مریم قاسمی| نخستین جلسه از مجموعه نشستهای «سوژه؛ تجربهنگاری در حوزه رسانه» با عنوان «از کیهان تا آیین» در کافهکتاب آفتاب برگزار شد. این نشستها با توجه به لزوم ایجاد فضایی برای تکمیل کار روزنامهنگاران و با هدف دنبال کردن و ثبت تجربههای روزنامهنگاری، با همراهی مؤسسه فرهنگی شهرآرا برگزار میشود. نخستین نشست این برنامه با حضور دکتر هادی خانیکی، روزنامهنگار و استاد برجسته ارتباطات و عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران، برگزار شد تا او به بیان تجربههای خود در دورههای فعالیت روزنامهنگاریاش بپردازد.
روزنامهنگار مترجم تجربههای خویش است
در آغاز برنامه، خانیکی با تشکر از دستاندرکاران به دلیل اهتمام در برپایی چنین برنامهای، در مقدمهای به بیان تفاوت تاریخ و گذشته پرداخت: تاریخ و گذشته با هم فرق دارند. گذشته ذاتا خاطره و روایت چیزی است که سپری شده است اما تاریخ زنده است. اینکه بخواهیم گذشته را به حال ترجمه کنیم همان دشواریهای کار ترجمه ادبی را دارد. معرفت تاریخی مبتنی بر گذشته محض و خاطره محض نیست بلکه در کنش و تلاقی زمینه و متن به وجود میآید و در اینجاست که سوژه مد نظر ساخته میشود. مثلا در فضای روشنفکری، سیاسی و حرفهای فرانسه با وجود گذشت سالها، هنوز نام «رژی دبره»، فیلسوف و روزنامهنگار سابق، میدرخشد و اثری که از او منتشر میشود دستبهدست میچرخد، چون او فردی است که از حضور در انقلاب و فعالیت در کنار چگوارا میرسد به اکنون که به عنوان روزنامهنگار دردنیای ارتباطات فعالیت میکند. در واقع فهم او یک فهم تاریخی است و وقتی آثارش را میخوانیم از نوع مواجههاش با حادثهها میتوانیم درس بگیریم. او یک گفتمان تاریخی بر پایه تجربه ساخته است. این درحالی است که در کشور ما همیشه یک جامعهشناس یا محقق از رسانه گریزان است، آن هم به خاطر شکافی که بین فضای آکادمیک و حرفهای وجود دارد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: تصویری که از ژورنالیست در جامعه ما وجود دارد این است که او هر چیزی را دمدستی، ساده یا در آن غلو میکند، و این سبب میشود یک استاد دانشگاه، روشنفکر و سیاستمدار از ژورنالیست شدن فراری باشد. اما اگر فهم درستی از روزنامهنگاری داشته باشیم و بدانیم روزنامهنگار کسی است که قدرت تبدیل و ترجمه تجربههای خودش را به زبانی دارد که دیگران بفهمند، آن وقت متوجه اهمیت کار روزنامهنگاری میشویم.
باران، کیهان و باقی ماجرا
خانیکی در بیان تجربیات پیش از روزنامهنگارشدنش گفت: در مشهد که درس میخواندم علاقهام به ریاضی بود اما در ادبیات هم استعداد داشتم. در جامعه ما هرکس قلم خوبی داشته باشد، استعداد روزنامهنگاری دارد. همین شد که در دوران دانشجویی در شیراز به همراه مرحوم مجتبی کاشانی، کسی که شعر را به کنش اجتماعی تبدیل کرد، و چندنفر دیگر نشریهای به نام «باران» منتشر میکردیم؛ نشریه دستنویس بود و آن را مخفیانه و در نسخههای محدود چاپ میکردیم. این عشق و علاقه ما به روزنامهنگاری بود که ما را 1800 کیلومتر از شیراز به مشهد برای مصاحبه با دکتر شریعتی میکشاند.
او اولین دوره رسمی ورود خود به مطبوعات و روزنامهنگاری را فعالیت در روزنامه کیهان بیان کرد، زمانی که کیهان و اطلاعات 2 روزنامه اصلی کشور بودند: کیهان تأثیرگذارترین روزنامه کشور در دوران انقلاب و جنگ به شمار میرفت. زمانی شمارگان این روزنامه از حدود 700 هزار نسخه هم گذشت، گرچه به دلیل گرانی و کاهش سهمیه کاغذ توسط وزارت بازرگانی در شمارگان 400هزار نسخه متوقف شده بود.
به گفته این پیشکسوت خراسانی رسانه، او از ابتدا وارد شورای سردبیری کیهان میشود که تجربیات مهمی برایش به ارمغان میآورد: در کیهان چیزهای مهمی آموختم. تجربه سیاستگذاری مطبوعاتی در دوران جنگ، کاری که اگر قرار بود امروز انجام میدادیم یکسره باید در دادگاه رسانه و مراکز قضایی جواب پس میدادیم. مثلا راهاندازی صفحه «گذار اندیشه» و گرفتن مطلب از کسانی که گرایش سیاسی متفاوتی دارند و این از اولین تجربههای مطبوعات بعد از انقلاب در شکل دادن به گفتوگو و بیان نظرهای مخالف بود.
این استاد دانشگاه ادامه داد: تجربه دیگر من درک ضرورتهای تکنیکی چاپ بود. بعد از آغاز جنگ دفتر روزنامه کیهان در شهرها در معرض حملات موشکی قرار داشت و در یک روز 16 موشک در نزدیکی دفتر کیهان در خیابان فردوسی فرود آمد. یعنی پیشبینی میشد که هر لحظه ممکن است یکی از این موشکها به دفتر کیهان بخورد. کاری که کردیم کارکنان را شیفتبندی کردیم و هر روز یکسوم نیروهای تحریریه حضور مییافتند تا درصورت وقوع حادثه عدهای برای ادامه کار زنده باقی بمانند. در آن زمان کار صفحات فیلم و زینک روزنامه را در 3 نقطه شهر یعنی دفتر کیهان، خیابان دماوند و جاده کرج انجام میدادیم که تجربه جدید و کارآمدی بود و محل دفتر روزنامه را هم به پارکینگی در زیرزمین منتقل کردیم. در آن زمان شهید حسن شاهچراغی سرپرست و آقای خاتمی نماینده امام(ره) در کیهان بود و شورای سردبیری روزنامه هم از آقایان رخصفت، تهرانی، عطریانفر، شمسالواعظین و من تشکیل شده بود. با وجود گرایش تحریریه و مدیریت مؤسسه و نمایندگی امام، کیهان با نگاه انتقادی به مسائل جدی کشور ورود پیدا میکرد که بخشی از دولت موافق آن نبودند. از همین رو بود که همواره این پرسش برای روزنامه کیهان مطرح بود که چطور روزنامهای که از یک طرف متکی به ادارهکنندگان سیاسی از جمله نماینده امام(ره) در کیهان و از سوی دیگر به مسائل حساس است میتواند روی مرز آزادی و حاکمیت رسمی حرکت کند، امری که من آن را تجربه موفق کیهان میدانم.
نشریهای که توجه نویسنده مشهور را برانگیخت
او در بیان دیگر تجربه مهم خود از فعالیت در روزنامه کیهان اظهار کرد: با ورود مرحوم حسن منتظرقائم تصمیم به راهاندازی نشریه کیهان فرهنگی گرفته شد و با آنکه مدیریت مستقیم آن با آقایانی از جمله منتظرقائم بود، من نیز در این قضیه مشارکت میکردم. موضوعات مهم و ویژه چون تبدیل گذشته به تاریخ از مهمترین پروندههایی بود که در این نشریه به آن پرداخته شد. برای این منظور سراغ متفکران و دانشمندانی میرفتیم که آن زمان خیلی در موج سیاسی روز دیده نمیشدند و این، کار را بسیار سخت میکرد. در حقیقت گفتوگو با شخصیتهای شاخص علمی و فرهنگی کشور، آن هم به شکلی که صرفا در قالب گفتوگوی یک نفر با روزنامهنگار نباشد و یک جور اظهارنظر صاحبنظران باشد، کار سادهای نبود. به ویژه راضی کردن اولین نفر کار سختی بود و در نهایت این عکس دکتر سیدجعفر شهیدی بود که روی جلد اولین شماره کیهان فرهنگی نشست. پس از او هم با شهریار، استاد محمدتقی شریعتی و... گفتوگو شد. این کار به نظر من تأثیرگذار بود چون افراد شاخصی را که لزوما حضور فعالانهای در فضای روشنفکری کشور نداشتند کارآمد میکرد؛ مثلا آن زمان برای اولین بارمرحوم مدرس رضوی و مرحوم بهبودی به عنوان محقق اثرگذار در حوزه اندیشه مطرح شدند.
خانیکی راهاندازی «کیهان سال» را آخرین تجربه خود در روزنامه کیهان خواند که 2 شماره از آن را خودش منتشر کرد و آنجا نیز مصاحبه دشواری با ژنرال شازده، فاتح خط بارنر در جنگ عراق و اسرائیل انجام داد.
این کارشناس رسانه، در دیگر دوره روزنامهنگاری خود به نشریات تخصصی روی میآورد. کاری که میگوید تصمیم خودش نبوده و زمانی اتفاق میافتد که دیگر شرایط کار در کیهان برایش فراهم نبوده و باید کوچ میکرده است به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: آنجا در حوزه معاونت بینالملل به ضرورتی که در پی سفرهای خارجی احساس کردم فصلنامهای را با عنوان «نامه فرهنگ» منتشر کردم که رسانهای مرزی شمرده میشد. این نشریه با وجود اینکه دولت ناشرش بود، تفکر دولتی نداشت و از جمله کسانی که به آن توجه کردند محمدعلی جمالزاده، دکتر اشرف و مرحوم احمد آرام بودند.
سرفصل جدید مطبوعات ایران
راهاندازی روزنامه همشهری از دیگر رخدادهای پررنگ کارنامه خانیکی در عرصه روزنامهنگاری است که به درخواست کرباسچی، شهردار وقت تهران، سیاستگذاری میشود: کرباسچی تصمیم به انتشار روزنامهای شهری گرفته بود که احمد ستاری مسئولیت کار [سردبیری] آن را پذیرفت. همشهری ویژگیهایی داشت که آن را از دیگر روزنامهها متفاوت میکرد.
خانیکی افزود: از سال ۷۶ به بعد یعنی در دوران اصلاحات سرفصل جدیدی برای مطبوعات کشور آغاز شد و نشریات صبح امروز، جامعه، توس، خرداد، وقایع اتفاقیه و... فعالیت خود را آغاز کردند، بعدها نیز روزنامه شرق و تعدادی مجلات روشنفکری تأسیس شد. تقریبا در همه این رسانهها با نوشتن مقالات، سرمقالهها، مصاحبهها و پرداختن به موضوعات مختلف مشارکت داشتم. در اواخر همین دوره بود که مسئولیت مجله «آیین» را برعهده گرفتم. این مجله با اینکه صاحبامتیازش جبهه مشارکت است، به قصد فراهم کردن امکان گفتوگو برای همه آنهایی که مستقیما فعالیت حزبی دارند یا ندارند، اندیشمندان، صاحبان تجربه و...منتشر میشد. در حقیقت پشت «آیین» این تفکر نهفته بود که سیاستورزی دنیایی است که سخت نیازمند معرفت، اندیشه، فرهنگ
و هنر است.
قذافی ما را عامل صهیونیسم نامید
به دعوت قذافی سفری به لیبی داشتیم. او کنفرانس بزرگ پنجروزهای برای معرفی «کتاب سبز» که اثر خودش بود برگزار کرده بود و همین بهانهای شده بود تا 2000 نفر از شخصیتهای مختلف جهان در آن حضور پیدا کنند. این افراد از کشورها و جریانهای انقلابی مختلف گرد هم آمده بودند. از ایران شفیعیکدکنی، مرحوم محمدحسین روحانی، مجتهد شبستری و جمعی از روزنامهنگاران کیهان دعوت بودند که همگی غیر از دکتر شفیعی کدکنی به آنجا رفتیم. در آنجا مواجهه مهمی با قذافی داشتیم و توانستیم در چادر معروف او مصاحبهای با او ترتیب دهیم. در آن مصاحبه قذافی از نظر سیاسی موضع تندی در برابر ملک فهد پادشاه وقت عربستان گرفت. بعد از لیبی به الجزایر رفتیم و چند روزی هم در آنجا بودیم و توانستیم با افرادی از جمله مولود قاسم مصاحبه بگیریم. تا وقتی برگشتیم به ایران و مصاحبه را انتشار دادیم 10 روزی طول کشید. در همین مدت روابط لیبی و عربستان بهبود پیدا کرده بود. ازاینرو بعد از چاپ مطلب نه تنها سفارت لیبی در تهران که دفتر خود قذافی علیه ما بیانیهای منتشر کرد. در این بیانیه آمده بود که تعدادی از روزنامهنگاران ایرانی که از عوامل صهیونیسم بودند، قصد تخریب روابط لیبی و عربستان را داشتند!
همین تعطیلی را به ما نمیبینید؟!
کیهان در صفحات داخلی خود خبرهای زیادی از «الشتر» چاپ میکرد. یکی از نمایندگان مجلس به مجلس شکایت برد که چرا اینهمه خبر از الشتر چاپ میشود. بسیج شدیم تا این خبرها کمتر چاپ شود اما همچنان خبرهای زیادی از الشتر به دست ما میرسید. متوجه شدیم خبرنگار الشتر معلمی بازنشسته است. او زمانی فعالیتش را به عنوان خبرنگار شروع کرده بود که دکترمجید رهنما وزیر علوم بود و برای پیشبردن پروژههایش خبرنگاران محلی انتخاب میکرد و برای قشری معتمد یعنی معلمان روستایی کارگاه آموزشی برگزار میکرد. این معلم هم همه تلاشش را برای ارسال و انتشار خبرهای الشتر به کار میبست. همان زمان به مشهد آمده بودیم و در مراسمی برای خبرنگاران استان خراسان صحبت میکردیم. من در آنجا گفتم: فکر نکنید چون در تحریریه روزنامههای تهران نیستید نمیتوانید نقش مهمی داشته باشید. همین که شما یک پنجشنبه و جمعه به حرم مطهر بروید، در آنجا با تعداد زیادی مسئول روبهرو میشوید که به عنوان خادم حاضر هستند و میتوانید با آنها مصاحبه کنید. در اصل میتوانید به منابع خبری خوبی دست یابید. در آنجا یکی از خبرنگاران گفت: شما همین روز تعطیل آخر هفته را هم به ما نمیبینید؟!
مهارت گفتوگویمان ضعیف است
در پایان جلسه «از کیهان تا آیین» زمانی برای پرسشهای حاضران درنظر گرفته شد. در این بخش 2 پرسش و پاسخ دکتر خانیکی را برای نمونه آوردهایم.
با توجه به گذراندن 6 دوره روزنامهنگاری از سویی و علاقهتان به رشته مهندسی و تحصیل در رشته ریاضی از سوی دیگر، اگر به عقب بازگردید کدام حوزه را انتخاب میکنید؟
طبیعتا آدم از آخرین انتخاب خودش دفاع میکند. ولی ما همیشه در انتخابهای خود مختار نیستیم. اگر برگردید به آرزوها و رؤیاهای جوانی من میبینید اول میخواستم مهندس شوم، بعد از مدتی که اجتماعیتر شدم با خودم گفتم علم امروز فناوری فرداست، بهتر است ریاضی بخوانم اما بعد از آنکه وارد دانشگاه شدم دیدم اینها رؤیایی بیش نبوده است. متوجه شدم در جامعهای مثل ایران حوزههای اجتماعی خودش را بر سایر امور تحمیل میکند. به ویژه سیاست امری است که آدم را رها نمیکند. ولی میتوانم بگویم دنیای ارتباطات دنیایی است که اگر به الزامات و مبانیاش وفادار باشیم پا به دنیای فهم تفاوتها گذاشتهایم. در این صورت دنیای ارتباطات دنیای خوب و بیپایانی است.
یک وجه بارز در «نامه فرهنگ» چاپ مطالب ویژه و برگزاری میزگردهایی است که افرادی چون سروش، فلاطوری، جواد طباطبایی و... را در یکجا گرد هم آورده است. به نظر شما الان میتوانیم رسانهای را بیابیم که چنین تکثری را ارائه کند؟
در فرهنگ عمومی ما مهارت گفتوگو یا مبانی گفتوگو بسیار ضعیف است. این سبب شده است هر فرد، گروه اجتماعی یا جریان سیاسی بیشترین تلاشش این باشد که خود را از دیگری پنهان کند تا اینکه خود را در معرض شناخت دیگری قرار دهد! از سویی در سیاست به مشارکتها و رقابتهای حزبی میرسیم که تصویر «دیگری» برای یک جریان سیاسی بیشتر «دشمن» است تا رقیب. همچنین باید به این سؤال پاسخ داد که مکانهای گفتوگو کجاست و افراد کجا میتوانند دور هم جمع شوند. نگاه کنید به عمر کافههای روشنفکری در ایران؛ هرجا افراد مخالف به نظر رسیدند این کافهها خالی از حضور آنها شده است. در نشریات و فرهنگ و روشنفکری همین موضوع مطرح است. درحالیکه روشنفکری به این معنا نیست که فهم همهچیز را داشته باشیم بلکه بر اساس مفهوم آن باید بتوانیم به هم اعتبار ببخشیم و حرمت بدهیم. ازاینرو از الزامات گفتوگو این است که افراد برای خود حیثیت پیشهای قائل نباشند و هرکس نگوید «شأن من این است که در چنین جمعی باشم یا در کنار فلان شخص قرار بگیرم»!