نام استاد یوسفی؛ برای فعالان حوزۀ فرهنگ و ادبیات آشناست، اما شاید عموم خوانندگان شناخت دقیقی از این شخصیت علمی معاصر نداشته باشند. به بهانۀ بیست و نهمین سالروز درگذشت غلامحسین یوسفی در چهاردهم آذرماه ۱۳۶۹، در این یادداشت نگاهی کوتاه به زندگی او خواهیم داشت. غلامحسین یوسفی، نویسنده، مترجم و استاد برجستۀ ادبیات فارسی در دوم بهمن ۱۳۰۶ خورشیدی در مشهد دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در دبستان عنصری و دبیرستان شاهرضای مشهد به پایان برد و در سال ۱۳۲۵ برای گذران دورۀ کارشناسی زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه تهران رفت و در سالهای ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۰ دورۀ دکتری را در دانشگاه تهران به پایان رساند. سپس به زادگاهش بازگشت و از سال ۱۳۲۹ در ادارۀ فرهنگ خراسان مشغول به کار شد. با تأسیس دانشکدۀ ادبیات در دانشگاه فردوسی در سال ۱۳۳۴، در سمت استاد به این دانشگاه آمد و به تدریس دروس رشتۀ ادبیات پرداخت و تا مهرماه سال ۱۳۵۸ که به درخواست خود بازنشسته شد، حدود نیم قرن به تحقیق و تدریس ادبیات فارسی در مقاطع مختلف پرداخت و راهاندازی دورههای فوق لیسانس و دکتری در دانشگاه فردوسی مشهد مدیون تلاشهای وی بود. غلامحسین یوسفی به دلایلی که خواهیم گفت، از محترمترین چهرههای دانشگاهی معاصر در آموزش دانشگاهی ایران بود و به لحاظ جامعیت، وسعت و اعتدال علمی، بیتعصبی و حقیقتجویی، چهرهای کم نظیر و استثنایی است. دوستان و آشنایان او را انسانی «فرشتهخو» توصیف کردند و استادی راستکردار، فروتن، بلندنظر، مهربان، خانوادهدوست و معتدل میدانستند که هرگز به دنبال فخرفروشی نبود. با اینکه نقد و نقّادی بخشی از تخصص و حرفهاش بود، قلمی پرآزرم داشت و هرگز جانب انصاف و ادب را فروگذار نمیکرد و نوشتههای او لحنی فروتنانه دارد. او دانشمندی بیتکلف، بیتکبّر و عاشق معلمی بود. این تعلق خاطر تا آنجا بود که هیچ علاقهای به مناصب و مشاغل نان و آبدار حکومتی نشان نمیداد و همۀ توان خود را صرف آموزش شاگردان میکرد. وی در زمینۀ تخصصی خود استادی به روز بود که با ایرانشناسان و استادان برجستۀ روزگار خود در سراسر جهان مراودات علمی داشت، اما فراتر از همۀ اینها، وی عاشق ایران بود. استاد شفیعی کدکنی او را نمونه کمال و فضیلت روزگار ما میداند و درباره او میگوید: «اگر بخواهند چهرۀ یک ایرانی فرهیخته وطنپرست و با تقوا و فضیلت را برای آیندگان مجسم کنند، کمتر چهرهای شایستهتر از غلامحسین یوسفی میتوان سراغ گرفت. در مدت قریب نیم قرن که در کار تدریس و تحقیق بود هرگز وسوسۀ شغلهای نام و ناندار او را فریفته نکرد چرا که هدف اصلی او تعلیم و تربیت فرزندان این آب و خاک بود.»
یکی از ویژگیهای مهم استاد این بود که در آثارش عموم مردم را مدنظر داشت و برخی آثارش از جمله «روانهای روشن» یا «دیداری با اهل قلم» با زبانی شیرین و گیرا برای مخاطب عام و تلاش برای معرفی میراثهای ادبی ایران به مردم عادی تألیف شدهاند. استاد یوسفی ادبیات را برای عموم مردم میخواست چرا که باور داشت انتشار آموزههای اخلاقی نهفته در میراث ادب فارسی در تعالی اخلاقی جامعه سودمند است. تصحیحات ارجمند برخی متون به ویژه تصحیح بوستان و گلستان سعدی، کاری بود کارستان که ارج و اعتبار تازهای به مطالعات ادبی داد و سطح بالاتری در فن تصحیح پدید آورد. استاد یوسفی در فایلی صوتی خاطرهای از دورۀ دبستانش تعریف میکند و میگوید: «چهل و چند سال پیش با گلستان سعدی آشنا شدم. این کتاب نفیس را از مدرسه جایزه گرفتم. اما معلمان نمیدانستند که این کتاب تا چه حد میتواند بر من تأثیرگذار باشد. گلستان تا امروز برای من رفیقی صمیمی است. هم اکنون که کتاب روبهروی من گشوده شده است با خطی کودکانه بر آن نوشته است: این کتاب متعلق به غلامحسین یوسفی است.»