به نیمه تابستان که میرسیم، آمدوشدهای مسئولان در روز خبرنگار گرمای هوا را به حرارت و تب و تاب حرفهای کلیشهای و ناب تبدیل میکند که از یکسو مسئولان در لوحهای سپاس و پیامهای گرامیداشت برای خبرنگاران ارسال میکنند و از یکسو خبرنگاران سر درد دلشان باز میشود و هر کدام گلههای یک سال گذشته را در قالبی بیان میکنند، به این گمان که همین چند روز گوش مسئولان شنواتر از دیگر روزهای
سال است.
اما باز هم گذشت، 17مرداد با پسلرزههایش تمام شد و هر چه گل و شیرینی و لوح سپاس بود ارسال شد و حالا دوباره
روز از نو روزی از نو.
فرصت درددلهای خبرنگاران تمام شد و دوباره نوبت رسید به بازگوکردن حرفهای مردم. حالا این خبرنگاران که دلشان خوش است چند روزی حرفهایشان شنیده شده، دوباره کمر همت میبندند تا در کوچهپسکوچههای شهر، چشم مسئولان باشند و در ادارات و سازمانها زبان مردم.
در این میان مسئولانی که گلهایشان پررنگ و لعابتر بوده و شیرینیهایشان گواراتر، توقع دارند تا مدت زمان طولانیتری از گزند قلم خبرنگاران در امان باشند.
تعدادی از مسئولان هم که مزاحمت قشر خبرنگار را بیشتر از دیگران حس میکنند، اصلا اعتقادی به این روز ندارند، چراکه گل و شیرینی و انواع تقدیرنامهها نمیتواند ذرهبین خبرنگاران را از کاستیها و کمکاریهایشان
بردارد.
البته بعضی مدیران بهقدری مشغول خدمت به مردم هستند که از فرط خستگی یادشان میرود 17مردادی هم در تقویم ثبت شده است.
به اعتقاد من اینها به شرط پاسخگویی مداوم شریفتر از دیگر مسئولان هستند.
نکتهای که برای من جالب بود یکپارچهشدن رسانهها و خبرنگاران و همدلیشان با یکدیگر بود که زیبایی شغل خبرنگاری را دوچندان مینمود.
هر روزنامهای را که ورق میزدیم گزارشهایی از پیشکسوتان روزنامهنگاری به چشم میخورد که بدون توجه به جناح سیاسی و سمت و سوی رسانهای آنها نوشته شده بود.
با تمام این تفاسیر این روزها گذشت و باز هر کدام از رسانهها پشت جناح سیاسی خود موضع میگیرند و دوباره خبرنگاران که سربازان این رسانهها هستند در مقابل هم قلم میزنند.
باز آغاز جنگ است و صدافسوس که در میانه این جدال، گاهی اوقات بازگوکردن حرفهای جناحی به حرفهای مردم ارجحیت پیدا میکند.
من فکر میکنم خبرنگار، خبرنویس، مخبر، گزارشنویس، روزنامهنگار یا هر عنوان دیگری که به شغل ما خطاب شود، رسالت ما خوبکردن حال مردم است.
حالا با گزارشی از یک لبخند یا پیگیری یک مشکل شهری، فرقی ندارد؛ مهم مردمی هستند که با شنیدن عنوان خبرنگار درددلهایشان شروع میشود، درددلهایی که مهمتر از حرفهای من است.