واکنش «احسان علیخانی» به انتشار عکس جنجالی‌اش + تصاویر اکران مردمی فیلم آپاراتچی در مشهد با حضور بازیگران و عوامل فیلم (جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳) تئاتر "un۱۲"، با داستان رنج کردها از رژیم بعث در مشهد به روی صحنه رفت آغاز پخش بین‌المللی «اَبله» | روایتی از زندگی یک دختر کوتاه قامت در خوابگاه! معرفی اعضای جدید هیئت‌مدیره انجمن صنفی تهیه‌کنندگان فیلم بلند مشهد فصل جدید «زخم کاری» چه زمانی پخش می‌شود؟ سرمایه ادبی ایران | درباره سیدعلی موسوی گرمارودی، شاعر، نویسنده و محقق به بهانه زادروزش فصل ایران باستان سریال «سلمان فارسی» کلید خورد لئوناردو دی‌کاپریو و جنیفر لارنس در فیلم جدید اسکورسیزی هم‌بازی می‌شوند نقدی به رئالیتی شو «اسکار» مهران مدیری آیا عکس جدید احسان علیخانی در فضای مجازی، واقعی است؟ + عکس برنامه‌های بزرگداشت سعدی اعلام شد | گردهمایی سعدی‌پژوهان در شیراز انتقاد کمدین کهنه کار به نسل کشی رژیم صهیونیستی نخل طلای افتخاری کن به استودیو جیبلی ژاپن اعطا می‌شود فیلم‌های سینمایی آخر هقته تلویزیون (۳۰ و ۳۱ فروردین ماه ۱۴۰۳) + زمان پخش و خلاصه داستان
سرخط خبرها

نگاهی به کتاب «خدا بود و دگر هیچ نبود» | چمران، قهرمانی «انسان‌ساز»

  • کد خبر: ۱۱۳۴۷۵
  • ۳۰ خرداد ۱۴۰۱ - ۲۳:۱۹
نگاهی به کتاب «خدا بود و دگر هیچ نبود» | چمران، قهرمانی «انسان‌ساز»
۳۱ خرداد روزی است که مصطفی چمران در دهلاویه خوزستان به شهادت رسید. این مطلب چندسطری است درباره این قهرمان «انسان‌ساز».

نوید سرادار | شهرآرانیوز؛ قهرمان مفهومی عجین‌شده با ساختن است و این مفهوم زمانی که با اسلام و مبانی احیاگر انقلاب گره می‌خورد، معنایی عمیق‌تر می‌یابد. در ساحت انقلاب، قهرمان با ساختن خودش و ایستادن روی قله، مسیر را برای دیگران روشن می‌کند و حجت را تمام. به‌معنایی دیگر انقلاب و مبانی آن انسان می‌سازد و خود انقلاب نیز از حرکت انسان رقم می‌خورد. در اینجا انقلاب لزوما به‌معنای زمانیِ آن که برای مثال بهمن ۱۳۵۷ باشد، نیست، بلکه روح و اراده‌ای که مبانی انقلابی اسلام به انسان می‌بخشد، منظور است.

همیشه بررسی نمونه‌های این‌چنینی که از دل اسلام برآمده‌اند، راه‌گشاست. آن اسلامی که نشستن را نمی‌شناسد و حرکت جوهره آن است؛ اسلامی که زندگی را فقط در خرج‌شدن برای خدمت به بندگان مظلوم می‌شناسد و ذکر را در قدم‌برداشتن و سوختن و رهاشدن از هر آنچه بوی غیرمعبود می‌دهد. چمران یکی از مصادیق برجسته چنین انسانی است.

دکتر مصطفی چمران سال ۱۳۱۱ در تهران به دنیا آمد. در دانشکده فنی دانشگاه تهران تحصیلات دانشگاهی را آغاز کرد و چند سال بعد با استفاده از بورس شاگرداولی برای ادامه تحصیل راهی آمریکا شد و دکتراى خود را در رشته الکترونیک و فیزیک پلاسما با عالی‌ترین نمرات دریافت کرد. او از زمان تحصیل در دبیرستان دارالفنون تا زمانی که در یکی از مراکز مهم تحقیقاتی روى زمین در کنار دانشمندان و پژوهشگران بنام، سرگرم پژوهش روى پروژه‌هاى بزرگ زمان خود بود، از اوضاع‌واحوال اطراف و مبارزات سیاسی غافل نشد.

چمران مانند همه انسان‌های دیگری که از اسلام نوشیدند، چشمه بود و جاری. نمی‌توانست بماند، زیرا هر لحظه خوف راکدشدن می‌آمد. او آمریکا را رها کرد و جهاد خود را با فراگرفتن فنون رزمی و چریکی ادامه داد و دو سال در مصر ماند. بعد از آن به‌دعوت امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، به آن سرزمین رفت تا پایه‌گذار حرکات پربرکتی برای مسلمین و شیعیان مظلوم لبنان شود.

وطن چمران هر آنجا بود که ظلمی گریبان مظلومی را گرفته باشد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی او به‌همراه گروهی خدمت امام‌خمینی (ره) رسید و بنا به توصیه امام (ره) در ایران ماند. حماسه‌آفرینی او در ایران نیز کم‌رنگ نشد و هم‌زمان با آنکه نخست‌وزیر بود، لباس رزم بر تن کرد و نام خود را با مناطقی از کردستان که دشمن با توطئه قصد داشت از وطن جدا کند، گره زد. بعد از آن در دفاع مقدس ستاد جنگ‌های نامنظم را رهبری و ایستادن را معنا کرد.

چمران ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در دهلاویه روی بال حماسه‌هایش ایستاد و پرواز کرد.

نوشتن درباره چنین مردی در این سطور اندک جفا در حق اوست، چون تا زمانی که راه برای رسیدن به سرچشمه باز است، متوقف‌شدن در راه‌آب‌های فرعی به‌جز زیان نیست. پس سرچشمه قلم خود شهید است.
«خدا بود و دیگر هیچ نبود» نام کتابی است که در آن دست‌نوشته‌های شهید چمران گردآوری شده است. این مجموعه دست‌نگاشته‌های تاریخ‌دار دکتر چمران در طول سالیان دراز، درباره مطالب مختلف و در نقاط گوناگون است که در همه آن‌ها با وجود اختلاف زمان و مکان یک خط مستقیم الهی به‌خوبی قابل بررسی است.

در این کتاب دست‌نوشته‌های شهید چمران در مقاطع مختلف حیات او از زندگی در آمریکا تا زمان جهاد در لبنان و حضور در ایران آمده است. این نوشته‌ها روحی عرفانی دارند. در زیر چندخطی از دست‌نوشته او در اوایل بهار ۱۹۶۰ میلادی را می‌خوانیم:

... خستگى براى من بی‌معنى شده است، بی‌خوابى عادى و معمول شده، در زیر بار غم و اندوه گویی کوهی استوار شده‌ام، رنج و عذاب دیگر برایم ناراحت‌کننده نیست. هر کجا که برسد می‌خوابم، هروقت که اقتضا کند می‌خیزم، هرچه پیش آید می‌خورم. چه ساعت‌هاى دراز که بر سر تپه‌هاى اطرا ف برکلی بر خاک خفته‌ام و چه نیمه‌هاى شب که مانند ولگردان تا دمیدن صبح روى تپه‌ها و جاده‌هاى متروک قدم زده‌ام. چه روزهاى درازى را که با گرسنگى به سرآورده‌ام. درویشم، ولگردم، در وادى انسانیت سرگردانم و شاید از انسانیت خارج شده‌ام، چون احساس و آرزویی مانند دیگران ندارم.‌ای خداى بزرگ، براى من چه مانده است؟ نام خود را بر سر چه باید بگذارم؟ آیا پوست و استخوان من، مشخص نام و شخصیت من خواهد بود؟ آیا ایده‌ها، آرزو‌ها و تصورات من شخصیت خواهند داشت؟ چه چیز است که «من» را تشکیل داده است؟ چه چیز است که دیگران مرا به نام آن می‌شناسند؟

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->