بزرگمهر ایرانی| وقتی در گشایش و رواداری زعامت احمد مسجدجامعی بر فرهنگ، مجموعهداستان «من قاتل پسرتان هستم» به قلم یک احمدِ دیگر (دهقان) انتشار یافت، جنجال به پا شد. داستانهای این کتاب روایتگر ناگفتههایی از جنگ تحمیلی و حواشی و پیامدهای آن بود که بحق یا ناحق بر عدهای گران آمد. احتمالا کتاب یادشده بیشترین مخالفت را در اهالی جبهه و جنگ برانگیخت که نوشتن و گفتن از آن ناگفتهها را تهدید چیزی تلقی کردند که مقدسش میدانستند. البته این اتفاق بار اول نبود که میافتاد و پیشینه آن را در سالهای قبل و در مورد کتابهایی دیگر میشد جستوجو کرد. کتابهایی که توقیف آنها در شرایط جنگی شاید توجیه داشت [یا نداشت]، مانند رمان تحسینبرانگیز احمد محمود: «زمین سوخته». یا در نمونهای نازل که اشارههایی به جنگ داشت، میتوان از «و خدایان دوشنبهها میخندند» یاد کرد که چند سال پس از امضای قطعنامه، توقیف شد.
رویکرد رسمی حکومت در طی 8 سال جنگ ایران و عراق، حمایت از آثاری بود که نگاهی معنوی یا حماسی به این رویداد مهم تاریخی داشتند. به نظر میرسد خدمت ادبیات به میهن از رهگذر تهییج احساسات حماسی و عقیدتی و میهنپرستانه رزمندگان و عموم مردم با همین رویکرد میسر میشده است و ازاینروی است که در آن شرایط ناامنی مشی دولتمردان موجه و منطقی مینماید.
اما به مرور که از آن سالها فاصله گرفتیم و بنیادهای امنیت کشور استوار شد، دیگر چه ضرورتی برای پنهان نگه داشتن تلخیهای جنگ وجود داشت؛ به ویژه که آموزههای دینی نیز صلح و آشتی را نعمتی الهی و امری مطلوب میداند. از سویی بدیهی است که انسان موجودی اگرنه جایزالخطا که ممکنالخطاست و رزمندگان ایرانی نیز از این ویژگی بری نبودهاند. پرداختن ادبیات -در اینجا ادبیات داستانی- به اشتباهات دوران جنگ، میتواند از تکرار آن در آینده -و خدای نکرده در جنگی احتمالی که ممکن است کشور را تهدید کند- پیشگیری کند. همچنین اگر بپذیریم ادبیات و به ویژه داستان امری است که میتواند تعالی انسان را به همراه داشته باشد، نوشتن آثاری ژرف یا حرفهای درباره جنگ –به عنوان یکی از مهمترین موضوعات ادبیات جهان که انسان همواره با آن روبهرو بوده است- از ابزارهای این تعالی خواهد بود، اگر داستانها و رمانهای حوزه جنگ با دستی باز و به دور از برخی نگرانیها نوشته شود. از سالهای پس از دوم خرداد 76 تاکنون کتابهای داستانی گوناگونی منتشر میشود که از قرائت رایج از جنگ تحمیلی فاصله دارد یا دستکم به آن وفادار نیست.
در این یکیدو دهه اخیر آثاری نوشته شده که رویکردی میانهرو به این موضوع داشتهاند، یعنی نه جنگ را دفاع مقدس وصف کردهاند و نه ضد آن نوشتهاند، بلکه با نگاهی منصفانه به وصف واقعیات پرداختهاند، آثاری چون «قصههای شهر جنگی» حبیب احمدزاده؛ اما نگاههای متفاوت یا تلخ و ضدجنگ نیز کم نداشتهایم. با اینهمه بعید است این آثار هیچ تأثیر منفی و ناخوشایندی بر روحیه میهندوستی مردم ما داشته یا پیامد مخرب دیگری به جا گذاشته باشد.
به یاد بیاوریم که قرائت رسمی از دفاع مقدس یا جنگ نیز با حمایت نهادها همچنان زنده است و این کتابهای گوناگون در کنار هم میتوانند ادبیاتی غنی رقم بزنند، ادبیاتی که از انسان میگوید و نگاهی ژرف و دقیق به ماجرا نگرانیهای مخالفان آن را نیز میتواند برطرف کند.