٣٨ خودرو طی ٢۴ ساعت گذشته در مشهد توقیف شد (۹ فروردین ۱۴۰۳) افزایش تعداد کشته‌شدگان تصادف ۲ خودرو در محور دامغان - جندق به ۹ نفر + تصاویر (۹ فروردین ۱۴۰۳) ثبت نام آزمون‌های ورودی مدارس سمپاد و نمونه‌دولتی از ۱۸ فروردین آغاز می‌شود فروش بلیت قطار‌های نیمه دوم فروردین از امروز آغاز شد (۹ فروردین ۱۴۰۳) فرودگاه مشهد در رتبه دوم پر ترددترین فرودگاه‌های کشور در نوروز ۱۴۰۳ قرار گرفت بانک شیر مشهد در روز‌های کاری ایام نوروز فعال است خدمات‌رسانی به بیش از ۱۰۰۰ مسافر نوروزی در داروخانه‌های هلال احمر خراسان رضوی چرا مبالغ جریمه‌های رانندگی ۵ برابر شد؟ ۴۰ درصد مراجعه کنندگان به داروخانه‌های مشهد غیربومی هستند تصادف مرگبار پژو پارس و سوناتا در جاده‌های سمنان (۹ فروردین ۱۴۰۳) ویدئو| جزئیات پرونده زمین خواری به ارزش ۳ هزار میلیارد تومان در آستارا واژگونی پراید در جاده نیشابور به سبزوار ۴ کشته و مصدوم برجای گذاشت (۹ فروردین ۱۴۰۳) ممنوعیت ترافیکی شب‌های قدر سال ۱۴۰۳ در مشهد اعلام شد ظرفیت قطار‌های منتهی به مشهد در شب‌های قدر افزایش می‌یابد؟ (۹ فروردین ۱۴۰۳) کاهش ۸ درصدی تردد خودرو‌ها در ورودی‌های خراسان رضوی (۹ فروردین ۱۴۰۳) اولین واکنش فرزند آیت الله علم الهدی به شایعه مشارکت در یک هلدینگ گردشگری مه گرفتگی و غبار محلی در جاده‌های خراسان رضوی (۹ فروردین ۱۴۰۳) دستگیری قاچاقچی حرفه‌ای در تهران| ۲۲ کیلوگرم شیشه کشف شد (۸ فروردین ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

با خاطرات نیره‌السادات احتشام‌رضوی از غائله مسجد گوهرشاد و کشف حجاب رضاخانی

  • کد خبر: ۱۶۵۲
  • ۲۰ تير ۱۳۹۸ - ۰۷:۱۵
با خاطرات نیره‌السادات احتشام‌رضوی از غائله مسجد گوهرشاد و کشف حجاب رضاخانی
نام «نیره‌السادات احتشام‌رضوی» همیشه درکنار اسم همسرش «شهید نواب‌صفوی» آمده است؛ برای همین کمترکسی می‌داند که او پیش از آنکه همسر نواب باشد، دختر نواب احتشام‌رضوی، سرکشیک پنجم حرم و یکی از رهبران واقعه گوهرشاد در مشهد بوده است.

اردلان | شهرآرانیوز - نام «نیره‌السادات احتشام‌رضوی» همیشه درکنار اسم همسرش «شهید نواب‌صفوی» آمده است؛ برای همین کمترکسی می‌داند که او پیش از آنکه همسر نواب باشد، دختر نواب احتشام‌رضوی، سرکشیک پنجم حرم و یکی از رهبران واقعه گوهرشاد در مشهد بوده است. نیره احتشام‌رضوی در زمان غائله کشتار مردم در صحن مسجد گوهرشاد و کشف حجاب رضاخانی، دوساله‌ای بیش نبوده است؛ برای همین حرف‌های او درباره این اتفاق پیش از آنکه برخاسته از خاطره باشد، براساس شنیده‌هاست. سطرهای پیش‌رو گفت‌وگو با او درباره پدرش نواب احتشام‌رضوی و نقش او در غائله گوهرشاد است.

لطفا از پدرتان و نقش او در غائله عاشورای ثالث مشهد بگویید؟

پدرم، مرحوم نواب احتشام‌رضوی، از شخصیت‌های مبارز خراسان بودند. زمانی که حکومت، کلاه‌پهلوی را سر مردم می‌گذاشت، ایشان بالای منبر مسجد گوهرشاد کلاه‌پهلوی را پاره کرده و گفته بود: «امروز این کلاه بِی‌غیرتی را بر سر شما گذاشتند و فردا پرده عفاف و حجاب را از سر نوامیس شما برمی‌دارند.» شنیده‌ام آن روز چندهزار کلاه‌پهلوی در مسجد گوهرشاد پاره شد. همین مبارزات ایشان بر ضد حکومت، موجب شد که در حادثه مسجد گوهرشاد از ناحیه سر دچار آسیب شوند. بعد بدن نیمه‌جان ایشان را به تهران منتقل و در زندان تاریکی که روز و شبش معلوم نمی‌شد، زندانی کردند؛ البته خوشبختانه به حکم دادگاه، ایشان از اعدام تبرئه و مقرر شد که سه سال زندانی شوند.

پدر مرحومتان از آن روزها برایتان خاطره‌ای نقل کرده‌اند؟

خاطرم هست که پدرم می‌گفت گویا آن‌ها را در زندان با عده‌ای از لامذهب‌ها و بی‌دین‌های فرنگ‌رفته هم‌بند کرده بودند. حکومت این کار را انجام داده بود تا اصطکاکی بین مخالفانش ایجاد کند ولی پدرم همان ابتدا با آن افراد قرار گذاشته بود که ایشان به آن‌ها عربی بیاموزند و آن‌ها هم زبان فرانسه یا انگلیسی را به ایشان یاد بدهند؛ برای همین ارتباط خوبی بین زندانیان برقرار شده بود. ایشان همچنین می‌گفت که برخی نیمه‌شب‌ها زندان‌بان‌ها برای گرفتن استخاره به زندان می‌آمدند و او برایشان استخاره می‌گرفت. بعد از آزادی، ایشان را به ساوه تبعید کردند. در آنجا هم خیلی نگذشت که پدرم میان مردم ساوه، پیشوایی مذهبی شناخته شد؛ البته ازآنجاکه در دوران کشف حجاب رضاخانی هیچ زنی پا از خانه بیرون نمی‌گذاشت، پدرم که عازم ساوه بوده از بیم آژان‌ها مادرم را با خود نمی‌برد و چون این سفر چند سال طول می‌کشیده، ایشان را برخلاف میل باطنی طلاق دادند و من را که آن زمان کودکی شش‌ساله بودم، همراه خودشان به ساوه بردند و این آغاز سختی‌های زندگی من بود.

یکی از اتفاقات مهم در غائله مسجد گوهرشاد، اختلاف میان پدرتان با آقای بهلول است. نظرتان در این‌باره چیست؟

من در آن زمان دو سال بیشتر نداشتم و نمی‌توانم این موضوع را تحلیل کنم، اما پدرم خودشان در خاطراتشان به این موضوع اشاره کرده و به‌طور کامل آن را توضیح داده‌اند؛ مثلا در جایی نوشته‌اند: «ظهر گذشته به من خبر دادند که شیخ بهلول قصد دارد با ۳، ۲ هزار نفر به نظمیه برود و محبوسین با جرم تلگراف به آیت‌ا... قمی با تقاضای انعقاد مجلس روضه را، نجات دهند. با عصبانیت شدید آمدم نزد بهلول و گفتم به دستورچه کسی می‌خواهید یک همچو کاری بکنید؟ سپس با او گفتگو کردم و شیخ بهلول درمقابل منطق من، مغلوب و متقاعد شد.» گمان می‌کنم هدف پدرم، تنها جلوگیری از قتل‌عام مردم بی‌گناه بوده و بس.

از ماجرای کشف حجاب رضاخانی، چیزی در خاطر دارید؟

ماجرای کشف حجاب رضاخانی چند ماه بعد از این واقعه و در دی همان سال ۱۳۱۴ اتفاق افتاد. بعد از این ماجرا خیلی از خانم‌ها خانه‌نشین شدند، به‌طوری‌که حتی تا سال‌ها بعد از آن هم از خانه بیرون نیامدند. ما نظیرشان را در فامیل داشتیم؛ برای مثال مادرِ پدرم «بی‌بی ربابه نواب‌رضوی» تا هفت سال بعد از کشف حجاب رضاخانی در خانه ماند و بیرون نیامد تااینکه فوت کرد و جنازه‌اش از در بیرون رفت. من آن روز را یادم است، حتی پیش از آن را هم به یاد دارم؛ اینکه حمام‌ها عمومی بود، اما مادربزرگم حتی برای استحمام هم از خانه بیرون نمی‌رفت. یک تشت مسی بزرگ برای خودش تهیه کرده بود و توی اتاق استحمام می‌کرد. این را هم بگویم که پوشش رایج زنان آن دوره، چادر و پوشیه بود، فقط اگر زنی چند بچه داشت، یک روپوش و روسری بلند می‌پوشید تا بغل کردن بچه‌ها برایش مشکل نباشد؛ البته ناگفته نماند که همان روسری بلند را هم آژان‌ها از سر زن‌ها می‌کشیدند و زیر پا لگد می‌کردند؛ یعنی پوشیدن روسری بلند و چادر ممنوع بود. زنان تنها حق استفاده از روسری کوتاه را داشتند، طوری‌که گردنشان دیده شود. این الزام بود؛ برای همین هم عده‌ای که معتقد بودند، روسری بلند می‌پوشیدند، اما آن را زیر مانتو یا روپوششان پنهان می‌کردند، طوری‌که مانند کلاه به نظر بیاید. برای مادر خودم هم که حاجیه‌خانم صدایش می‌زدند، شبیه همین اتفاق رقم خورد. او هم بعد از واقعه کشف حجاب، زیاد از خانه بیرون نمی‌رفت. خانه ما در یک کوچه باریک در تپل‌محله واقع بود. خیلی کوچک بودم، اما خاطرم هست یک‌بار که می‌خواست از در خانه بیرون بیاید و وارد خانه همسایه روبه‌رویی شود، آژانی که سر کوچه ایستاده بود، او را دید. دوید تا چادر را از سرش بکشد. مادرم هم خودش را انداخت توی حیاط همسایه و در را از پشت سر قفل کرد. آن آژان آن‌قدر به در کوبید که مادرم از وحشت از حال رفت و تا چند ساعت بیهوش بود. ماجرای کشف حجاب در سال‌های ابتدایی، خیلی سفت و سخت اجرا می‌شد و دوره‌ای که من وارد مدرسه شدم، دیگر همه‌چیز تمام شده بود؛ البته خانه ما با مدرسه فاصــله‌ای نداشــت و همین موضوع باعث شده بود که مشـکلی برای من پیش نیاید.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->