیان| حساب اهالی هنر از بقیه آدمها قدری جداست. از قدیم هنرمندان و آدمهایی که اهل این سبک و سیاق از زندگی بودهاند، به کارهای عجیبوغریب و زندگیهای نامعمول و البته بیپولی، معروف بودهاند، پس اینکه بگویم خانه هنرمندان ایران جای عجیبوغریبی است، زیاد بیراه نیست. الان با ذکر مثال برایتان توضیح میدهم که چرا فکر میکنم این محل دوستداشتنی(!) جای عجیبی است.
فکر کنید مثلا رفتهاید خانه مادربزرگ پولدار پسرخاله همسایهتان؛ از آن پیرزنهای قجری که هنوز بعد از 100سال زندگی اشرافی، ارث پدر پدر پدربزرگش تمام نشده است و هنوز هم کلی پول دارد. خانهاش یک قصر بزرگ است وسط باغی باصفا و کلی هم خدموحشم دارد. باغ آنقدر باشکوه و پر از درخت سپیدار، چنار و سرو بلند است که نوکشان را کلاغها هم ندیدهاند و از در ورودی تا وسط باغ که قصر در آن قرار دارد، حداقل 20دقیقه با تاکسی، راه است! این وسط هم آدمهایی را میبینی که دستبهسینه معطل دستور سرکارعلّیه هستند و هرکدام به کاری مشغول. به قصر میرسی و نمای خشتی و آجریاش با سبک معماری پیچدرپیچ و چشمنوازش، هوش از کلهات میبرد. تازه این اول ماجرای غافلگیرکنندهای است که قصد دارم برایتان مثال بزنم. وارد سرسرا که میشوی، رنگولعاب مطلای در و دیوار، نقشونگار دلربای تابلوهای افراشته بر دیوارها، بازی نور از پس پردههای مخملین، نرمی و لطافت فرشهای دستبافت که جابهجا افتادهاند کف زمین و مجسمههایی که روی میزهای خراطیشده در گوشهوکنار سرسرا قرار دارند، به تحسین وادارت میکند. فرض کنید تابلوها کار استاد کمالالملک، ال گرکو، فرشچیان و آرماند فرناندز است. مجسمهها هم کاربهمن محصص، لوییز بورژوآ، پرویز تناولی وسزار بالداچینی است. فرشها نیز اثر عیسی بهادری و احمد ارچنگ وامیرهوشنگ جزیزاده. اصلا معقول و مقبول نیست که قیمت آثار را از خانم خانه بپرسی، کافی است از دیدنشان لذت ببری. فقط یک چیز آزارت میدهد؛ وسط این همه زیبایی، یک سنگ مستراح معمولی گذاشتهاند میان سالن و یک آفتابه پرآب هم کنارش. هرچه با خودت دودوتا چهارتا میکنی، درک نمیکنی که این سنگ چه چیزی دارد که جایش باید وسط سالن باشد. رویت هم نمیشود چیزی بپرسی. میترسی خدایناکرده به جهل درباره کار هنری متهم شوی. هرچه با خودت کلنجار میروی، نمیتوانی جواب درخوری پیدا کنی. با خودت میگویی حتما کار یک هنرمند بزرگ است که این آخریها به درجهای از شناخت درزمینه هنر رسیده که معانی هنری مستتر را در این کار به ابهام و ایهام، پنهان کرده است. میروی جلو و اسم هنرمند را میخوانی. میبینی رکب خوردهای و از این بندهخدا اصلا اسمورسمی نیست. دیگر مغزت رد میدهد. میخواهی بهترفند، سر از راز این ماجرای بودار(!) دربیاوری، پس اولین خدمتکاری را که رد میشود، میگیری به صحبت. اول از معانی مستتر در این اثر هنری یاد میکنی و کلی بهبه و چهچه میزنی و در مناقب اثر، داد سخن میدهی. بعد ناگهان طوری که حواس طرف، پرت بلبلزبانیهایت شده باشد و انگار سوال معمولی و پیشپاافتادهای در ذهن داری، میپرسی راستی قیمت این شاهکار فاخر چند است؟ آن بابا هم میبیند عجب آدم هنرشناس و فهیمی گیرش افتاده و چقدر به ارزش کار هنری واقف است. بادی به غبغب میاندازد و قیمت پرتکی و درشتی میدهد که: «بله، ما دیدیم خیلی قیمتش زیاد است و گران است. گفتیم حتما کار فوقالعادهای است. خریدیمش. گذاشته بودیم تا آدم فهیمی مثل شما بیاید و به انتخاب ما آفرین بگوید... .»بعد تازه دوزاریات میافتد که ای دل غافل، این سنگ معمولی نیست. سنگ محک عقل است که گذاشتهاند وسط سرسرا. حالا نمیدانی بهخاطر حرفی که زدهای، عاقل به حساب میآیی یا فکری که با خودت کردهای یا برعکس؟
مخلص کلام اینکه، خانه هنرمندان ایران واقعا جای عجیب و غریبی است. مثل بازار مکاره شده. با این توفیر که در بازار برای هر چیز، قدر و قیمت مناسبی در نظر گرفته شده است ولی اینجا به اسم اثر هنری، قیمتی عجیب و غریب روی چیزها میگذارند. قیمتهایی که حتی مخاطبان هنرمند و هنرشناس را هم شوکه میکند، دیگر چه رسد به بقیه. جایی که یک روز سنگ توالت را ۵۰ میلیون تومان میفروشند، یک روز کاغذی مچاله شده را به قیمت یک میلیون تومان میفروشند و احتمالأ فردا هم دستمال کاغذی استفاده شده را به قیمت ۳ میلیون تومان به فروش میگذارند. جایی که دیگر نمیشود همینطوری بروی تا لذت ببری، باید بروی تا شعور خودت را محکی زده باشی.
اینها همه را گفتم تا برسم به نمایشگاه «چهارسوی خیال». رویدادی که از 21 تیرماه امسال بهمدت 2هفته دایر بود. این درحالیاست که حواشی آن تا مدتها و هنوز ادامه دارد. نمایشگاهی که فراخوان معتبری هم از سوی« انجمن مجسمهسازان ایران» داشته و بیش از 180 اثر هنری پس از دواری! در آن نمایش داده شده است. چطور میشود که سنگ توالتی با برچسب کوچکی از ناصرالدینشاه قاجار با قیمت 50 میلیون تومان از هاضمه داوری، انجمن و خانه هنرمندان رد شود و انقدر سر و صدا در مجامع هنری و رسانههای مجازی راه بیندازد. ا... اعلم.