مترجم: عادل نجفی| همه ما گاهی در لحظات و شرایط حساسی قرار گرفتهایم که بنا به دلایلی، چشمان خود را روی حقیقت بستهایم. گاهی البته آنچه خود ما نیز بیان کرده یا انجام دادهایم، با حقیقت فاصله داشته است. آنطورکه پژوهشهای رفتارشناسان و روانشناسان نشان میدهد فریبکاری و بهنحوی حتی میتوان گفت دروغگویی، نیرنگ و دیگر مترادفهای آن، دومین رفتار پرتکرار میان افراد مختلف است. مهم نیست شما در کجای دنیا زندگی میکنید؛ بههرحال ممکن است برای اینکه کارها و امورات مختلف خود را پیش ببرید، کسی را فریب داده باشید یا دیگران شما را فریب داده باشند. این مسئله آنقدر فراگیر است که تعلیمات و آموزههای دینی نیز در نکوهش و مذمت آن تذکرات زیادی دادهاند. اما هرچه هست، همچنان انسانها گاهگاهی برای پیشبرد امور خود به آن متوسل میشوند.
ز گهواره تا گور، فریبنده باش!
بررسی فرهنگهای ملل مختلف نشان میدهد در گوشهوکنار جهان تلاش میشود ازطریق ارائه آموزشهای مختلف از ایجاد روحیه پنهانکاری و فریب از همان کودکی جلوگیری شود. برای نمونه درمیان آمریکاییها، یکی از اولین آموزههای اخلاقی درباره صداقت و راستگویی، به داستانی درباره جورج واشنگتن بازمیگردد که در کودکی شاخه درختی را میشکند و با اینکه میداند اگر پدرش متوجه شود او را تنبیه خواهد کرد، با گفتن حقیقت به الگوی صداقت تبدیل میشود. در فرهنگ دیگر ملل نیز داستانها و خردهروایتهای مشابهی وجود دارد که نشان میدهد از کودکی برای فرهنگسازی در این زمینه تلاش میشود. اما کودکان از همان ابتدا برای فرار از تنبیههای احتمالی، ایجاد محبوبیت و متقابلا ایجاد شیطنت به فریبکاری روی میآورند. آنها اگرچه در نهان خود از آنچه انجام میدهند چندان آگاه نیستند، پژوهشهای علمی روی کودکان پنج تا دهساله در ایتالیا نشان میدهد کودکان هرچه بیشتر یاد میگیرند، در پنهانکردن موفقتر عمل میکنند. بهعبارت دیگر با بهبود مهارتهای ادراکی و کسب تجربههای بیشتر، آنها بهتر میتوانند عواملی چون تغییر حالات چهره یا احساسات را کنترل کنند.
فریب همهجا فریب نیست!
هیچکس فریبکاران را دوست ندارد. بله؛ این یک اصل جهانشمول و بینالمللی است، اما به همان اندازه که همه ما از چنین افرادی بیزار هستیم، در تشخیص و شناسایی آنها نیز عاجزیم. براساس یافتههای مطالعاتی در سال2011 از اروپاییها خواسته شده است 500واژه موردعلاقه خود را فهرست کنند که نتایج آن نشاندهنده پایینترین رتبه واژگانی چون دروغ، فریب و نیرنگ است. اما شما در تشخیص فریب، در خوشبینانهترین حالت تنها اندکی بیشتر از شیر یا خطانداختن شانس دارید. نتایج بررسیهای آزمایشگاهی رفتارشناسان در آمریکا نشان میدهد شانس شناسایی یک دروغگو در مراودات عادی فقط 54درصد است. ریشه مسئلهای را که تشخیص قریب را اینقدر دشوار میکند، باید در فرهنگ جستوجو کرد. تفاوتهای فرهنگی و بهطور خاص زبانی میتوانند اختلافات بسیاری ایجاد کنند. توقعات و انتظارات فرهنگی از اهالی شهرهای مختلف یک کشور گرفته تا اهالی کشورهای مختلف نسبتبه یکدیگر کاملا متفاوت است و هنگامیکه این تفاوتها با چاشنی معانی و ادراکات زبانی نیز همراه میشود، اختلافات دوچندان میشود. درحالیکه اغلب افراد برای تشخیص فریب و تناقضات رفتاری و گفتاری طرف مقابل به نشانههای مشترکی مانند تغییرات در چهره، نگاه نکردن در چشمها، تغییر لحن کلام یا حرکات سریعتر بدن استناد میکنند، نهتنها چنین نشانههایی پشتوانه علمی ندارند که در شرایط بینافرهنگی نیز کمتر از هر زمانی قابل استناد هستند. در پژوهشی در سال1990 از دانشجویان اردنی مشغول به تحصیل خواسته شد فریبکاریهای همکلاسیهای آمریکایی خود را شناسایی کنند و متقابلا آمریکاییها نیز رفتار اردنیها را ارزیابی کنند. نتایج پژوهش بسیار ناامیدکننده بود؛ چراکه اختلافات فرهنگی و رفتاری مانع از تشخیص میشد. براساس نتایج این پژوهش، شاخصهای رفتارهای فریبنده در یک فرهنگ میتواند شاخص صداقت و صحت در فرهنگ دیگر باشد. برای نمونه در فرهنگهایی نظیر فرهنگ آمریکاییها که فردگرایی بیشتری غالب است، اشخاص برای فریبکاری سعی میکنند بیشتر از ضمایر جمع و غیرانفرادی استفاده کنند؛ درحالیکه در فرهنگهای جمعی نظیر آنچه در فرهنگ کشورهای مشرق زمین شاهد هستیم، افراد برای پنهانکردن افکار و اعمال خود بیشتر از ضمایر فردی برای وارونه جلوهدادن حقیقت استفاده میکنند.
فریب؛ فرهنگی جهانی
همانطورکه اشاره شد، فریب و فریبکاری با هر شاخص اجتماعی، مذهبی و حتی اقتصادی، نکوهیده و نادرست تلقی میشود. اما همچنان این فرهنگ نادرست درمیان افراد مختلف در کشورهای مختلف به نحوی درجریان است که تشخیص آن نیز دشوارتر میشود. برای نمونه همه آمریکاییها از سرقت بانک بهعنوان یک جرم آگاه هستند، اما تلاش میکنند هنگام ارائه گزارشهای مالیاتی تا حد امکان اعداد را جابهجا کنند. درمیان نویسندگان، مهم نیست در چه کشور یا فرهنگی باشند، استفاده بدون اجازه و نقض کپیرایت بسیار آزاردهنده است، اما همین نویسندگان برای آنکه سفارش یا اثر جدید خود را بهموقع به ناشر برسانند، ممکن است چند خطی از آثار دیگران کپی کنند. اهالی دنیای فناوری اطلاعات نیز از این قاعده مستثنا نیستند؛ آنها هم برای افزایش سرعت عمل خود دست به چنین اقداماتی میزنند، اما شاید با رندی و مهارت بیشتر. مدارک تحصیلی، آثار هنری، پوشاک و شاید بدون اغراق بتوان گفت حوزههای مختلف دیگر نیز به نظر میرسد از گزندهای «قرن فریب» درامان نمانده باشند و انسانها برای مقابله با این ضدفرهنگ نیازمند تدابیر جدیدی هستند.