تعداد شهروندان مشهدی دارای معلولیت به ۶۰ هزار نفر رسید ثبت‌نام مجدد در آزمون استخدامی ویژه معلولان | زمان آزمون تغییر کرد واریز مبالغ نامشخص بهزیستی برای معلولان (۳۰ فروردین ۱۴۰۳) سهمیه خراسان رضوی در اولین آزمون استخدامی معلولان سراسر کشور مشخص شد مستمری حق پرستاری فروردین ۱۴۰۳ معلولان همراه با مابه‌التفاوت واریز شد + مبلغ مستمری (۲۷ فروردین) مستمری کمک هزینه لوازم بهداشتی فروردین ۱۴۰۳ معلولان بدون افزایش واریز شد واریز علی‌الحساب کمک‌هزینه معیشت ماده ۲۷ معلولان (۲۶ فروردین ۱۴۰۳) مستمری فروردین ۱۴۰۳ معلولان با افزایش ۳۰ درصدی واریز شد (۲۵ فروردین ۱۴۰۳) استقرار بیش از هزار صندوق دریافت فطریه در مشهد | مبالغ فطریه به نیازمندان اختصاص خواهد یافت واریز مستمری فروردین ۱۴۰۳ مددجویان بهزیستی شایعه است | مستمری کمیته امداد واریز شد شمار معلولان ذهنی و اوتیستیک در مشهد به بیش از ۱۶ هزار نفر رسید تفاوت فاحشِ حق پرستاری معلولان و حق پرستاری جانبازان در سال ۱۴۰۳ قدرِ سکوت | مراسم آخرین شب قدر ۱۴۰۳ ویژه ناشنوایان برگزار شد + ویدئو اوتیسم چیست؟ | نگاهی به چالش ها و فعالیت ها در حوزه اوتیسم تجهیز و بهره‌برداری از ۲مرکز جدید آموزش طیف اوتیسم در خراسان رضوی واکنش عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس به عدم واریز عیدی مددجویان بهزیستی و کمیته امداد مشهد به مناسبت روز جهانی اوتیسم آبی رنگ خواهد شد کمک هزینه معیشت ماده ۲۷ معلولان واریز شد (یک فروردین ۱۴۰۳) ۵۲۰۰ واحد مسکونی برای مددجویان خراسان رضوی احداث می‌شود مابه التفاوت مستمری سال ۱۴۰۲ مددجویان بهزیستی پرداخت خواهد شد
سرخط خبرها

که در آفرینش ز یک گوهریم

  • کد خبر: ۱۳۷۸۳۶
  • ۱۲ آذر ۱۴۰۱ - ۱۰:۱۱
که در آفرینش ز یک گوهریم
علی صمدی جوان - روزنامه‌نگار

پرده اول، مواجهه؛

قلم را برمی‌دارم تا از معلولیت بنویسم. اما ناگهان پرت می‌شوم به دوران کودکی خودم. آن روز‌ها که مادرم برای آنکه کسی دستم را نگاه نکند، تکه پارچه سفیدی مانند جوراب به دستم می‌کشید و من را کنار خود در آغوش می‌فشرد تا از نگاه کنجکاو عابران در امان باشم یا که از پرسش آنان مصون بمانم که‌ای وای! کوچولو دستش چی شده؟ حالا از آن روز‌ها زمان بسیاری می‌گذرد، اما مادر هنوز هم وادارم می‌کند تا آن تکه پارچه را تابستان‌ها روی دستم بکشم. هنوز نگاه‌ها همراه ماست.

پرده دوم، پذیرش؛

اولین روز‌هایی که تنهایی بیرون می‌رفتم و حامی همیشگی‌ام کنارم نبود، بیشتر آن نگاه‌های پرسشگر را می‌دیدم. بعد از مدتی دیگر بی‌تفاوت بودم و پرسش‌ها اذیتم نمی‌کرد. در واقع برایش پاسخی نداشتم. من پذیرفته بودم که سؤال حق آنان است و پاسخ ندادن حق من. ولی مشکل دیگری هم بود؛ نگاه‌های ترحم‌انگیز مردم.

پرده سوم، راهی که ادامه دارد؛

من آدم خجالتی و گوشه‌گیری نبودم. از همان کودکی تلاشم بر آن بود تا در جمع باشم. تا با همزیستی صحیح و مسالمت‌آمیز زندگی کنم، اما نگاه‌های ترحم‌آمیز مردم عرصه را تنگ می‌کرد. تصور کنید کسی به شما بگوید: الهی بمیرم. دستت چی شده؟ خداوند شفا بدهد لابد خیلی سخت است. نه؟ یا که بگوید: من کار تو را انجام می‌دهم. تو نمی‌توانی و عیب ندارد. دستت این‌طور است دیگر! من و امثال من برای از بین بردن این ترحم و عواطف اشتباه، سختی‌ای تحمل کرده‌ایم که محدودیت‌های معلولیت هم نتوانست به آن اندازه ما را زمین‌گیر کند.

ما برای اثبات اینکه به هیچ ترحم و توجه زیاده از حدی احتیاج نداریم، چقدر گریبان دریدیم و تشکر کردیم که نه نمی‌خواهیم به ما کمک کنید! ما برای دویدن، برای دست گرفتن چیزی، برای دیدن و شنیدن آنچه اطراف ماست، با برخی رفتار‌های اشتباه و از سر دلسوزی، چه مکافات‌هایی متحمل شدیم که می‌شد کاری کند که از راه باز ایستیم، اما در نهایت و با تمام دشواری‌ها، ترحم و دلسوزی‌ها، پرسش‌ها و نگاه‌های متعجب و پر ترس، طرد شدن‌های اجتماعی و فرهنگی و ده‌ها درد دیگر، راهمان را پیمودیم و از آنچه هستیم نه ترسیدیم و نه دلسرد شدیم. کنارمان باشید، اما به ما نچسبید. دوستدار ما باشید، اما دل نسوزانید و ترحم نکنید، دستان ما را بگیرید، اما دستگیرمان نکنید. با ما قدم بزنید، اما پاپیچ ما نشوید. ما با هر تفاوتی، یک انسانیم. از یک پیکریم و از یک گوهریم. آفرینش متفاوت با اندیشه همسو زیباست. با ما بیندیشید نه برای ما...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->