سرخط خبرها

راوی خورشید

  • کد خبر: ۱۲۹۸
  • ۱۳ تير ۱۳۹۸ - ۰۸:۲۳
راوی خورشید
نویسنده اهل‌بیت (ع) از تاثیرهمسایگی با امام رضا (ع) می‌گوید

المیرا منشادی
خبرنگار

حس خیلی خوبی است، همین که قلم را برداری و روی کاغذ چند کلمه بنویسی. نویسندگی ذوق و استعداد خودش را می‌خواهد و به قول بزرگان با یکی، دو خط و یک داستان کسی نویسنده نمی‌شود، اما افراد انگشت‌شماری هستند که جدا از استعداد، محیط زندگی همچون حضور در محله‌ای تاریخی یا هم‌جواری با حرم مطهر رضوی رویشان تأثیر گذاشته و نویسنده شده‌اند. یکی از همین افراد، عباس بهروزیان، نویسنده کوچه جوادیه است. کسی که به دنیا آمدنش در خانواده ادبی و عجین شدن روح و خونش با ادبیات و همچنین هم‌جواری‌اش با حرم مطهر رضوی از او یک نویسنده ساخت. او را باید به عنوان نویسنده اهل‌بیت(ع) معرفی کنیم؛ به واسطه کتابی که 16 سال پیش در همین روزها با عنوان «خورشید شرق» چاپ و منتشر شد. نویسنده‌ای که درحال‌حاضر کتاب دیگری در دست تهیه دارد.هم‌زمان با فرارسیدن روز قلم با این نویسنده اهل‌بیت(ع) به گفت‌وگو نشستیم تا بهروزیان از منسوب شدن خانواده‌اش به شاعر بزرگ ایرانی یعنی ملک‌الشعرای بهار بگوید؛ اینکه پدربزرگ و پدرش چقدر در نویسنده شدن او نقش داشته‌اند و البته از شانس خوبش در برابر خواهر و برادرش که توانسته این ژن را به ارث ببرد. با این حال او شاید در قامت نویسنده کمتر شناخته شده باشد، اما حتما 9 هزار زوجی که خطبه‌شان را خوانده و کتابی از او هدیه گرفته‌اند، به یاد می‌آورندش.او در این گفت‌وگو درباره کتابش که از سیره و سلوک حضرت رضا(ع) است و در قالب 100 داستان جمع‌آوری شده می‌گوید و از نقش کوچه جوادیه و از اینکه این کوچه و دوستانی که با آن‌ها در هیئت مذهبی محله ساعت‌ها وقت می‌گذرانده، چقدر در تصمیمش برای نوشتن و جمع‌آوری داستان‌های این کتاب مهم بوده‌اند.
کتاب خورشید شرق کتابی است که بعد از تأیید علمای بزرگ حوزوی 2 سال وقت برد تا تهیه شد، 2 سال پیگیری شد تا چاپ شد و 2 سال هم کار توزیعش طول کشید!

 

داستان خورشید شرق
بیش از 100 داستان نقل‌شده از حضرت رضا(ع) در کتابش دارد؛ داستان‌هایی که به تأیید مراجع و علمای بزرگ مشهدی رسیده است. می‌پرسم چه شد که تصمیم گرفتید کتابی درباره امام رضا(ع) بنویسید و داستان‌های نقل‌شده درباره سیر و سلوک حضرت رضا(ع)
را جمع‌آوری کنید؟ از همسایگی می‌گوید و از بزرگ‌منشی امام رضا(ع) و این‌گونه توضیح می‌دهد: به عقیده من، هرچقدر در این حوزه کار شود، باز هم کم است. من بعد از بررسی‌های بسیار به این نتیجه رسیدم که ما در این حوزه هیچ کتاب مدونی نداریم. چند سال از کتاب‌های مختلف فیش‌برداری می‌کردم. هر کتابی که در میان سطرهایش داستانی از امام رضا(ع) نقل شده بود را می‌خواندم و خلاصه‌برداری می‌کردم. بعد از بازنشستگی‌ از آموزش‌وپرورش به عنوان معلم، روزها و شب‌های زیادی برای جمع‌آوری این داستان‌ها وقت گذاشتم. البته اینکه می‌گویم داستان، فکر نکنید داستان‌های تخیلی را می‌گویم و یا داستان‌های روایی مردم عامه که یک‌کلاغ را چهل‌کلاغ کرده‌اند، منظور داستان‌های معتبری است که تأییدشده است. این نکته را هم بگویم که کوچه‌ای که در آن بزرگ شدم و فرهنگی که در آنجا بود و من با آن رشد کردم، در تصمیمم برای جمع‌آوری این کتاب بی‌تأثیر نبود. وقتی هر روز گنبد طلای حضرت رضا(ع) جلو چشمتان باشد، دوست دارید برای این حضرت کاری بکنید که برای همیشه در اذهان بماند. من هم هر روز عصر که از مدرسه و درس فارغ می‌شدم، به هیئت مذهبی محله می‌رفتم و در آنجا فعال بودم. این‌ها را گفتم که بدانید بی‌جهت به سراغ نوشتن چنین کتابی نرفتم و هدفی داشتم.
بعد از جمع‌آوری داستان‌ها و منظم کردن آن‌ها، کتاب را به مرحوم آیت‌ا... زنجانی، یکی از مراجع بزرگ تقلید دادم تا درباره کتابم نظر بدهد. آیت‌ا... زنجانی نیز تمام داستان‌های جمع‌آوری‌شده در کتاب را تأیید کرد و با دست خودش برای کتاب مقدمه‌ای نوشت که با وجود تلاش‌های زیادی که انجام دادم، نشد این دست خط را در کتاب بیاورم. بعد از آن هم کتاب را به دکتر انصاری دادم. او را خیلی قبول دارم. دکتر انصاری هم بخش‌‌بندی کتابم را پسندید و درباره کتابم پیشنهادهایی ارائه کرد که در کتاب لحاظ کردم. خلاصه، کتاب بعد از 2 سال و اندی تحقیق و بررسی برای چاپ آماده شد. بعد از اینکه از مسئولان مشهدی ناامید شدم، کفش آهنی به پا کردم و برای چاپ کردن زحمات دوساله‌ام راهی قم شدم. شکر خدا، در این شهر توانستم این کتاب را چاپ کنم. هنوز خوش‌حالی چاپ کتابم را نچشیده بودم که متوجه شدم ناشر کتاب علاقه‌ای برای توزیع کتاب ندارد. باز هم مجبور شدم برای اینکه زحماتم به ثمر برسد، خودم کار توزیع را انجام بدهم که باز هم خدا را شاکرم که توانستم کتاب را در کتاب‌فروشی‌های تهران، اصفهان، قم و حتی مشهد توزیع کنم. خیلی اذیت شدم اما استقبال خوبی از کتاب شد.


به دنبال آداب و شیوه زندگی امام رضا(ع)
یکی از داستان‌هایی که در کتاب بهروزیان آمده است و او به آن اشاره می‌کند، داستانی درباره پیش‌بینی مکان آرامگاه از زبان حضرت است. داستانی که از اباصلت، یکی از یاران نزدیک امام نقل شده است. طبق آنچه در کتاب آمده است، یک روز که اباصلت در خدمت حضرت رضا(ع) بوده، امام می‌فرمایند: داخل این قبه برو و از 4 طرف آن خاک بیاور! اباصلت داخل قبه می‌شود و خاک می‌آورد. امام بعد از ملاحظه خاک‌ها می‌فرمایند در اینجا می‌خواهند برایم قبری حفر کنند، سنگی پدیدار خواهد شد که اگر تمام کلنگ‌های خراسان را جمع کنند، نمی‌توانند آن را بردارند. بعد از آن، خاک یک قسمت از قبه را به دست اباصلت می‌دهند و می‌گویند این خاک آرامگاه من است و بگو در اینجا برای من قبر حفر کنند و 7 پله پایین بروند. اگر خودداری کردند، بگو که یک متر لحد قرار دهند، خداوند اگر بخواهد وسعت می‌دهد. پس از آماده شدن قبر در قسمت سر، رطوبتی خواهی دید. دعایی که به تو می‌آموزم را بخوان تا لحد پر آب شود و ماهی‌های کوچکی در آن ببینی. از نانی که به تو می‌دهم برای آن‌ها بریز. ماهیان نان‌ریزه‌ها را می‌خورند. وقتی تمام شد، یک ماهی بزرگ آشکار می‌گردد و تمامی ماهی‌های کوچک را می‌خورد و بعد خودش ناپدید می‌شود. در این موقع که دیگر ماهی بزرگ دیده نشد، دست روی آب بگذار و دعایی که به تو می‌آموزم بخوان، آب فروکش می‌کند و چیزی از آن باقی نمی‌ماند و تو باید تمام این کارها را رو‌به‌روی مأمون انجام دهی.
بهروزیان بعد از نقل این داستان که از منبع موثق و از کتاب تأییدشده‌ای آن را روایت کرده است، می‌گوید: ما شیعه حضرت رضا(ع) نیستیم، بلکه ما محب حضرت هستیم. من در تمام طول مدتی که در حال جمع‌آوری و نوشتن این کتاب بودم، به این فکر می‌کردم که باید کتابی بنویسم تا افرادی که آن را می‌خوانند، شیعه امام و اهل‌بیت شوند.
ما باید نویسندگان خود را در حوزه‌ای که می‌نویسند، به این سمت سوق دهیم. آداب و شیوه زندگی حضرت رضا(ع) در این کتاب از زبان همراهان و یاران این حضرت نقل شده است. باید این‌گونه کتاب‌ها را بخوانیم و در زندگی‌مان نیز به کار ببریم. مذهب ما مذهبی پرمحتواست. ائمه ما خورشید عالم هستند. حقیقت اسلام در صحبت‌ها و زندگی ائمه نهفته است اما متأسفانه در این زمینه کمتر فعالیت داشته‌ایم و اگر بازگو هم شده و کتابی هم موجود است، حق مطلب ادا نشده است. من خیلی از وقت‌ها در جامعه به جوانان نگاه می‌کنم و می‌بینم جوانان ما کتاب می‌خوانند اما رمان، از ائمه می‌دانند اما خیلی کم. من سعی کرده‌ام که در این کتاب به گونه‌ای که جوان‌پسند باشد، حدیث‌ها و داستان‌هایی درخصوص زندگی و شیوه رفتاری حضرت رضا(ع) بازگو کنم.


دیگر نمی‌توانم کتابی چاپ کنم
بهروزیان از کتاب‌های دیگری در راستای معرفی و ترویج شیوه زندگی و آداب و رفتار ائمه اطهار که در دست کار دارد، می‌گوید. کتاب‌هایی با عنوان ثابت «خورشید» اما درخصوص زندگی چهارده معصوم: هرکدام از ائمه ما یک خورشید هستند در آسمان اسلام. هرکدام از این معصومین راه و روشی داشته‌اند و برای این راه و روش هدفی را دنبال می‌کرده‌اند و پیامی داشته‌اند برای آیندگان. اگر در اسارت بوده‌اند، همانند امام هادی(ع)، اگر بیمار بوده‌اند همانند حضرت سجاد(ع)، اگر گرفتار ظلم بوده‌اند همانند سیدالشهدا(ع) و اگر با همسر دشمن‌کیش زندگی می‌کرده‌اند همانند امام حسن(ع) به یک منظور و هدف زندگی و رفتار می‌کرده‌اند. این پیامی که من با تحقیقاتم در بین کتاب‌های مختلف و همچنین حدیث‌های مورد وثوق استخراج کرده‌ام، کتاب‌هایی شده‌اند با عنوان خورشید عبادت، خورشید ولایت، خورشید شهادت، خورشید رسالت و خورشید عصمت که زندگی‌نامه حضرت فاطمه(س) است. البته این کتاب‌ها هنوز چاپ نشده‌اند و فقط آماده هستند. راستش را بخواهید بعد از بی مهری‌ها و ناملایماتی که در زمان چاپ کتاب اولم دیدم و همچنین هزینه‌های بالای چاپ، هنوز تصمیمی برای چاپ این کتاب‌ها ندارم.


با امام رضا(ع) بچه محلیم
خانواده بهروزیان از خانواده‌های بنام کوچه جوادیه هستند. او پسر حاج محمدعلی بهروزیان، خادم حرم مطهر است که بعد از جنگ جهانی دوم در لباس نظامی عازم فردوس شد: عباس بهروزیان متولد 1327، صادره از فردوس و بزرگ‌شده کوچه جوادیه هستم. با امام رضا(ع) بچه محل هستیم. از زمانی که به یاد دارم، چشمم هر روز به گنبد و گلدسته طلا می‌افتاد. پدرم ژاندارم بود، البته بهتر است بگویم نظامی.
خیلی دوست داشت ما تحصیل کنیم و به همین دلیل هم هرگز جلو پیشرفت ما را در تحصیل نگرفت و تشویقمان هم می‌کرد. من به مکتب‌خانه نرفتم، درحالی‌که هم‌دوره‌ای‌هایم همه در مکتب‌خانه درس خوانده‌اند.
من در مدرسه قدیمی رهنما که در حال حاضر به نام کاشانی شناخته می‌شود، درس خواندم و دیپلمم را از دبیرستان نصرت‌ا... ملکی (آقامصطفی خمینی) گرفتم. بعد از دیپلم به سپاه‌دانش پیوستم و معلم شدم. البته قصه معلمی من هم سر دراز دارد و سختی‌های بسیار. به هر حال من معلم شدم و چون شرایط مشهد در زمان فارغ‌التحصیلی‌ام به گونه‌ای نبود که بتوانم در مشهد کار کنم، به مازندران رفتم و چند سال در این شهر تدریس کردم. هم‌زمان با خدمتم درس حوزه خواندم و در دانشگاه در رشته فقه و مبانی حقوق تحصیلاتم را ادامه دادم.


خانواده نویسنده
می‌گوید نویسندگی در خون و روحش جریان دارد و احتیاج به این نداشته تا دوره یا شیوه خاصی را بیاموزد و یا حتی رشته‌اش با آنچه علاقه دارد، یعنی نویسندگی مطابقت داشته باشد. از او درباره اینکه چطور یک طلبه جوان و کارشناس مبانی حقوق سر از دنیای نویسندگی درآورده می‌پرسم، می‌گوید: من در خانواده‌ای نویسنده‌ و عاشق ادبیات متولد و بزرگ شده‌ام. پدرم را همیشه عینک‌به‌چشم و کتاب‌به‌دست به یاد می‌آورم، اگرچه او هم رشته و کارش زیاد با نویسندگی جور درنمی‌آمد. باری، من در چنین خانواده‌ای به دنیا آمدم و تربیت شدم. نویسندگی را نه به دلیل نوشتن و نه به خاطر تحقیق و بررسی‌هایش، بلکه به علت اینکه در خون و روح من در جریان است، دوست دارم. از کودکی می‌دانستم ذوق و هنری در این زمینه دارم. همین‌طور که پسرم از کودکی دستی بر شعر داشت و ذوق هنری‌اش مثال‌زدنی است.


کلاس و درس نویسنده نمی‌سازد
بهروزیان در ادامه صحبت‌هایش از درآمیختگی الهیات و ادبیات می‌گوید و این 2 را جدا از هم نمی‌داند. او نمونه‌های بسیاری از شعرا و نویسندگان بزرگ را نام می‌برد که از الهیات به نویسندگی و شاعری رسیده‌اند: حافظ، سعدی، مولانا و غیره همه از شاعران بنام ایران‌زمین بودند که از الهیات به شاعری رسیدند. نویسندگان بسیاری هم هستند که به درجه‌ای از عرفان و الهیات رسیدند و نویسنده شدند که شمار آن‌ها کم نیست. به نظر من نویسندگی ذوق است و هنر؛ باید در وجودت داشته باشی تا بتوانی قلم به دست بگیری. هیچ کلاس درس و مدرسه‌ای تا به امروز نبوده است که کسی را نویسنده کند. داستان‌نویسی و نویسندگی هم از درون هر کسی می‌جوشد.


نویسندگی شغل نیست
نویسنده‌های زیادی بودند که تمام دارایی خود را صرف نویسندگی و حتی شعر کردند. موضوعی که بهروزیان نیز به آن اشاره می‌کند و معتقد است که نویسندگی شغل نیست که دارایی فرد را زیاد کند، بلکه عشقی هزینه‌بر است: تمام شاعران و نویسندگانی که در ادبیات ما نامشان می‌درخشد و ماندگار شده است، از نویسندگی به عنوان یک عشق و علاقه یاد کرده‌اند. هیچ شاعر و نویسنده‌ای را پیدا نمی‌کنید که شغلش نویسندگی باشد. یک روز شاملو برای کاری به یکی از ادارات مراجعه می‌کند، از او می‌پرسند شغلت چیست؟ می‌گوید نویسندگی.
او را مسخره می‌کنند و می‌گویند نویسندگی که شغل نیست! خود شاملو این موضوع را چندین‌بار در صحبت‌هایش مطرح کرده بود. با این حال من یک معلم بازنشسته هستم که نویسندگی می‌کنم، چون نویسندگی را دوست دارم. نویسندگی برای من دارایی‌ نداشته اما روح تشنه من را سیراب کرده است. بعد از ناملایماتی که دیدم و تصمیم گرفتم کتابم را خودم چاپ کنم، تمامی هزینه‌هایش را از دارایی اندوخته شده طی 30 سال خدمتم در آموزش‌وپرورش پرداخت کردم. حتی توزیع کتاب هم با هزینه شخصی خودم بود. کتاب با استقبال خوبی رو‌به‌رو شد و با تحقیقی که کردم، در کتابخانه علما و مراجع زیادی جای خودش را دارد، اما باز هم برای من دارایی‌ نداشت. من فقط به دلیل علاقه و عشقی که به حضرت رضا(ع) داشتم، به سراغ نویسندگی رفتم.


جوانان را تشویق کنیم
برایش مهم است که جوانان نویسنده را به حال خود رها نکنیم تا آن‌ها به سمت ادبیات و رمان‌نویسی کشیده شوند: حرف من این است که جوانان را تشویق کنیم؛ آن‌هایی که استعدادی دارند و می‌خواهند استعدادشان را پرورش دهند. این نویسندگان جوان برای ما گنجینه هستند. کتابی که آن‌ها می‌نویسند، باید برای ما حکم سنگ قیمتی باشد که از دل معدن تنگ و تاریک کشف می‌شود. باید این جوانان را هدایت کنیم.
خیلی از نویسندگان جوان بااستعداد در این مشهد و در دل محلات داریم که می‌خواهند همانند من بنویسند و استعدادش را هم دارند اما نمی‌دانند از کجا باید شروع کنند و باید چطور بنویسند. اگر این نویسنده‌ها استعدادیابی شوند، ما دیگر مشکل نویسنده نداریم و در بازار شاهد افزایش روزافزون رمان‌هایی با موضوع غربی نیستیم. خیلی از برنامه‌هایی که به‌تازگی در صداوسیما پخش می‌شود، یک برنامه استعدادیابی است. ما در حوزه ورزش و سرگرمی برنامه استعدادیابی داریم اما در حوزه نویسندگی نداریم.
من خیلی وقت‌ها که در برنامه‌ها و جلسات مختلف محلی شرکت می‌کنم، استعدادهای زیادی را می‌بینم که فقط باید حمایت شوند. خیلی از این افراد به حمایت مالی احتیاج ندارند چون می‌دانند که باید از جیب خود هزینه کنند اما فضا و شرایطی برای بروز استعداد و هنرشان می‌خواهند که در محلات برخی از کلاس‌ها و جلسات رایگان از سوی شهرداری برگزار می‌شود اما کافی نیست و استادان و نویسندگانی هم که می‌آیند، زیاد چاره‌ساز نیستند. کلاس‌های آزاد هم هزینه دارد و برای یک جوان تازه فارغ التحصیل و یا در حال تحصیل اصلا توجیه ندارد.


کتاب هدیه بدهیم
این نویسنده محله جوادیه درباره کتاب و افزایش فرهنگ کتاب‌خوانی در جامعه ایده‌ها و پیشنهادهای خوبی ارائه می‌دهد. پیشنهادهایی که باعث ترغیب جوانان به سمت کتاب می‌شود: این روزها جوانان در جامعه ما بلاتکلیف هستند. نمی‌دانند علاوه بر گذران وقتشان به بطالت در کوچه و خیابان‌ها می‌توانند کتاب مطالعه کنند، یعنی کسی نیست که به آن‌ها پیشنهاد دهد. من بارها و بارها در کوچه و خیابان به جوانان کتاب هدیه داده‌ام و از آن‌ها خواسته‌ام که کتاب را مطالعه کنند، اگر خوششان آمد، برای گرفتن کتاب دیگری به من مراجعه کنند.
این کار جواب داده است و جوانان زیادی را مشتاق به مطالعه دیده‌ام اما این کار باید سامان‌دهی شود. اگر ما می‌خواهیم جوانان باسواد داشته باشیم، باید برای اوقات فراغت آن‌ها هم برنامه‌ریزی کنیم.
تشکیل انجمن‌های نویسندگی و اتاق فکر‌هایی در این زمینه می‌تواند آن‌ها را به ادبیات علاقه‌مند کند. اگر این فرهنگ را در بین مردم جا بیندازیم که می‌شود به جای هدیه‌های گران‌قیمت، کتابی در خور و شأن هدیه بدهند، نصف راه را رفته‌ایم. البته این کار نیازمند یک سازوکار و فرایند خوب است و نمی‌شود باری به هر جهت رفتار کرد و بعد توقع داشت که جوانان ما کتاب‌خوان شوند.


محضر اما کتابخانه
بهروزیان از سال 82 به‌واسطه تحصیلات و علاقه‌اش محضرداری می‌کند. محضر او یکی از محضرهای قدیمی خیابان خواجه‌ربیع است. محضری که هم جای عقد است و هم جای کتاب. بهروزیان در این باره می‌گوید: از سال 82 تا به امروز که محضرداری می‌کنم، بیش از 9 هزار زوج را به عقد هم درآورده‌ام. گاهی برای ادامه زندگی‌شان که به شیرینی همان روز اول باشد، کتابی هدیه می‌دهم. البته ناگفته نماند که تعدادی از کتاب خورشید شرق را هم در محضرم توزیع کردم. زوج‌های زیادی را در خیابان می‌بینم که بعد از سال‌ها از کتاب‌هایی می‌گویند که راه‌گشای آن‌ها در زندگی‌شان بوده است.


آتش دل دعبل
یکی از کتاب‌هایی که بهروزیان در دست چاپ دارد و به گفته خودش برای نوشتن و جمع‌آوری آن بسیار زحمت کشیده، کتابی با عنوان آتش دل دعبل است. دعبل یکی از شاعران حماسی عرب‌زبان است و اشعاری در وصف ظلم و ستمی که به ائمه اطهار شده، دارد. شهرت این شاعر بیشتر به دلیل اشعاری است که در وصف واقعه کربلا سروده است؛ اشعاری که بی‌پرده از وقایع آن روز سروده است.
دعبل از شاعران بنام عرب است اما از اشعار دعبل در جامعه عرب‌زبان زیاد استقبال نشد و کسی از آن حرف نمی‌زند، به خاطر همین زبان رک و بی‌پرده‌ای که دارد و از ظلم و ستمی که بر ائمه روا شده‌است، می‌گوید. این کتاب ترجمه و شرح بهروزیان بر اشعار جمع‌آوری‌شده این شاعر حماسی است.


فضل و فضائل قرآن
کتاب دیگر بهروزیان که هنوز زیر چاپ نرفته است، کتابی با عنوان فضل و فضائل قرآن است. در این کتاب نیز بهروزیان تلاش کرده است تا سیره و روش زندگی مورد تأکید اسلام را به زبانی راحت و شیوا بازگو کند.


قربانی در مذاهب اسلامی
کتاب قربانی در مذاهب اسلامی که هنوز در مرحله تحقیق است، کتابی با موضوع قربانی و شیوه قربانی کردن در اسلام است. در این کتاب سعی شده است تا به تمام جنبه‌های قربانی کردن و شیوه قربانی پرداخته شود.
اثر قرآن بر افرادی که تغییر کرده‌اند
این کتاب نگاهی به افرادی است که قرآن در زندگی و شیوه رفتار آن‌ها تغییرات مثبت و بزرگی ایجاد کرده است؛ از جمله افرادی که از مذاهب دیگر به دین اسلام روی آورده‌اند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->