دستگیری متهم به ۲۰۰ فقره موبایل قاپی در مشهد مجازات افشای اسرار بیماران از طرف پزشک چیست؟ مرگ دلخراش خاله ۱۴ ساله به دست خواهرزاده ۵ ساله (۴ اردیبهشت ۱۴۰۳) شتر، عامل مصدومیت ۸ نفر در تصادف ۴ تریلی در جاده طبس - اصفهان سربازان امریه می توانند در آتش نشانی خدمت کنند وزیر بهداشت: عرضه اینترنتی دارو آزمایشی خواهد بود رئیس سازمان بهزیستی: هیچ معلولی پشت نوبت مستمری نیست عجیب و غریب‌ترین سفارش‌ها برای عمل‌های زیبایی پشت پرده تیپ‌های عجیب و آویزهای غریب سر و صورت نوجوانان قتل و سوزاندن جسد پدر به دست دختر شیطان صفت کاهش ۱۰ درصدی مصدومان حوادث ترافیکی در نوروز ۱۴۰۳ جزئیات خدمات درمانی «رایگان» تامین‌اجتماعی به بیمه‌شدگان اعلام شد پرونده داروی هموفیلی روی میز شورای عالی بیمه زلزله، مرزن آباد مازندران را لرزاند (۴ اردیبهشت ۱۴۰۳) کشف جسد جوان گم شده در بشکه اسید مرگ یک جوان در پی شلیک پلیس +اطلاعیه پلیس واریز وام ۳۰ میلیون تومانی به حساب بازنشستگان کشوری + جزئیات (۴ اردیبهشت ۱۴۰۳) ۶ هزار عدد قرص غیرمجاز از یک واحد صنفی در مشهد کشف شد (۴ اردیبهشت ۱۴۰۳) برخورد مرگبار تریلر با پراید در جاده نیشابور -فریمان (۴ اردیبهشت ۱۴۰۳) حقوق معوق معلمان خرید خدماتی و حق التدریس در اسرع وقت پرداخت شود
سرخط خبرها

قتل فجیع مادر و برادر توسط جوان مشهدی

  • کد خبر: ۱۴۹۲۶۱
  • ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۲:۴۱
قتل فجیع مادر و برادر توسط جوان مشهدی
جوانی که حدود ۹ سال قبل مادر ۵۰ ساله و برادر ۲۰ ساله اش را به طرز دلخراشی در مشهد به قتل رسانده بود، درباره آن ماجرای وحشتناک توضیح داد.

به گزارش شهرآرانیوز، جوان مشهدی در توضیح کارهایش گفت: از روزی که به دلیل رفیق بازی و دور هم نشینی به مواد مخدر آلوده شدم دیگر رنگ خوشبختی را ندیدم کار به جایی رسید که از همان روز‌های جوانی بار‌ها پشت میله‌های زندان قرار گرفتم، اما بعد از آزادی باز هم به خلافکاری هایم ادامه دادم و برای تامین هزینه‌های اعتیاد به سرقت روی آوردم دیگر آبروی خودم و خانواده ام برایم مهم نبود فقط به این می‌اندیشیدم که چگونه پولی برای خرید مواد پیدا کنم.

در افکارم فقط «مواد مخدر» حک شده بود و من به چیز دیگری فکر نمی‌کردم. هر چیزی که دم دستم قرار می‌گرفت سرقت می‌کردم تا برای یک وعده هم که شده مواد بخرم و از خماری نجات یابم.

دیگر خانواده ام نیز از رفتار‌های من خسته شدند. برادر بزرگ ترم هرچه تلاش کرد مرا از این راه بازدارد فایده‌ای نداشت. آرام آرام آن‌ها هم مرا طرد کردند و من در سن جوانی کارتن خواب شدم.

در این مدت ۶ بار با اتهاماتی مانند حمل مواد مخدر و سرقت به زندان افتادم، اما این‌ها هم مرا از مسیر سقوط نجات نداد. پدرم قبلا مادرم را دوبار طلاق داده بود و در یک استان دیگر کشور زندگی می‌کرد.

به همین علت من و برادر کوچک ترم در کنار مادرمان بودیم. برادر بزرگ ترم نیز ازدواج کرده بود و زندگی خوبی داشت، اما من کمتر به خانه مادرم سر می‌زدم آن هم برای آن که بتوانم پولی برای تهیه مواد مخدر از او بگیرم یا لوازمی برای فروش پیدا کنم.

یک شب وقتی در خانه مادرم بودم نتوانستم پولی از او بگیرم از سوی دیگر هم از خماری می‌ترسیدم تا این که صبح زمانی که از خواب بیدار شدم هنوز مادر و برادرم در خواب بودند. چشمم به چند تکه کوچک طلا‌های مادرم افتاد و وسوسه‌های شیطانی به سراغم آمد تا آن‌ها را سرقت کنم.

این بود که چاقویی برداشتم و به آرامی بالای سر مادرم رفتم، آن لحظه حتی ذره‌ای به مهر مادرم نیز فکر نمی‌کردم که چگونه مرا در شرایط سخت زندگی بزرگ کرد و مرا در آغوش پر مهر ومحبت خود گرفت. فقط به مواد مخدر می‌اندیشیدم که از خماری نجات یابم. به همین دلیل مانند موجودی وحشتناک چاقو را چندین بار بر پیکر مادر ۵۰ ساله ام زدم و او را در خواب کشتم، اما وقتی به سراغ برادر کوچک ترم رفتم تا او را هم برای پنهان ماندن این جنایت به قتل برسانم، ناگهان از درون رختخواب بلند شد و مقابلم قرار گرفت، ولی او هنوز خواب آلود بود و فقط از سروصدای ایجاد شده، هراسان و حیرت زده به اطراف نگاه می‌کرد که من فرصت هر عکس العملی را از او گرفتم و او را نیز با چند ضربه چاقو نقش بر زمین کردم. بعد از این ماجرا بود که گوشی تلفن همراه برادرم و طلا‌های خون آلود مادرم را نیز برداشتم و برای آن که شناسایی نشوم به مسافرخانه‌ای شخصی در اطراف خیابان طبرسی رفتم. طلا و گوشی تلفن را با بهایی بسیار ناچیز به رهگذران فروختم که پول آن هم بعد از دو روز به پایان رسید و من دیگر نتوانستم اجاره منزل را بپردازم. به همین دلیل دوباره مجبور شدم به پارک‌ها و بیابان‌های اطراف و پاتوق معتادان بروم.

خلاصه طولی نکشید که کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به سراغم آمدند و مرا دستگیر کردند. تازه فهمیدم که آن‌ها خریدار گوشی تلفن را نیز دستگیر کرده اند و با اطلاعاتی که او از من در اختیار پلیس گذاشته بود، کارآگاهان پاتوق‌های خلافکاران را برای یافتن من جست وجو کرده بودند تا این که مرا در بولوار رسالت مشهد پیدا کردند، اما‌ای کاش ...

منبع: رکنا

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->