شلیک دلخراش مرد فراری به همسرش استطاعت ٩٨درصد زائران حج تمتع امسال مشخص شد کشف جسد دانشجوی دندان‌پزشکی بعد از یک هفته| دو مظنون بازداشت شدند یک کشته و ۶ مجروح بر اثر طوفان زاهدان(۵ اردیبهشت ۱۴۰۳) عاملان تیراندازی در اتوبان همت دستگیر شدند (۵ اردیبهشت ۱۴۰۳) پلمب کلوپ بازی‌های تصویری متخلف در مشهد دستگیری زورگیران دهه هشتادی قمه کش (۵ اردیبهشت ۱۴۰۳) کشف ۷۳ قطعه سکه تاریخی دوره اشکانیان از مسافر قطار (۵ اردیبهشت ۱۴۰۳) مشاهده پلنگ در حاشیه محدوده آب چمن روستای مشهد میانگین سن مادران و پدران ایرانی در تولد اولین فرزند چقدر است؟ سردار رادان: اصراری به انتقال خودرو‌های توقیفی با جرثقیل نداریم سارق ۴۶ کامپیوتر خودرو در مشهد به دام افتاد (۵ اردیبهشت ۱۴۰۳) بازنشستگان تامین اجتماعی همچنان منتظر تعیین تکلیف افزایش حقوق خود هستند (۵ اردیبهشت ۱۴۰۳) پلمب ۱۱ واحد صنفی به‌دلیل فروش مواد مخدر و قرص‌های غیرمجاز در مشهد  آدمکشی جوان ۱۸ ساله به خاطر غرور جوانی در مشهد + عکس آنچه اخلاق عمومی را کارآمدتر می‌کند نگهداری درست پیاز و جلوگیری از جوانه زدن آن + روش‌هایی کاربردی برای جلوگیری از جوانه زدن سیر و پیاز اینترنت در روز‌های کنکور قطع نمی‌شود تاثیر شبکه‌های اجتماعی مجازی بر گرایش نوجوانان به مصرف دخانیات چقدر است؟ قطع انتقال محلی مالاریا در کشور تا سال ۱۴۰۴ | افزایش مالاریا در خراسان رضوی طی ۲ سال گذشته
سرخط خبرها

شاد، شاکر، دلتنگ | مادرانه‌های لحظه ازدواج در حرم امام رضا (ع)

  • کد خبر: ۱۴۶۰۲۱
  • ۲۸ دی ۱۴۰۱ - ۱۶:۴۱
شاد، شاکر، دلتنگ | مادرانه‌های لحظه ازدواج در حرم امام رضا (ع)
گزارشی از  لحظات ناب مادرانه که پیوند اولین لحظه زندگی فرزندانشان زیر سایه امام رضا (ع) رقم می‌خورد

زهرا شریعتی | شهرآرانیوز؛ یکی از صحنه‌های به‌یادماندنی حرم مطهر رضوی برای زائران و مجاوران، عقد ازدواج عروس و داماد‌هایی است که آمده‌اند پیوند همسری‌شان را از این حریم ملکوتی آغاز کنند. در این میان معمولا عروس و داماد گل سرسبد هستند و کانون توجه، اما این‌بار بناست از زاویه و نگاهی دیگر به سراغ این صحنه زیبا برویم؛ از نگاه مادران؛ همان‌ها که عروس و داماد رسیدنشان به چنین لحظه شیرین و باشکوهی را مرهون فداکاری‌ها و ازخودگذشتگی‌های آن‌ها هستند. در این ایام فرخنده که چندروزی از ولادت حضرت زهرا (س) می‌گذرد، به رواق شیخ‌طوسی سری زدیم و در حاشیه چند مراسم عقدکنان، گپ‌وگفتی با مادران عروس‌ها و داماد‌ها داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

زیباترین لحظه مادرانگی

وارد رواق شیخ طوسی می‌شوم که چندسالی است به صورت متمرکز برای خواندن خطبه عقد زوج‌های جوان در نظر گرفته شده است و در این غروب سرد زمستانی، با حضور خیل عروس و داماد‌ها و خانواده هایشان گرمای خاص و دل نشینی دارد. لبخند و شور و شادی در چهره‌ها موج می‌زند، اما در چهره مادران بیشتر و ملموس تر. آخر سال هاست که آرزوی دیدن چنین لحظه‌ای را برای فرزندانشان داشته اند و بار‌ها با ذوق و شوق دعا کرده اند: «الهی عروسی/ دومادیت رو ببینم.»

گاهی صدای صلوات بلند می‌شود و از پایان خطبه عقد و زوجیت دو جوان خبر می‌دهد. پس از یکی از عقد‌ها که همه مشغول ابراز ارادت و تبریک به عروس و داماد هستند، سراغ مادر عروس می‌روم. خانم کرامتی مادر چهار فرزند است و امروز آخرینشان را هم به خانه بخت فرستاد. او در حالی که از شادی در پوستش نمی‌گنجد و مدام برای عاقبت به خیری همه جوان‌ها دعا می‌کند، احساسش را این گونه شرح می‌دهد:

«برای عقد اولین فرزندم استرس زیادی داشتم. چون نمی‌دانستم چطور می‌شود. اما حالا خیالم راحت است. خیلی خوش حالم و شکرگزار خداوند هستم که فرزندانم به ثمر نشسته اند.» مادر داماد هم که دامادی پنجمین فرزندش را شاهد است، با اینکه به علت سنگینی گوش هایش خیلی از تبریک‌ها و آرزو‌های قشنگ اقوام برای پسر و عروسش را‌ نمی‌شنود، با همه وجود تشکر می‌کند و از خدا می‌خواهد آن‌ها هم این لحظات زیبا را تجربه کنند.

مادر‌ها حتی همین جا هم دغدغه رتق وفتق کار‌ها را دارند! این وقتی برایم ملموس‌تر می‌شود که‌ می‌بینم مادر عروسی با اینکه هنوز نه عاقد آمده و نه خبری از شروع مراسم عقد است، روی پایش بند نیست و با همین جمله کوتاه که «الان بچه‌ها (عروس و داماد) می‌آیند»، ضمن اعلام همه استرس و نگرانی مادرانه اش، از مصاحبه طفره می‌رود تا مبادا حواسش پرت شود و کم وکاستی پیش بیاید.

مادرانه‌های لحظه ازدواج

نرگس خانم مادر یکی دیگر از عروس هاست. او که دومین فرزند و اولین دخترش را به خانه بخت می‌فرستد و نگرانی در چهره اش پیداست، می‌گوید: «راستش را بخواهید، استرس دارم؛ اینکه سال‌ها با هر زحمتی بزرگشان کرده ایم و حالا دارند از ما جدا می‌شوند و برای خودشان زندگی تشکیل می‌دهند، غم انگیز است، اما اگر با هم خوب باشند، حال ما هم خوب خواهد بود.» مادر داماد هم کلام او را ادامه می‌دهد: «فرزند عنایت خدا و میوه درخت زندگی پدر و مادر است که سال‌ها برای ثمردادنش زحمت کشیده اند. برای همین حالا که دارد سراغ زندگی خودش می‌رود، یک جور حس ناامیدی دارم، اما همین که سالم و صالح است، خدا را شاکرم.» بعد هم از زوج‌های جوان می‌خواهد بیشتر هوای پدر و مادر‌ها را داشته باشند و درکشان کنند.

مادریم دیگر!

مادری دیگر که دخترش فرزند چهارم خانواده است، مثل خیلی از مادر‌ها دوری دخترش را به بهای خوشبختی اش به جان خریده است و‌ می‌گوید: «درست است که فرزندداری زحمت دارد، اما همین که فرد مفیدی برای جامعه و انقلاب اسلامی شوند و بتوانند خدمت کنند، برایم بسیار شیرین و لذت بخش است. تنها آرزویم این است که به دعای امام هشتم (ع) خوشبخت و عاقبت به خیر شوند و زندگی خوبی در کنار هم داشته باشند.»
مریم خانم، مادر داماد، پس از ازدواج دو دخترش، حالا ازدواج اولین پسرش را جشن می‌گیرد.

او که دعا برای خوشبختی جوان‌ها از زبانش نمی‌افتد، اولین جمله اش این است: «استرس دارم، ولی خیلی خوش حالم.» می‌پرسم چرا استرس؟ و او همه این چرایی را در عبارت مادربودن خلاصه می‌کند و‌ می‌گوید: «مادریم دیگر!» گویا مادربودن گره خورده است با نوعی مراقبت همراه با دل نگرانی همیشگی در خوشی‌ها و ناخوشی‌های فرزند؛ جوری که دیگر نمی‌توانی خودت یا برای خودت باشی! او خطاب به نوعروس‌ها و داماد‌ها اضافه می‌کند: «گذشت داشته باشید و نگران مادیات نباشید. زیرا روزی را خدا می‌دهد.»

سخت نگیرید؛ شیرین می‌شود

معصومه خانم، مادر دیگری که برای عقد اولین فرزندش اینجا آمده است، با چهره‌ای از غم و شادی درهم آمیخته و چشمانی پراشک می‌گوید: «خیلی دوست داشتم این لحظه را ببینم، اما اکنون هم خوش حالم و هم حس غریبی دارم که دخترم از ما جدا و وارد زندگی خودش می‌شود. مادری حس خوب و عجیبی است. لحظاتی که خطبه عقد خوانده می‌شد، همه خاطرات تولد تا حالای دخترم جلو چشمم آمد، اما دیدم این مسیر هرچند پرفرازونشیب، ارزش دیدن لحظه شیرین ازدواجش را داشت.» بعد هم درحالی که صورتش از شور و هیجان این لحظات گل انداخته است، از همه والدین می‌خواهد مانند خودش برای ازدواج جوانان سخت گیری نکنند.

فرزند صالح هرچه بیشتر، بهتر

تا خانواده عروس بعدی از راه برسند، با فاطمه خانم که پیش از پنجاه سالگی اش دامادی اولین فرزندش را به نظاره نشسته است، هم کلام می‌شوم. همان ابتدا با شوری وصف ناپذیر می‌گوید: «از ته دل خوش حالم؛ آن قدر که فکر می‌کنم خواب می‌بینم و باورم نمی‌شود پسرم دارد داماد می‌شود.» البته حق هم دارد. چون با اینکه اولین تجربه ازدواج فرزندانش را پشت سر می‌گذارد، اما به دلیل سخت نگرفتن خانواده عروس، در کمتر از یک ماه همه چیز فراهم شده و زمانی برای هضم اتفاقات پیش رو نداشته است. مادر داماد ادامه می‌دهد: «زن و شوهر‌های جوان اگر واقعا یکدیگر را دوست داشته باشند، در کنار هم می‌توانند به راحتی از مشکلات زندگی عبور کنند. همچنین بدانند که فرزند، رحمت است و به خصوص اگر صالح باشد، هرچندتا هم که باشد، باز کم است.»

کم کم وقت نماز مغرب می‌شود و عروس وداماد‌ها و همراهانشان به نماز جماعت می‌ایستند، اما مادرانی را‌ می‌بینی که همچنان در تکاپوی تدارک امور هستند و لحظات آخر می‌توانند به جماعت بپیوندند. بلافاصله پس از نماز دوباره بساط سفره‌های عقد برپا می‌شود و باز هم مادرانه‌های دیدنی و شنیدنی این لحظات.

برکت زندگی

خانم دلیر یکی دیگر از مادران آقادامادهاست که در چهل وشش سالگی ازدواج اولین ثمره زندگی اش را‌ می‌بیند. او ضمن تشکر از خانواده عروس که به اصطلاح با آن‌ها راه آمده اند، نفس راحتی می‌کشد و‌ می‌گوید: «خیالم از پسرم راحت شد. مسئولیت فرزند، آن هم پسر، خیلی سخت است. شکرخدا که سالم ماند و سروسامان گرفت. اما پشیمانم که چرا فقط دو فرزند دارم. چون بچه شیرینی و برکت زندگی است. حین قرائت خطبه عقد به دلیل اینکه مستقل و از من دور می‌شود، دلهره داشتم، اما از اینکه عروسم جای دختر نداشته ام را‌ می‌گیرد، خوش حالم.»

با درآمد کارگری بچه‌ها را به خانه بخت فرستادم

دیگرمادرعروسی که با روی باز پذیرایمان می‌شود، خانم عیدی است. با اینکه فقط پنج دهه از عمرش می‌گذرد و دستان پینه بسته اش حکایت از زندگی پرمشقت کارگری دارد، اما با همت بلند و طرز فکر درستش، امروز پنجمین فرزند از شش فرزندش را در هجده سالگی به خانه بخت فرستاد. زیرا معتقد است که جوان نباید مجرد بماند و اگر والدین از چشم وهم چشمی و خرج‌های غیرضروری دست بردارند، جوان‌ها می‌توانند در سنین پایین‌تر ازدواج کنند و دچار آسیب‌های اجتماعی نشوند.

او با اشاره به تجربه خوب و موفقیت ازدواج فرزندانش می‌گوید: «مادیات خوشبختی نمی‌آورد، بلکه درک متقابل و سازش با یکدیگر است که زندگی را پیش می‌برد و لذت بخش می‌کند. خودم با همین درآمد کارگری، برای دخترانم جهیزیه‌ای ساده و آبرومندانه فراهم کردم و به لطف خدا و اهل بیت (ع) حالا از هر لحاظ زندگی خوبی دارند.»

شیرینی مادری از سختی هایش بیشتر است

برخلاف دیگر عروس و داماد‌ها که دست کم بیست سی نفر همراه دارند، مجلس غریبانه‌ای در انتهای رواق با فقط پنج شش نفر، توجهم را جلب می‌کند. سراغ مادر داماد را‌ می‌گیرم و درحالی که به رسم مادری نگران است به خاطر مصاحبه از ثبت لحظات خاطره انگیز پسر و عروسش جا بماند، سرانجام رضایت می‌دهد و شروع به صحبت می‌کند. متوجه می‌شوم که همسر شهید است و همین کافی است برای پاسخ به چرایی خلوت بودن مجلسشان.

خانم امیدوار دو فرزند دارد که دخترش را چندسال پیش عروس کرده و حالا در چهل وهشت سالگی نوه دار است. او احساسش از دامادی تک پسرش را این گونه توصیف می‌کند: «کسی که نهالی می‌کارد و در وضعیت سخت از آن مراقبت می‌کند تا رشد کند و به ثمر برسد، وقت ثمردادنش چقدر ذوق دارد؟ الان چنین حس زیبا و پرشوری دارم. زیرا پسرم از یک سال ودوماهگی یتیم شد و ۲۸ سال تمام برایش هم مادر بودم و هم پدر. تنها بزرگ کردن بچه ها، آن هم پسربچه، خیلی سخت است، اما حالا که سروسامان گرفت، خیالم آسوده شد.»

با لبخند فرزندانم، خستگی ام درمی رود

این مادر فداکار و رنج دیده که دغدغه‌مند رفع موانع ازدواج و عوامل طلاق است، با همان حس مادری به جوانان توصیه می‌کند زمان آشنایی و خواستگاری، با چهار چشم، خوب همدیگر را بشناسند و برای انتخاب عجله نکنند، ولی بعد از عقد، هردو چشم و گوششان را بر کم وکاستی‌ها ببندند و گذشت داشته باشند، در بالا و پایین زندگی محرم راز و یار و همراه یکدیگر باشند و زود جا نزنند. بعد هم با اشاره به پشیمانی دختر و دامادش از فرزندآوری دیرهنگام، به زوج‌های جوان تأکید می‌کند که به خاطر زحمات ظاهری بچه داری، فرزنددارشدن را به تأخیر نیندازند. زیرا شیرینی آن بیش از سختی هایش است و با یک لبخند یا مامان و باباگفتن بچه، همه خستگی انسان درمی رود.

الهی عاقبت به خیر باشند

آخرین مادری که افتخار هم صحبتی با او را داریم، خانم ابراهیمی است که برای عقد اولین پسرش اینجا حضور دارد و درحالی که پس از جاری شدن خطبه عقد اشک شوق می‌ریزد، احساسش را وصف ناشدنی می‌داند و‌ می‌گوید: «خیلی خوش حالم که فرزندم در حرم مطهر امام رضا (ع) مرحله جدیدی از زندگی اش را آغاز کرد و بااینکه طاقت دوری اش را ندارم، همین که در مسیر اهل بیت (ع) و عاقبت به خیر باشد، راضی ام.»
او تولد و قدکشیدن فرزندان را زیباترین لحظات در مسیر مادری معرفی و تأکید می‌کند: «مادری رسالت بزرگ و مهمی است و دشواری‌هایی دارد، اما در عین حال خیلی شیرین است و به سختی هایش می‌ارزد، به خصوص چنین لحظاتی.»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->