سرخط خبرها

میرخدیوی، خادم لهجه و تئاتر مشهد

  • کد خبر: ۱۳۵۰۹
  • ۱۲ دی ۱۳۹۸ - ۰۹:۳۰
میرخدیوی، خادم لهجه و تئاتر مشهد
رضا سلیمان‌نوری سردبیر شهرآرامحله
به جرئت می‌توان مدعی شد یکی از ۲ نامی که در ذهن اهل هنر خراسان به هنگام جست‌وجو در گذشته تئاتر خراسان زنده می‌شود، نام هنرمند ماندگار «علی‌اصغر میرخدیوی» است. هنرمندی که سال ۱۳۰۲ در محدوده پایین‌خیابان مشهد به‌دنیا آمد و سال ۱۳۲۴ ازدواج کرد. اوج جوانی او مصادف بود با اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و به‌همین علت تنها خاطره خوبش از جوانی، دیدن فیلم‌های سینمایی وقت و بازنویسی داستان آن‌ها بود. بازنویسی‌ای که آغاز نویسندگی‌اش شد. بعد‌ها به استخدام اداره فرهنگ درآمد و در سال ۱۳۳۲ با آغاز کار رادیو مشهد به‌عنوان نویسنده و مجری مشغول به کار شد. وی آن دوران اشعار و نمایشنامه‌هایی که بیشتر برگرفته از متن زندگی مردم بود را به‌صورت زنده در رادیو مشهد اجرا می‌کرد. او نه‌تن‌ها سال‌های سال با اجرای نقش پیرزن خوش‌سخنی به‌نام
«عمه‌خانم» با لهجه مشهدی در رادیو مشهد مردم را با ظرایف این لهجه آشنا کرد، بلکه در کتاب‌ها و اشعار خود نیز این امر را تا حدی رعایت کرد که زبان‌شناسان از آن‌ها به‌عنوان منابع مهم شناخت لهجه مشهدی استفاده کنند. کشکول خنده، جُنگ خنده، رؤیای جوانی و غم پیری، نمک و نمکدان، حاضر‌جوابی‌های شیرین و ۳۰ سال پشت‌صحنه تئاتر ازجمله این کتاب‌ها هستند. او علاوه‌بر طنز مکتوب در طنز تصویری هم کاربلد بود. او در اواسط دهه ۳۰ ضمن اجرای نمایشنامه‌های تاریخی، پیش‌پرده‌هایی هم با لهجه مشهدی اجرا می‌کرد. او علاوه‌بر این در چند سریال تلویزیونی و فیلم سینمایی هم حاضر شد و چند سناریو نوشت که معروف‌ترین آن «ناخدا باخدا» با بازی ایرج قادری و کارگردانی نصرت وحدت بود. آخرین کار او سریالی به‌نام «گل‌مراد» بود که خودش نویسنده، کارگردان و بازیگر آن بود. او در این کار سعی‌کرد تا با به‌کارگیری زبان طنز، برخی لغات و اصطلاحات اصیل مشهدی را ماندگار کند. این هنرمند و نویسنده سرانجام یک دی ۱۳۷۲ درگذشت و ۲ دی‌ماه در حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد. بخشی از شعر مدِنُم که مِدِنی:
دلُم از تو بی‌قِراره، مِدِنُم که مِدِنی
روزِ مو، چون شُوِ تاره، مِدِنُم که مِدِنی
عاشقُم، دست‌خَلی، بی‌مَیَه، حتی نِدِرُم
مینِ آسمون ستاره، مِدِنُم که مِدِنی
تا به او قد و بالات مُفته نگاه، آه مِکِشُم‌
می‌میرُم با یَک اشاره، مِدِنُم که مِدِنی
اگه جای اشک اَزی چشمای مو خون بِبَرِه
چَشم مست تـو خماره، مِدِنُم که مِدِنی
زُولفاته تُوو مِدی و عشوه میِی، قِر می‌ریزی
بی از او کارُم تیاره، مِدِنُم که مِدِنی
مو رِه هی موسوزَنی، رِقیبه تحویل می‌گیری
مو پیاده، او سِواره، مِدِنُم که مِدِنی
او رقیب اگِر به چنگُم بیَه، کارش تِمومه
همیشه پا به فِرارَه، مِدِنُم که مِدِنی
اگه بازم به همه بِخندی و چراغ بدی
صد تا مثل او قِطاره، مِدِنُم که مِدِنی
اَمَدُم به دنبالِت، دَرقِه خوابُوندی تو گوشُم
انگار‌ای تنُم موُخاره، مِدِنُم که مِدِنی
با مو گرم اختلاطی، مِذَری در مِری زود
تا که پس دیدی هَوارَه، مِدِنُم که مِدِنی
هی به خوشگلیت مِنازی و بِرام فیس مِکِنی
بی‌خودی حال مُو زاره، مِدِنُم که مِدِنی
غیر مُو با همه هی مِخِندی، چَق‌چَق مِکِنی‌
ای چه رسمِه روزگارَه، مِدِنُم که مِدِنی
او لبات شکر پِنیرَه، برِ روت مثل گُله
اخم و روت چو زهرمارَه، مِدِنُم که مِدِنی
خون مُور به شیشَه کِردی که شُغُل‌ذَّمه بشی
اگه دست بِندَزی ماره، مِدِنُم که مِدِنی
مُو تو رِه خیلی مُخام، تو نِمِخِی نَخا، جهنم
دِرُم او بالا خدا ره، مِدِنُم که مِدِنی
گزارش خطا
برچسب ها: یادداشت
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->