آسیب شناسی خشم و راهکارهای کاهش خشونت در جامعه کشف راز قتل جوان ۴۰ ساله به دست بادیگاردها در مشهد کشف ایمپلنت‌های قاچاق در تهران قتل خونین مدیر یک شرکت‌ لوازم آرایشی در برج ۲۰ طبقه‌اش به دست دوست صمیمی! ممنوعیت عرضه رایگان کیسه‌های پلاستیکی در فروشگاه‌های زنجیره‌ای|مشهد، شهر پیشگام در مدیریت پسماند است سرگردانی مسافران «فلای دوبی» در فرودگاه مشهد دستگیری یک قاچاقچی و کشف ۵۶۶ کیلوگرم مواد مخدر از یک دستگاه تریلی در هنگ مرزی تایباد یک کشته و چهار مصدوم بر اثر تصادف با تریلر در جاده تربت حیدریه (۳۰ فروردین ۱۴۰۳) کشف ۲ کیلو و ۸۵۰ گرم مواد مخدر صنعتی در گمرک دوغارون کمبود ۶ هزار لیتر آب برثانیه در مشهد برای تابستان ۱۴۰۳ طبیعت‌گردان گرفتار در قوچان امدادرسانی شدند (۳۰ فروردین ۱۴۰۳) جان باختن ۶ نفر براثر انفجار کپسول گاز در ترمینال شرق تهران (۳۰ فروردین ۱۴۰۳) وضعیت مطلوب واکسیناسیون دام در خراسان‌رضوی طی سال گذشته تنهایی خطر مرگ را دو برابر افزایش می‌دهد دستگیری متهمان سایبری کنکور که ۱۰۰ هزار «تتر» از داوطلبان دریافت کرده بودند ویدئو | اصلاح احکام رتبه‌بندی ۱۰۰ هزار معلم بازنشسته پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان‌رضوی (٣٠ فروردین ١۴٠٣) | بارش باران در اوایل هفته آتی دو کارمند شرکت حفاظتی قتل مرد معتاد در مشهد را انکار کردند + عکس همه چیز درباره «چای»، اصیل‌ترین نوشیدنی ایرانی اعتبارات قطره‌چکانی، زخم‌های بخش درمانی مشهد را التیام نمی‌دهد | بودجه پروژه‌های بیمارستانی امسال فقط ۲۴۰ میلیارد تومان
سرخط خبرها

روز‌های خوش دانشگاهی

  • کد خبر: ۱۰۷۳۱
  • ۱۳ آذر ۱۳۹۸ - ۰۶:۵۳
روز‌های خوش دانشگاهی
دانشگاه فردوسی در خاطرات استادان پیشکسوت مشهد
خلخالی- جوان - دانشگاه ممتازی که امروز در محل فلکه پارک قرار دارد و به جرئت می‌توان گفت مهم‌ترین مکان علم‌اندوزی مشهد به‌شمار می‌رود، در روزگار دور، قریب به نیم قرن پیش، تازه پاگرفته بود. آن‌زمان یعنی در اوایل دهه ۳۰، بسیاری از مردم مشهد، حتی سواد خواندن و نوشتن نداشتند، تعداد مدارس کم بود، بسیاری از جوانان بی‌آموختن علم و دانشی، پا به جامعه می‌گذاشتند و در کسب و کاری مشغول می‌شدند. در این میان، معدود افرادی هم بودند که شانس آموختن علم را پیدا کردند، برای تکمیل دانش خود، به خارج از کشور رفتند و درنهایت دوباره به وطن برگشتند. آنان فهمیده بودند که وجودشان تا چه اندازه می‌تواند ایران را به سمت تحول و پیشرفت به جلو ببرد. همین شد که در گذر زمان، بانی تشکیل دانشکده‌هایی شدند و خالصانه در این مراکز به تدریس مشغول شدند. آنچه در روزگار اکنون در فضای علمی دانشگاه فردوسی و دیگر دانشگاه‌های مشهد و چه بسا خراسان به چشم می‌خورد، حاصل تلاش همین عالمان فاضل است. ادامه این متن جملاتی از چنین دانشمندانی است؛ درباره روزگار طلوع علم در مشهد.

دکتر غلامرضا ذات علیان
دانشکده با ۶ کلاس سر پا شد
سال ۱۳۳۵ از تهران به مشهد فراخوانده می‌شود تا رشته زبان فرانسه را در دانشکده ادبیات و علوم انسانی راه اندازی کند. غلامرضا ذات علیان پس از راه اندازی این رشته، خودش با سمت دبیری در دانشگاه به تدریس مشغول می‌شود. می‌گوید تا مدتی تنها مدرس گروه بوده است و پس از آن خانمی فرانسوی به نام «مادام پتو» را استخدام می‌کنند. در ادامه نیز استادان ایرانی‌ای که در خارج از کشور در رشته زبان فرانسه فارغ التحصیل شده بودند، به ایران برمی گردند و در دانشکده مشغول به تحصیل می‌شوند. او که خودش، آن زمان بورسیه فرانسه می‌شود به قصد تحصیل از ایران می‌رود و در سال ۴۸ بعد از اتمام درسش به مشهد بازمی گردد. این بار با سمت استادی در دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد استخدام می‌شود و سال‌های خدمت او تا سال ۷۶ و زمان بازنشستگی اش ادامه می‌یابد. به گفته این استاد برجسته، دانشکده ادبیات و علوم انسانی در سال ۱۳۳۴ به دست دکتر علی اکبر فیاض در ساختمانی اجاره‌ای واقع در خیابان جنت افتتاح می‌شود و کارش را آغاز می‌کند. این ساختمان بعد‌ها به میدان چرخ (محدوده مجموعه ورزشی مهران فعلی) نقل مکان می‌کند و در ادامه مرحوم دکتر فیاض با بودجه‌ای که از درآمد دانشکده ذخیره می‌کند، باغی را از فردی به نام دکتر فاضل در خیابان اسرار خریداری می‌کند تا ساختمان دانشکده را آنجا بسازد؛ یعنی همان نقطه‌ای که امروز محل جهاد دانشگاهی است. آن موقع ادبیات فارسی، زبان فرانسه، زبان انگلیسی و تاریخ-جغرافیا از رشته‌های موجود دانشکده بوده است. ساختمان خیابان اسرار با ساخت ۶ کلاس کارش را آغاز می‌کند و به تدریج ساختمان کامل می‌شود. رئیس دانشکده، دکتر فیاض پس از راه اندازی کتابخانه دانشکده، از تمام کتاب‌های منتشر شده انتشارات «پایو» نسخه‌هایی برای دانشجویان تهیه می‌کند و به مرور نیز این کتابخانه کامل می‌شود. علاوه بر این خود دکتر ذات علیان نیز به خواست رئیس دانشکده و با بودجه‌ای که در اختیارش گذاشته می‌شود، سالن آمفی تئاتر و ۲ آزمایشگاه زبان دانشکده را برپا می‌کند. دکتر ذات علیان با مقایسه دانشجویان قدیم و فعلی می‌گوید: باید بگویم افول عجیبی صورت گرفته و آن علاقه مندی و دلبستگی و تلاش و کوشش هم از وجود دانشجویان و هم استادان رخت بربسته است.

دکتر محمدحسین پاپلی یزدی
دانشجویان جغرافیا، نقشه خوان جنگ شدند
دکتر محمدحسین پاپلی یزدی از استادان پیش کسوت گروه جغرافیای دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی است. او سال ۴۶ در رشته جغرافیای دانشگاه مشهد قبول می‌شود و با عشق و علاقه از یزد به این شهر نقل مکان می‌کند. سال ۵۰ فارغ التحصیل می‌شود و پس از آن تا سال ۵۴ به عنوان کارشناس در همین دانشگاه خدمت می‌کند. پاپلی یزدی در ادامه با بورسیه به کشور فرانسه می‌رود و سال ۶۲ که به ایران و مشهد بازمی گردد تا سال ۸۰ در دانشکده ادبیات و علوم انسانی تدریس می‌کند و پس از این دوران بوده است که به دانشکده تربیت مدرس تهران منتقل می‌شود. او که اکنون ساکن مشهد است، زمان راه اندازی گروه جغرافیای دانشگاه این شهر را سال ۱۳۳۴ بیان می‌کند که توسط مرحوم دکتر لطف ا... مفخم پایان تأسیس شده است؛ موسیقی دان برجسته‌ای که پیش از این، گروه جغرافیای دانشگاه تبریز را راه اندازی کرده است.
دکتر‌ها سیروس سهامی، عباس سعیدی رضوانی، مهدی صدیقی، زیبا خرسند، غمامی و محمود‌علوی، از استادان پیش از انقلابی بودند که در گروه جغرافیای دانشکده ادبیات و علوم انسانی تدریس می‌کردند.
پاپلی یزدی در مقایسه سطح علمی دانشجویان قدیم و جدید رشته جغرافیا می‌گوید: آن زمان افراد با علاقه وارد دانشگاه می‌شدند و قوانین سخت گیرانه‌ای برای دانشجویان و استادان وجود داشت.
او ادامه می‌دهد: درسی به نام نقشه خوانی در رشته جغرافیا بود. دانشجویان باید سحر بیدار می‌شدند و پشت کوه‌های خلج می‌رفتند و از طریق نقشه، مسیرشان را تا طرقبه پیدا و روی زمین را میخ کوبی می‌کردند. همین افراد بعد‌ها توی جنگ نقشه خوان شدند. اما بعد از انقلاب دانشجویان می‌آمدند و می‌گفتند نه این کار را انجام می‎دهیم، نه چهار نمره اش را می‌خواهیم. پس از این ماجرا این طور شد که گفتند اگر این نقشه خوانی، طرح دانشجویی است، به ما پول بدهید و در ادامه این روند متوجه شدیم دانشجویان به مهندس‌ها پول می‌دهند که این کار را برایشان انجام بدهند تا نمره را بگیرند. این تحولی بود که در تمام دانشگاه‌های ما اتفاق افتاد؛ یعنی دانشجویی که به خاطر خدا و باور و اعتقادش درس می‌خواند، این طور تنزل پیدا کرد.

دکتر حسین الهی
از استادانم انضباط و آزادگی آموختم
دکتر حسین الهی، استاد بازنشسته گروه تاریخ دانشکده ادبیات و از جمله دانش آموختگان سومین ورودی این دانشکده در سال ۱۳۴۱ است؛ البته در آن مقطع، رشته تاریخ و جغرافیا از یکدیگر تفکیک نشده بود و الهی، لیسانس خود را در این رشته گرفته است. او پس از آن برای کسب مدارک فوق و دکتری، به ترتیب در دانشسرای عالی تهران و دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و در نهایت به عنوان مدرس به دانشگاه مشهد بازگشت و تا اواسط دهه ۸۰ شمسی استاد گروه بود.
الهی در بیان خاطرات خود از دانشگاه مشهد، دانشکده ادبیات را در دوران تحصیل خود، دانشکده‌ای معرفی می‌کند که در عین داشتن مشکلات، باز هم دارای فضایی کاملا علمی بود؛ «استادان زمان ما، افراد بسیار شاخصی بودند که من نظیر ایشان را کمتر سراغ دارم و همیشه با افتخار گفته ام که افتخارِ شاگردی شخصیتی همچون دکتر لطف ا... مفخم پایان، استاد فقید جغرافیا در مشهد را دارم. در کلاس درس ایشان، همیشه نظم عجیبی حاکم بود؛ به گونه‌ای که هیچ کس حتی سرش را تکان نمی‌داد. اما بیرون از کلاس به قدری با دانشجویان رفیق بودند که انگار نه انگار او استاد است و ما شاگرد. همین می‌شد که ما دانشجویان بار‌ها و بار‌ها به منزلشان می‌رفتیم.
جالب اینکه ما این دقت و نظم را در محیط منزل و هنگام پذیرایی نیز می‌دیدیم و همین در آینده ما بسیار اثرگذار بود. ما از آقایان و بانوان استاد خودمان در آن روزگار، نظم، انضباط و آزادگی آموختیم و همین توشه برای من که در سال‌های بعد معلمی کردم، کافی بود و امروز هم افتخارم به دانشجویانم است که هم اینک برای خود استادان شاخصی در سراسر کشور شده اند. من همیشه تلاشم بر این بوده است به آنان نیز همین روحیه را انتقال دهم.»

دکتر نقی لطفی
یاد شریعتی به خیر
دکتر نقی لطفی، استاد بازنشسته گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد است. او ورودی سال ۱۳۴۶ است؛ یعنی زمانی که دانشجو شد، دکتر علی شریعتی یک سالی می‌شد که به عنوان استاد تاریخ در دانشکده ادبیات مشغول فعالیت بوده است. لطفی متخصص تاریخ اروپا و از استادان پیش کسوت گروه تاریخ است که در کارنامه درسی خود، شاگردی دکتر شریعتی را تجربه کرده است و از سال‌های حضور او به عنوان دوران پرالتهاب دانشکده یاد می‌کند و می‌گوید: دکتر شریعتی اولین بورسیه دانشکده به خارج بود. پس از او، من دومین دانشجویی بودم که بورسیه گرفتم و به خارج رفتم؛ اتفاقی که تا آن زمان سابقه نداشت. دکتر شاخص‌ترین چهره آکادمیک دانشگاه مشهد در دهه‌های اخیر بود و شاید بتوان گفت بارزترین شخصیت از ابتدای تأسیس این دانشکده. البته شخصیت‌های اندیشمند در دانشکده ما کم نبودند و نیستند و افرادی همچون شادروانان علی اکبر فیاض، غلامحسین یوسفی یا احمدعلی رجایی بخارایی از جایگاه مهمی برخوردار بودند. اما اگر از بابت جذابیت، اثرگذاری، سیاسی بودن و نگرش‌های انقلابی بخواهیم نگاه کنیم، بدون شک کسی شبیه دکتر نبود. شریعتی برای کشور سرمایه ساز بوده است و قیاس او با سایر استادان شاید اشتباه باشد. او ادامه می‌دهد: دکتر در کلاس درس، تدریس نمی‌کرد؛ بلکه درسش در لفافه سخنان دینی و انقلابی اش نهفته بود و سؤالات را نیز طوری طرح می‌کرد که گویی به دنبال آسیب شناسی است تا بررسی و خوانش روایی تاریخ. این مسئله و شیوه تدریس او که همیشه بدون جزوه یا برگه در کلاس درس حاضر می‌شد، برای من الگویی شد که در زمان تدریسم به شیوه او تدریس کنم که البته مستلزم دانش بالا و قدرت حفظیات تاریخ بود. شاید من در آن دوران در خط فکری شریعتی قرار نمی‌گرفتم، اما آنچه معلوم است، او استاد ما و شخصیتی جریان ساز در تاریخ معاصر ایران و در دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد بود.

دکتر رامپور صدرنبوی
دانشگاه فردوسی، شانه به شانه دانشگاه‌های بین المللی
الفت دکتر رامپور صدرنبوی با دانشگاه فردوسی سر به نیم قرن زده است. او که سال ۴۸ در دانشکده ادبیات استخدام شد، پیش از آن ۱۱ سال در آلمان به تحصیل مشغول بود و مدرک دکتری خود را در رشته اقتصاد و فوق لیسانس را در رشته جامعه شناسی گرفت. وقتی سال ۴۷ به ایران برگشت در ابتدا قرار بود در دانشگاه تهران، به تدریس مشغول شود، اما بنا به سفارش پدرش که بیمار بود، تصمیم گرفت دانشگاه مشهد را برای خدمت، انتخاب کند. خودش می‌گوید: در آن زمان، آقای دکتر محمود رامیار، معاون مالی دانشگاه بودند و به من گفتند ما تو را استخدام می‌کنیم، مشروط براینکه تدریس همه درس‌های اقتصادِ دانشگاه فردوسی را برعهده بگیری. آن زمان دانشجویان در تمام رشته ها، ملزم به آموختن اقتصاد و جامعه شناسی بودند. یادم است ساعت کارم به حدود ۴۰ ساعت در هفته رسید؛ چون هیچ جامعه شناس دیگری در استان خراسان نداشتیم. رشته‌های دانشکده ادبیات هم شامل ادبیات فارسی، تاریخ، جغرافیا، عربی، انگلیسی و فرانسه بود. در ادامه نیز بخش جامعه شناسی تأسیس شد و این‎ها با هم یک دانشگاه را تشکیل می‌دادند.
به مرور بر تعداد استادان و گروه‌ها افزوده می‌شود. دانشکده ادبیات تا سال ۸۰ در همان سه راه ادبیات مستقر است و پس از آن به پردیس دانشگاه فردوسی منتقل می‌شود. از نظر دکتر صدرنبوی، دانشگاه فردوسی همواره کوشیده است شانه به شانه یک دانشگاه معتبر بین المللی حرکت کند. او می‌گوید: به سایر دانشگاه‌ها کاری ندارم، اما درمورد دانشگاه فردوسی می‌توانم بگویم که در تمام این سال ها، جایگاه علم و دانش را پاس داشته است. یعنی اصالت مدرک این دانشگاه، نه تنها با ۵۰ سال قبل، فرقی نکرده، بلکه معتبرتر شده است. دکتر صدرنبوی درباره رؤسای دانشگاه فردوسی که با آنان هم دوره بوده است، می‌گوید: از بین آنان، دکتر مقتدرمژدهی خوب کار کرد و همانند فامیلش انسان مقتدر و بی طرفی بود. دکتر فریار پدر دانشجویان و مردی باتوکل بود. آقای دکتر باقری نیز دانشگاه را به خوبی توسعه داد. تا معضلی پیش می‌آمد گذشته از اینکه خودش آستین بالا می‌زد، برای رفع آن به سراغ افراد زبده می‌رفت. او درواقع دل به دانشگاه داده بود.

دکتر مهدی بلالی مود
روز‌های دانشجویی و ۱۵۰ جانباز جنگی
پروفسور مهدی بلالی مود، از مفاخر علم سم شناسی در جهان و استاد متخصص همین گرایش در دانشگاه علوم پزشکی مشهد است که در سال‌های ابتدایی دهه ۵۰ با سمت مربی پزشکی قانونی و مسمومین دانشکده پزشکی مشهد مشغول به کار شد. پروفسور بلالی از آن دسته استادانی است که در زمان تحصیل خود اقدام به نگارش کتاب کرده و «کاربرد شیمی در زندگی» را در سال ۱۳۴۶ نوشته است.
بلالی از دوران خدمت در دانشگاه علوم پزشکی مشهد خاطرات فراوانی دارد، اما شاخص‌ترین خاطره‌ای که به آن اشاره می‌کند، به زمان جنگ تحمیلی باز‌ می‌گردد؛ «تلخ‌ترین خاطراتم از زمان شروع حملات شیمیایی در زمان جنگ بود. یک شب در منزل بودم که به من خبر دادند تعداد زیادی از جانباز شیمیایی با هواپیما به مشهد منتقل شده اند؛ بلافاصله به بیمارستان رفتم. آن زمان دکتر فرهودی رئیس بیمارستان بود و پیش از من در بیمارستان حضور داشت. حدود ۱۵۰ مجروح به بیمارستان آورده بودند و ما تنها ۵ تختِ خالی ویژه مسمومین داشتیم که می‌شد از آن‌ها استفاده کرد. همان موقع کمیته اضطراری تشکیل دادیم و قرار شد بیماران همه بخش‌های بیمارستان قائم (عج) و امام رضا (ع) به جای دیگری منتقل شوند. کار من این بود که صبح زود به بیمارستان می‌رفتم و برای جانبازان دستورالعمل درمانی صادر می‌کردم و دانشجویان رشته‌های مختلف پزشکی دانشگاه این دستورالعمل‌ها را انجام می‌دادند. یادآوری این خاطره از یک جهت برایم تلخ است؛ زیرا ما در آن دوران با کمبود شدید امکانات و دارو روبه رو بودیم و همین، کار را سخت و نگرانی مان برای بیماران را دوچندان می‌کرد. اما در پایان کار، لبخند شادی روی لب همه همکاران و دانشجویان نشست و خستگی را از تن به در برد؛ چون با وجود همه این موانع توانستیم جان اکثر آن‌ها را نجات دهیم.»
او همین راه و مسلکِ خدمت صادقانه به مردم را سرلوحه خود قرار داده و حتی توصیه اش به پزشکان جوان و شاگردانش همین بوده است که هرکاری برای بیمار انجام می‌دهند، با عشق، علاقه و برای رضای خدا باشد، نه برای پول و مادیات.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->