«هوای تازه» بخش تازهای در صفحه ادبیات و اندیشه است که بنا دارد هر دوشنبه یکی از شاعران یا داستاننویسان یا مترجمان «جوان» شهر مشهد را در قالب گفتگو معرفی کند.
غزاله حسین پور| داستان مینویسد، شعر میگوید، داستان ترجمه میکند. ۲ کتاب هم از ترجمه هایش را به چاپ رسانده است، اما بیش از هر چیز تمایل دارد داستان نویس باشد.
فرزانه قیاسی نوعی متولد سال ۱۳۶۴ و دانشجوی دکتری ادیان تطبیقی دانشگاه فردوسی مشهد است. از کودکی مانند خیلی از هم سن وسالانش به شعر و داستان علاقهمند بوده است، اما طبع شاعری مادر را در گرایش خود به این حوزه تأثیرگذار میداند: معمولا پدر و مادرها علایق خود را به فرزندانشان منتقل میکنند و این قضیه در مورد مادر من هم صدق میکند. او، چون طبع شعر داشت، مرا هم به این حوزه تشویق میکرد. با توجه به اینکه مادرم از پنج سالگی ام نوشتن و خواندن را به من آموخته بود، از همان زمان شعر مینوشتم. این نویسنده مشهدی از نوجوانی به نوشتن داستان کوتاه روی میآورد و در نوزده سالگی سرودن شعر را بیش از پیش جدی میگیرد. مدتی بعد، با خواندن آثار بزرگان داستان ایران دوباره به سمت داستان کشیده میشود و از سال ۹۲ این عرصه جدیترین فعالیت ادبی او میشود. او داستان را یک بازنمایی از جهان میداند که میتواند به درک عمیق از آدمها و رفتار و انگیزههای آنان کمک کند. میگوید: در یک داستان حتی شرورترین شخصیت میتواند در جایگاه خود حق داشته باشد. اینجاست که داستان و در کل، هنر درک عمیق تری به انسان میدهد. قیاسی که شکلهای گوناگونی از حوزههای نوشتن را قلم زده است، تاکنون ۲ کتاب در زمینه داستان ترجمه منتشر کرده است: «سرخ پوست میرود» از ویلیام فاکنر و «ژاله کُش» از ادویج دانتیکا. او مترجم شدن خود را خیلی اتفاقی میداند: در سال ۹۳ یکی از دوستانم ناشری را به من معرفی کرد و من یکی از داستان هایم را برای او فرستادم تا ببیند. ایشان به من داستانی خارجی معرفی کرد تا بخوانم و با شیوه نگارش آن آشنا شوم. من هم حین خواندن، متن را ترجمه و ویرایش میکردم. بعد، متن ترجمه شده را برای آن ناشر فرستادم. او معتقد بود خوب از کار درآمده است و خواست که در صورت تمایل، داستانهای دیگری را هم ترجمه و به مجموعه تبدیل کنم تا به چاپ برسد.
این نویسنده از میان ۳ حوزه فعالیت نوشتاری اش برای داستان اولویت قائل است. معتقد است موضوع و محتوا در شعر و داستان تفاوت دارد. او درباره محور موضوعی آثارش توضیح میدهد: در شعر مفاهیم و احساسات شخصی و درونی را بیان میکنم که بیشتر اوقات به سمت فضایی انتزاعی میرود، اما در داستان، به زن و دغدغههای زنان میپردازم. البته میکوشم به دور از تعصب باشد. به هر حال، من زن هستم و چارهای از نگاه زنانه به داستان ندارم. او اکنون آثاری از نوشتههای خود را در قالب رمان و مجموعه داستان آماده چاپ دارد، اما برای عرضه آنها به صورت کتاب هنوز اقدامی نکرده است: قصد این کار را دارم، اما شرایط برای چاپ اثر به ویژه در مشهد سخت است. ناشران ترجیح میدهند با کسانی کار کنند که گمنام نباشند. همین طور داشتن آشنا و پارتی برای هر کاری حتی اینکه ناشر مدنظر کارت را بخواند ضرورت دارد. با این همه، خود را در جایگاهی نمیدانم که از مشکلات این حوزه بگویم. این وظیفه افرادی است که در گود هستند. از طرفی، نمیتوان همه تقصیرات را گردن شرایط انداخت، چون من هم اقدامی برای انتشار آثارم نکرده ام و عجلهای هم در این مسیر ندارم. من به طور جدی، راهم را در نوشتن دنبال میکنم و معتقدم زمانی میرسد که اتفاقات مثبت برای من هم بیفتد.