فرنود فغفور مغربی
خبرنگار شهرآرا محله
آیا شما هم از آنهایی هستید که به «آتشنشانی» میگفتید «آتشفشانی»؟... همه ما آتشنشانها را گاهی سوار بر ماشینهای امداد هنگامیکه برای اطفای حریق اعزام میشوند دیدهایم. شاید اگر بخشی از مسیر هر روزهتان عبور از کنار یکی از ایستگاههای آتشنشانی باشد، دیدهاید که آتشنشانها در محوطه داخلی تور بستهاند و والیبال بازی کرده یا بساط «گلکوچک» راه انداختهاند...
ماجرای دلخراش «پلاسکو» باعث شد توانمندی و غیرت این گروه ایثارگر دیده شد و آن روزها شوری عظیم در بین عموم مردم راه انداخت ولی مثل همه ماجراها و رویدادها پس از چندی به فراموشی سپرده شد؛ اما واقعیت زندگی آتشنشانان چیست؟ آدمی که هر روزه زندگیاش با حوادث و خطرات همراه است چگونه زندگی میکند؟ آیا ترسشان ریخته و آتش را جدی نمیگیرند و از حادثهها نمیترسند؟ هر روز چند مرحله برای کمک به شهروندان اعزام میشوند؟ تلخترین حوادثی که دیدهاند کدام بوده است؟ آیا تابهحال تهدید شدهاند؟ چه آموزشهایی دیدهاند؟ چگونه استرس را کنترل میکنند؟
برای تهیه این گزارش سعی کردم از آن میله طولی که بهجای پلهها استفاده میکنند پایین بیایم و همچنین لباس ویژه آتشنشانها را بر تن کردم. لباسی تشکیلشده از چکمههای ویژه، شلوار و اورکت ضدحریق، کلاه کاسکت به همراه کوله، ماسک و کپسول اکسیژن درحالیکه دو شیلنگ بزرگ آتشنشانی همراهم بود. اینها وسایلی است که در بیشتر حوادث همراه فرد آتشنشان است. روی باسکول که رفتم، 45 کیلوگرم اضافهوزن پیدا کرده بودم! تحمل این حجم سنگین آنهم در شرایط بحرانی که ممکن است ساعتها به طول انجامد، طاقتی طاق نشدنی میخواهد که در تحمل هر کسی نیست. در ادامه گزارشی از یک روز همراهی با کارکنان آتشنشان ایستگاه 45 میخوانیم. خوشبختانه قدم گروه خبرنگار-عکاس شهرآرا خوب بود و آن روز حادثهای اعلام نشد. هرچند روز قبل از آن 7 نوبت برای مقابله با حوادث اعزام شده بودند.
از اتفاقات شهر تا حوادث روستاها و جادهها
علی یکه ابرده سالهاست که زندگیاش همراه با حادثه بوده و حالا دیگر موی سروصورتش سپید شده است. او پیش از شروع گفتوگویمان گفته بود: «وقتی در ایستگاه آتشنشانی حضور دارم نسبت به زمانی که در خانه هستم، احساس آرامش بیشتری دارم. نسبت به بیسیمی که باید همواره در نزدیکش باشم حساسیت پیدا کردهام، چراکه هر لحظه ممکن است من را احضار کنند و حتی نیمهشبها برای مدیریت حوادث بزرگ به صحنه فراخوانده شوم.»
او در اولین جملاتش با شهرآرا میگوید: «هفته «ایمنی و آتشنشانی» را تبریک میگویم. سازمان ما سازمانی بحرانمدار است اما بهرغم تلاش همه مسئولان ارشد در هر دو زمینه «نیروی انسانی و تجهیزات فنی» کمبود داریم. تازگی جذب نیرو داشتهایم و امکانات جدیدی خریداری شده است اما همچنان کمبودها وجود دارد.»
او درباره محدوده خدمات ایستگاه 45 هم بیان میکند: «هم محدوده شهری و هم محدوده روستایی را پوشش میدهیم. حتی اتفاقات جادهای را به ما مربوط میدانند هرچند در حوزه کاری سازمان دیگری است! به همین مناسبت با حوادث گوناگونی از آتش گرفتن خرمنهای روستاییان تا آتشسوزی زبالههای مخلوط که حتی ممکن است افزودههای شیمیایی داشته باشد مواجه هستیم. انبار ضایعات مشهد در این منطقه است و بعضاً انباشت غیرمجاز مواد، باعث آتشسوزی در انبارها میشود. مزارع کشاورزی هم مشکلات متنوع خودشان را دارند. بهصورت متوسط روزانه 2 تا 3 حادثه به ایستگاه ما اعلام میشود و برای مقابله با آن اعزام نیرو میکنیم. بهزودی واحد «نجات حرفهای جادهای» به این ایستگاه افزوده میشود تا در این بخش هم ارائه خدمت شایستهای داشته باشیم. برآوردها نشان میدهد با توجه به ضعفهای نیرویی و امکانات تنها میتوانیم 70 درصد نیاز منطقه را پوشش دهیم.»
گول نردبانهای بلند را نخوریم
در فیلمهای سینمایی وقتی میخواهند توانمندی آتشنشانی را به رخ بکشند، نردبانهای بلند سازمان را به نمایش میگذارند. از «یکه» میپرسم بلندترین نردبانی که در اختیار دارید چقدر طول دارد. او میگوید: «ماشینی برای حملونقل نردبان داریم که اتفاقاً گرانترین خودرویی است که در آشیانه وجود دارد. طول نردبان آن 62 متر است. شنیدهام نردبانهای 74 متری هم خریداری شده است و بهزودی به این نردبانها مجهز میشویم.»
او به خاطرات همکارانش که از آتشنشانی کشور فرانسه بازدید داشتند، اشاره میکند و میگوید: «شاید برایتان جالب باشد که بگویم طول نردبانهای آتشنشانی در کشورهای پیشرفته معمولاً 30 متر است در حالی که آسمانخراشهای متعددی در بافت شهری آنجا وجود دارد. در آن کشورها به امکانات داخلی بنا برای اطفای حریق تأکید دارند و بحث پیشگیری را جدی میگیرند. درست است که ما نردبانهای بلند داریم ولی به نظرتان چطور میشود ماشین بزرگ نردبان را به کوچهای که 6 متر هم نیست، ببریم؟ متأسفانه هتلهای بلندبالایی در سالهای گذشته در محدوده حرم مطهر با همین ویژگی ساختهشده است که کار را فوقالعاده مشکل میکند.»
ارائه خدمت در سازمان آتشنشانی منحصر بهروزها نیست و هر ساعت از شبانهروز که نیاز باشد ایستگاههای آتشنشانی آمادهبهخدمت هستند. سرپرست ایستگاه 45 در این باره میگوید: « مأموریتها همیشه سخت است و البته شبها با توجه به اینکه ساعت استراحت نیروهاست و قدرت دید هم کمتر است با سختی مضاعفی روبهرو هستیم اما این آمادگی را داریم که در هر ساعت شبانهروز که تقاضای مقابله با حوادث باشد، نیرو اعزام کنیم.»
آتشنشانی سازمانی نیمه نظامی است
او که سابقه 22 سال کار در سازمان آتشنشانی دارد، درباره رتبههای سازمانی آتشنشانها توضیح میدهد: « ما سازمانی نیمه نظامی هستیم و رتبههایمان هم بر اساس سلسله مراتب است. اولین درجه «آتشنشان داوطلب سوم» است و به همین روال ارتقا پیدا کرده و پس از طی دو مرحله به «آتشنشان سوم» میرسد و بعد از طی دو مرحله به «سر آتشنشان سوم» میرسد. «آتش یاری»، «سرآتش یاری»، «آتش پادی» و در بالاترین رتبهها «فرآتش پادی» قرار دارد. هر کدام از این عناوین درجه سومی، دومی و اولی دارد. آتشنشانی بیش از آنکه وظایفی اداری خدماتی داشته باشد، بیشتر شبهنظامی است و ماهیتی بحران مدار دارد. در آتشنشانی، نیروها بر اساس تجربیات، تواناییها و قابلیتهایی که از خود بروز میدهند ارتقا مییابند.»
آتشپاد سوم یکه درباره ایستگاه 45 میگوید: « این ایستگاه تازه ساخته شده و امکانات لازم برای ایستگاه آتشنشانی در آن جانمایی شده است. ایستگاه 2 طبقه دارد و حدود یک هزار مترمربع را شامل میشود. طبقه اول بخشهایی چون آشیانه خودروهای ایستگاه، قسمت اپراتور بیسیم، بخش اداری و ورزشگاه را داراست. در طبقه بالا هم بخش استراحت، سرویسهای شستوشو و بخش غذاخوری آتشنشانها قرار دارد.»
بانوان آتشنشان کمکرسان مردم هستند
بخشی از حوادث ارتباط مستقیمی با جنسیت فرد حادثهدیده دارد. به نظر میرسد برای حفظ شأن و شخصیت افراد در این مواقع نیاز است از بانوان آتشنشان کمک خواسته شود. هرچند در میان عوامل این ایستگاه و بیشتر ایستگاهها بانوی آتشنشان وجود ندارد. یکه دراینباره میگوید: « بهدرستی به لزوم حضور بانوان آتشنشان اشاره کردهاید. برخی حوادث بهگونهای است که برای حفظ کرامت بانوان حتماً لازم است بانوان آتشنشان اقدام کنند. حوادثی که در اماکن خاصی مانند استخرها یا حمام منازل (وقتی فرد حادثهدیده بانو است) روی میدهد و مواردی مانند خودکشی بخشی از این حوادث است. حدود 70 بانوی آتشنشان که البته از نیروهای رسمی سازمان نیستند با ما همکاری دارند و در مواقع خاص از آنها کمک میگیریم.»
اولویت اول مقابله با حادثه است
هر ایستگاه آتشنشانی «سین برنامه» دارد. ساعت تغییر و تحول از ساعت7 تا 7:15 صبح در نظر گرفته شده است. سرپرست ایستگاه در این بخش میگوید: « ساعت 7:30 هر دو نوبت قبلی و فعلی در مراسم صبحگاه شرکت میکنند و فرمانده نوبت قبلی کلیه رویدادهای ساعت کاریاش را به فرمانده فعلی ایستگاه خبررسانی میکند. سپس قبل از هر کاری از صحت و آمادهبهکار بودن همه ابزارهای کاری مطمئن میشویم؛ بیسیمها، خودروها و کلیه مواردی را که از نوبت کاری قبل تحویل گرفته شده است، بررسی میکنیم. صبحانه خوردن، کلاسهای ضمن خدمت و کلاس شهرشناسی را در ادامه در برنامه داریم. سپس زمان نماز ظهر فرا میرسد. ناهار خوردن، استراحت، ادامه شناسایی راههای اطراف ایستگاه و برگزاری 2 ساعت کلاس اجباری ورزش برای حفظ توانمندی همکاران را در دستور کار داریم. مطالعه و انجام دیگر امور در ادامه خواهد بود. او یادآور میشود: همه مواردی که گفتم در درجه دوم اهمیت است! هر وقت حادثهای اطلاعرسانی شود اهمیت اول برای ایستگاه، رسیدگی به آن درخواست است و نیروها برای مقابله با آن مشکل به سرعت اعزام میشوند.»
او درباره نوبتکاریهای آتشنشانی توضیح میدهد: «شیفتها بهصورت 24 ساعت کار و 48 ساعت استراحت در نظر گرفته شده است. روال کاری از قدیم این بوده و هدف هم اینطور بوده که نیروها 48 ساعت از محیط پراسترس آتشنشانی دور باشند و با روحیه مضاعف به نوبت کاری بعدی بیایند.»
یکه درباره آموزشهای نیروهای آتشنشانی میگوید: «همه نیروها دارای تحصیلات دانشگاهی مرتبط با حوادث هستند. کلاسهای روزانه ما در ایستگاهها بر اساس دانش روز و نیازهای خاص هر ایستگاهها برنامهریزی شده است. در سازمان آتشنشانی بخشی بهعنوان معاونت آموزش و پیشگیری داریم که استادان بنامی از داخل و خارج از کشور برای نیروها از پایینترین رده تا فرماندهان عالیرتبه سازمان آموزشهای روزآمد ارائه میکنند.»
استرس را کنترل میکنیم
استرس عامل اختلال کار در بخشهای مختلف به ویژه فضاهای بحرانی است. مدیر ایستگاه 45 نیز با اشاره به این موضوع میگوید: «با روشهای مختلفی استرس را از خود دور میکنیم. قسمتی از این مهم با تمرینهای ورزشی و ارتقای آمادگی جسمانی به دست میآید. وقتی مأمور آتشنشان، توانمندی بالای جسمی دارد میتواند در مواجهه با استرسهای کاری توانایی بیشتری داشته باشد. بخش دیگر مقابله با استرس در بخش استخدام نیروها روی میدهد. جدا از آزمونهای علمی و توانایی بدنی، آزمونهای روانی داریم و بهترین افرادی که در نهاد خود توانایی مقابله با استرس را دارند انتخاب میشوند. همچنین هرچند وقت پس از حادثهای که بار روانی سنگین دارد و از سوی نیروهای ایستگاه رسیدگی شده از مشاور و روانشناس سازمان استفاده میکنیم و میزان و نوع آن کنترل میشود. برگزاری مانورها هم کمک میکند که در شرایط واقعی، آتشنشانها بتوانند استرس خودشان را کنترل کنند.»
این آتشنشان کهنه کار صادقانه میگوید: « از آتش میترسم! مگر کسی هست که از آتش و آتشسوزی نترسد؟! اما نکته این است چون آموزشدیدهام، میدانم با آتش و اصولاً حادثه چگونه برخورد کنم تا مهار شود و خسارت به بار نیاورد. همچنین کنترل استرس و استفاده مثبت از آن برای افزایش سرعت و دقت در برابر حادثه چیزی است که تجربه به آتشنشانان آموزش میدهد.»
در مقابله با حادثه صحبت به اهمیت ساعتها و حتی دقیقه منجر نمیشود بلکه ثانیهها هستند که حکمرانی میکنند. علی یکه در پاسخ به این سؤال که میانگین رسیدن به حادثه چقدر است؟ میگوید: «در کشورهای پیشرفته، میانگین رسیدن نیروهای آتشنشان به حادثه 3 دقیقه است. این مقدار در سالهای گذشته در مشهد 5 دقیقه و 20 ثانیه بود اما با تلاش آتشنشانها و افزایش ایستگاهها میانگین به 4 دقیقه و 20 ثانیه کاهش یافته است. میانگین ایستگاه ما هم همین اندازه است. البته اگر مواردی که در محدوده باشد، حساب کنیم زیر این زمان به حادثه میرسیم. با توجه به اینکه به ایستگاه ما موارد جادهای و روستایی خارج از محدوده هم اعلام میشود، این زمان زیادتر میشود.»
آتشنشانی ضابط قوه قضاییه است
آتشنشانی نهادی است که افزون بر مقابله با حادثه اقدامات بازدارنده و پیشگیری ارائه میکند. معاونت «آموزش و پیشگیری» آتشنشانی در این بخش فعال است و به اصناف، کارخانهها و هتلها موارد لازم را گوشزد میکنند. سرپرست ایستگاه 45 در این بخش میگوید: «ما ضابط قوه قضاییه هستیم و اگر به اخطارهایی که به اماکن سکونتی و تجاری میدهیم توجه نشود با متصدیان و صاحبان آنها طی فرایندی که در قوه قضاییه انجام میشود برخورد میشود. این اقدام هرچند ممکن است زمانبر باشد اما با جدیت پیگیری میشود.»
سهوی یا عمدی؟ مسئله این است!
گاهی حادثهها به خاطر ندانمکاری اتفاق میافتد و گاهی ماجرا عمدی است. سرپرست ایستگاه آتشنشانی در این بخش میگوید: «در حقیقت آتشنشان، «فایر مَن پلیس» (Fireman Police) است. به این معنا که بخشی از کارمان پلیسی است. حوادث عمدی گاهی به مرگ افراد منجر میشود. ما عمدی بودن یا نبودن حادثه را پیگیری میکنیم و اظهارنظرمان برای پلیس آگاهی که حسب مورد در حوادث عمدی ورود میکند، اهمیت اصلی را دارد. در این بخش هم کلاسهای علمی را طی میکنیم و هم تجربیاتمان به کار میآید. بهعنوان نمونه در حادثههای حریق، به کانون آتش دقت میکنیم و فیوزها و سیمها را بررسی میکنیم. مالک اماکن آتشگرفته و ناظران حادثه در همان دقایق اول هیجان دارند. این هیجان باعث میشود فرد نتواند دروغ بگوید و پاسخی که در همان لحظات به پرسشهای ما میدهند منابع مهمی برای یافتن حقیقت ماجراست. بههرحال هزار نکته باریکتر از مو در بعضی حوادث موجود است...»
تلخترین حادثهها
آتشنشانی گاهی با رویدادهای تلخ همراه است. رویدادهایی که باعث اذیت روحی آتشنشانها میشود. این آتشنشان باتجربه میگوید: « مواردی داشتیم که مسئولان ارشدمان بعد از اطفای حریق یا رسیدگی به حادثه دستور دادهاند یک هفته یا بیشتر به مرخصی اجباری برویم! ماجرا گاهی آنقدر تلخ میشود که سیستم روحی و روانی آتشنشانها آسیب میبیند. مردم حوادث را در روزنامهها میخوانند اما آن کجا و مواجهشدن چهره به چهره با حادثهای که به فوت و سوختگی شدید منجر میشود کجا؟ سال قبل در یک حادثه به علت نشست گاز co، 4 عضو خانوادهای در محل فوت کرده بودند. آیا به نظرتان دیدن چنین صحنهای از خاطر انسان پاک میشود؟ متأسفانه هر ساله از این جنس حادثه چندین نوبت در فصل سرد میبینیم. خواهش میکنم خانوادهها مسئله ایمنی را جدی بگیرند. »
او ادامه میدهد: « برای حفظ آرامش عمومی بعضی حوادث به نشریات و رسانهها اطلاعرسانی نمیشود. معمولاً خودکشیها را رسانهای نمیکنیم. اجازه دهید به نمونهای اشاره کنم. فردی در همین حوالی همسر و فرزندانش را کشته است و اعلام کرده بود که آنها دچار خفگی به علت گازگرفتگی شدهاند. ما بهعنوان کارشناس اعزام شدیم و با توجه به تجربه و آموزشهایی که دیدهایم متوجه شدیم که ماجرای گازگرفتگی نبوده بلکه صحنهسازی کرده است و اصل ماجرا قتل عمد بوده است. واحد مشاوره از آتشنشانهایی که با این موارد مواجه میشوند حمایت میکند و تأکید دارد آتشنشان به مرخصی برود تا دوباره بتواند با آمادگی کافی به کارش برگردد.»
صرفه اقتصادی یا ایمنی؟!
از آتشنشان باسابقه میپرسم چه نکاتی را باید رعایت کنیم که دچار حادثه نشویم و او میگوید: « فقط یک نکته؛ آن هم «ایمنی»! باید در هر کاری اول به ایمنی توجه کرد. ممکن است ناخودآگاه اولویت اول را به صرفه اقتصادی بدهیم اما باید باور داشت که اگر حادثهای رخ دهد، ضربه اقتصادیاش آنچنان بالاست که صدها برابر هزینهای است که برای ایمنی لازم بوده است صرف کنیم. بیتوجهی و ناآگاهی علت عموم حوادث است.»
او درباره انواع حوادثی که آتشنشانی پیگیری میکند، توضیح داد: «ما در این ایستگاه بیشتر با انواع حریق مواجه هستیم اما مأموریت و کار سازمان آتشنشانی در سطح کلان، از حریق به سمت انواع حادثههای دیگر تغییر کرده است. در منطقه ما افزون بر حریق منازل و اماکن تجاری، حریق خرمنهای کشاورزی، لانه کردن زنبورها، مارهای زهردار و آبگرفتگی هم در ردههای حوادث پرشمار بودهاند.»
40کیلو اضافهوزن!
لباس آتشنشانی همراه با دیگر متعلقات وزن فرد را سنگین میکند. سرپرست ایستگاه 45 که دارای مدرک کارشناسی ارشد تربیتبدنی است و بدنی ورزیده دارد، دراینباره میگوید: « برحسب نوع حادثهای تجهیزات خاصی همراه هر نیرو میشود. افزون بر لباس ویژه آتشنشانها، ماسک و کلاه کاسکت مخصوص، ممکن است کپسول اکسیژن برای تنفس آتشنشان یا حتی فرد حادثهدیده و محبوس لازم باشد. همچنین شیلنگهای آتشنشانی همراه با سرنازل فلزی را باید به طبقات بالایی اماکنی که آتشگرفتهاند ببریم. گاهی حادثه در طبقه چندم ساختمان است و لازم است همه مسیر را در زمان حادثه با استفاده از پلهها همراه با حجم بالای متعلقات در کمترین زمان ممکن طی کنیم. مجموع متعلقات گاهی بیشتر از 40 کیلو وزن دارند.»
حرف آخر سرپرست آتشنشانی این است که این شغل مظلوم و هنوز به جایگاه اصلی نرسیده است. او اضافه میکند: «در دنیا بعد از فضانوردی پرآسیبترین شغل برای فرد، شغل آتشنشانی است. البته مردم احترام خوبی به ما میگذارند و ما شرمنده سطح بالای رفتاریشان هستیم اما بخش دیگر مسئله اقتصادی است. یادمان باشد آتشنشان هرروزه با خطر مرگ مواجه است و همه سرمایهاش یعنی سلامتی و زندگیاش را در هر حادثه عاشقانه نثار میکند تا فرد حادثهدیده به سلامت و امنیت برسد. بعضی از همکاران ما در حوادث شهید شدهاند. این لقب را بهعنوان تقدیر از زحماتشان به آنها میدهند اما برای خانوادههایشان همان قدری که برای دیگر خانواده شهدا امتیاز در نظر گرفته میشود، امکانات در اختیار قرار نمیگیرد.»
پرخاشهایی که به سپاسگزاری ختم میشود
حسین شفایی، سر آتشنشان دوم و معاون نوبت A ایستگاه 45 هم در حاشیه این بازدید به خبرنگارمان گفت: «من آتشنشان و نجاتگر این ایستگاه هستم. از منظر من هر حادثهای ناگوار است. در حادثهای دلخراش دختربچهای هفتساله را از آتش نجات دادیم و داخل پتو پیچیدیم و به بیمارستان منتقل کردیم. پدر و مادرش فوقالعاده بیتابی میکردند و شنیدم که او تنها فرزندشان است و بعد از 13 سال دارای فرزند شدند. متأسفانه به علت سوختگی بالا آن کودک فوت کرد. هیچگاه درد او و زجری که خانوادهاش کشیدهاند را نمیتوانم فراموش کنم. آن صحنه همیشه در ذهنم تکرار میشود...»
او درباره واکنش عموم مردم وقتی میبینند آتشنشانان در حال مقابله با حادثه هستند، میگوید: «نمیتوانم نگویم که من و همکارانم گاهی با دشنام یا پرخاش حادثهدیدگان مواجه نشدیم؛ اما وقتی افراد تلاش فوقالعاده همکارانم را میبینند در آخر کار به ما مراجعه میکنند و از صمیم دل تشکر و معذرتخواهی میکنند.»
شفایی در آخر میگوید:« یادمان باشد حادثه یکبار اتفاق میافتد و آن یکبار برای همیشه بس است. پس ایمنی را همواره جدی بگیریم.»
حرف آخر؛ تحریم
حسن لطیفی، سر آتشنشان دومی است که در همین ایستگاه مشغول خدمت است. از او پرسیدم تابهحال فرد حادثهدیده از نزدیکانتان بوده که پاسخ داد: « در نوبتی برای گیرکردن انگشتر در دست خانمی، اعزام شدیم. در مسیر فهمیدم که فرد موردنظر خواهرم بوده است. او به علت بارداری دچار ورم شده بود و انگشتر در انگشتش گیر کرده و باعث اذیت شده بود. البته اینکه فرد حادثهدیده چه کسی است برای ما فرقی نمیکند. همواره از همه تواناییمان مایه میگذاریم.»
او با اشاره به تحریمهای جهانی میگوید: « فنّاوری که در اختیار داریم قدیمی است و چندان مطابق استانداردهای روز جهان نیست. «ماشین پلتفرم» ایستگاه که از خارج خریداری شده قیمت فوقالعاده بالایی دارد و برای همین بقیه ماشینهایمان از داخل کشور تهیه شده است. خودروهای دیگر ایستگاه کامیونهای معمولی هستند که در بعضی کارگاهها به وسایل لازم تجهیز میشوند و در چرخه خدمت قرار میگیرند. واضح است کامیونی که در مرحله اول برای این کار طراحی نشده، نمیتواند مانند وسایل حرفهای نقشآفرین و مثبت باشد.»گفتوگو و بازدیدمان از ایستگاه تمام شده بود و در حال خداحافظی با آتشنشانها بودیم که یکی از افراد آرام کنارمان آمد و دستکشهایش را نشانمان داد. او گفت: «میدانید تحریم یعنی چی؟ تحریم برای من یعنی دستکشهای سوراخسوراخی که مجبورم در حادثهها از همینها استفاده کنم و بهواسطه تحریمهای خارجی اجازه ورود همین وسیله کوچک هم به کشورمان داده نمیشود.»