هانیه فیاض - میگویند خبرنگار چشم، گوش و زبان مردم است زیرا رسالت یک خبرنگار این است که حرفها و درخواستهای مردم عادی را به گوش مسئولان برساند و بهطور مداوم این سخنان و درخواستها را تا زمان حصول نتیجه پیگیری کند. خبرنگار مطالبهگر خواستهها و نیازهای جامعه محسوب میشود. بدون حضور رسانهها و خبرنگارانشان، هیچ کدام از اقشار جامعه نمیتوانند آن چنان که باید صدای خود را به گوش دیگران و از جمله مسئولان برسانند اما این حرفه، شیرینی و تلخیهای فراوانی دارد به طوریکه زندگی روزمره خبرنگار را با خاطراتی همراه میکند. خاطراتی که شنیدن آنها خالی از لطف نیست و گاهی سبب میشود کسانی که سالهای زیادی از عمرشان را صرف پیداکردن سوژه، برقراری ارتباط با آنها و حل مشکلاتشان کردهاند و بهنوعی سوژهیاب بوده اند، روزی خودشان سوژه رسانهها شوند و در قالب مصاحبهشونده لب به سخن باز کنند. براین اساس بهسراغ یکی از خبرنگاران پیشکسوت مشهدی میروم. آقای عطاریانی را قدیمیهای مطبوعات بهخوبی میشناسند. روزنامهنگاری که با تسلط کامل در مباحث روز جامعه صحبت میکند و با دقت و حوصله آنچه آموخته است در اختیار کارآموزانش قرار میدهد. آغاز کار او بهعنوان یک خبرنگار به اوایل دهه60 باز میگردد، زمانی که اینترنت، گوشی همراه و امکانات فعلی برای انتشار خبر وجود نداشت و حالا پس از حدود 30سال بازنشست شده اما خودش را بازنشسته نکرده و بهطور افتخاری در یکی از خیریههای معروف مشهد مشغول به کار است.
عشق و علاقه به ادبیات
محمدباقر عطاریانی در سال1342 در خیابان چهارراه زرینه مشهد به دنیا آمده است و به گفته خودش نسلش اصالتا مشهدی هستند. 8خواهر و برادر هستند که همگی از قشر کارمند محسوب میشوند. پدرش بازنشسته شهربانی سابق(نیروی انتظامی کنونی) و مادرش خانهدار بودند که اکنون درقید حیات نیستند. او در سال1369 ازدواج میکند و ماحصل این پیوند، 2فرزند پسر است. این خبرنگار قدیمی حدود 8سال است که در محله ارشاد، سکونت دارد و معتقد است که این محله با اینکه همجوار محله آبکوه است، خیلی خوب توانسته با این بافت قدیمی کنار بیاید.او درباره دلیل انتخاب شغل خبرنگاریاش توضیح میدهد: هنگام گذراندن دوران تحصیلم بهویژه پایه دبیرستان، به درس ادبیات علاقه داشتم و به یاد دارم در درس انشانویسی هم بسیار قهار بودم. طوری که اگر به ما موضوع انشا میدادند، خیلی از دوستان و همکلاسیهایم برای نگارش یک انشای ساده جون به لب میشدند و نهایت حدود 6سطر مطلب مینوشتند اما من برای همان موضوعات، حدود 2 یا 3 صفحه انشا مینوشتم. تنها ایرادی که داشتم این بود که بسیار خجالتی بودم و روی روخوانی انشاهایم را نداشتم و هروقت از من میپرسیدند که انشایت را نوشتهای؟ میگفتم: نه ننوشتهام! اما دست به نوشتنم خیلی عالی بود. فکر میکنم رمز موفقیتم و زمینه ورودم به حرفه خبرنگاری نیز همین بود زیرا بهواسطه رشته تحصیلیام دایره لغات گستردهای را که هر خبرنگار باید داشته باشد، داشتم.
عطاریانی ادامه میدهد: سال1362 بود که به خدمت سربازی رفتم و در سال1364 خدمتم تمام شد، البته حدود 14ماه آن را در مناطق جنگی گذراندم. بعد از خدمت یک ماه بیکار بودم. روزی اتفاقی یکی از دوستانم را دیدم. جویای احوال یکدیگر شدیم و متوجه شد که من بیکارم و به دنبال کار میگردم. محمد خبیری در آن زمان معاون اداریمالی روزنامه خراسان بود. از من خواست که او را با موتورسیکلتم به روزنامه برسانم. در طول مسیر از من پرسید: «مدرک تحصیلیات چیست؟» و من پاسخ دادم:«دیپلم فرهنگ و ادب» پس از آن مرا به قسمتهای مختلف مانند چاپ، اداری، تحریریه و... برد و در نهایت گفت:«که فردا بیا اینجا و شروع به کار کن!» من که هیچ شناختی از این حوزه نداشتم، کمی تعجب کردم اما از اینکه بالأخره کاری مناسب به من پیشنهاد شده بود، خوشحال شدم و قبول کردم. 15خرداد سال1364 وارد تحریریه روزنامه خراسان شدم و تا انتهای سال1390 در آنجا مشغول به کار بودم که بازنشست شدم.او به نخستین خبری که نوشته است اشاره میکند و میگوید: هنوز یک هفته از ورودم به روزنامه خراسان نگذشته بود که به من اعلام کردند:«آقای فرماندار در سالن هلالاحمر سخنرانی دارد، برای تهیه خبر به آنجا برو» من در آنزمان هیچ اطلاعاتی از خبرنگاری نداشتم و این موضوع برایم سخت به نظر میرسید. آن زمان مانند اکنون نبود که کتاب یا منبعی برای مطالعه مباحث خبرنگاری وجود داشته باشد یا استادانی نبودند که این حرفه را آموزش بدهند. همه چیز به طور کامل سنتی بود، ضمن اینکه کسانی که در این حوزه کار میکردند، خیلی تمایل نداشتند که به ما تازهواردها چیزی یاد بدهند و حتی خودشان هم در اصول خبر و خبرنگاری تبحر زیادی نداشتند. با این حال، من به آن برنامه رفتم، چندخطی نوشتم و تحویل دبیر خبر مربوطه (آقای دبیریان) دادم. او جزو استادان برجستهای بود که در این راه خیلی مرا راهنمایی کرد و برایم واقعا سنگ تمام گذاشت. صبح روز بعد در کمال ناباوری دیدم که خبرم در صفحه اول چاپ شده است و این موضوع برای کسی که تازه یک هفته وارد روزنامه شده بود، اتفاقی جالب و خوشحالکنندهای بود.
این روزنامهنگار پیشکسوت میافزاید: همان برخوردهای خوبی که برخی نیروهای روزنامه از جمله مدیر وقت آن داشتند، سبب شد من هر روز بیشتر از قبل به این شغل علاقه پیدا کنم بنابراین تلاشم را برای موفقیت در این زمینه بیشتر کردم. کمی که گذشت، جایگاه خود را در حوزه اجتماعی روزنامه پیدا کردم و فعالیتم را در صفحه جامعه روزنامه خراسان بهعنوان خبرنگار و گزارشگر ادامه دادم تا اینکه در نهایت با مسئولیت دبیر صفحه جامعه بازنشست شدم. در تمام مدتی که در عرصه خبر و خبرنگاری مشغول به فعالیت بودم، مسئولیت اداره زندگی و رسیدگی به امور فرزندانم برعهده همسرم بود که جای قدردانی دارد.
شب میآید ، شام نمیآید
او با اشاره به بازخورد خبرها و گزارشهای خود بیان میکند: فکر میکنم بیشترین اثری که خبرها و گزارشهای من در روزنامه داشت، گزارشهایی بود که از مناطق محروم، محلههای پایین، روستاهای اطراف، حاشیه شهر و... تهیه میکردم. هرآنچه درباره محرومیت مردم مینوشتم و به چاپ میرساندم، جواب میداد و با بازخوردهای مناسبی همراه بود. به محض چاپشدن مطالبم در این حوزه، تماسهای زیادی با دفتر روزنامه داشتیم که تشکر میکردند و خیران و افراد زیادی هم در پی انتشار همین گزارشها کمکهای نقدی و غیرنقدی خود را به نیازمندان میرساندند. به یاد دارم که در حال تهیه گزارشی از قلعهساختمان بودم، غروب بود و در حال برگشت به دفتر روزنامه بودم که خانمی را دیدم که جلو درب حیاط خانهاش ایستاده بود، از او پرسیدم که «چه میکنید و همسرتان چه کاره است؟» او درباره گرفتاریها، فقر و نداریاش توضیح داد و در میان صحبتهایش با همان زبان محلی خود جمله زیبایی را با این محتوا بیان کرد: «شام میاد، شام نمیاد»، وقتی از او معنای جمله را پرسیدم، توضیح داد: «یعنی شب میاد و شام نمیاد» که من آن جمله را با این عنوان
«شب میآید، شام نمیآید» تیتر کردم و خوشبختانه پاسخ خوبی را هم دریافت کردیم. این گزارش آنقدر اثرگذار بود که شهروندان با ما تماس گرفتند و برای کمک به آنها درخواست همکاری دادند. در خاطرم هست که خانمی موادغذایی زیادی شامل برنج، روغن و... را در صندوقعقب خودرو خود گذاشته بود و با همراهی ما به همان محله رفتیم و اقلام خوراکی توزیع شد.
آقای عطاریانی خبرنگاری را شغل مقدسی میداند و بیان میکند: خبرنگار باید طوری قلم بزند که برای مردم باشد، با مردم باشد و در خدمت مردم باشد، اینگونه است که تلاشهایش جواب میدهد. زمان ما، صبح اول وقت که دبیر خبر وارد تحریریه میشد، همه ما را بیرون میکرد و معتقد بود که خبرنگار باید به دنبال خبر باشد. اما متأسفانه در حال حاضر، خبرنگاران پشت میزنشین شدهاند، خبرنگاری که پشت میز بنشیند و بنویسد نمیتواند از حال و روز مردم چیزی را درک و احساس کند، خبرنگار باید به دل مشکلات برود. سالها قبل بهترین گزارشها مربوط به روزنامه کیهان بود، دلیل آن هم این بود که گزارشگران کیهان برای تهیه گزارش مدتی را در کنار سوژه میگذراندند تا از عمق ماجرا باخبر باشند اما اکنون این نوع کارکردن دیگر به چشم نمیخورد، فضاهای متعدد مجازی، پشتمیزنشینی و کُپی اخبار از رسانههای دیگر، رسالت اصلی خبرنگار واقعی را به چالش کشیده است؛ این در صورتی است که خبرنگار باید در بطن جامعه فعالیت کند و از دغدغههای مردم آگاه باشد.
او با بیان اینکه مدت کوتاهی در خراسان جنوبی فعالیت داشته است، میگوید: حدود 6ماه در بیرجند مأموریت داشتم. درست زمانی بود که روزنامه خراسان ضمیمههای خراسان شمالی، خراسان جنوبی، گلستان و زاهدان را آماده میکرد. قسمت خراسان جنوبی در اختیار من قرار گرفت و عازم بیرجند شدم. نیروهایی جذب شدند و آموزش دیدند و چارت سازمانی آنها مشخص شد که اکنون هم پابرجاست و به کار خود بهخوبی ادامه دادهاند.
هیچوقت دلسرد نشدم
خبرنگار قدیمی محله ارشاد میگوید: اینکه میگویند خبرنگار باید هرجایی میرود، چشمش، احساسش و فکرش معطوف کارش باشد، خیلی مهم است. من نیز در تمام این سالها همیشه دقت کردهام که هرجایی میروم، نخستین نگاهم، به دید یک خبرنگار باشد. هم با دید انتقاد و هم با دید امیددادن به جامعه و تشویق افکار عمومی. قرار نیست که خبرنگار حتما انتقاد کند! یک خبرنگار حرفهای باید زشتیها و زیباییها را در کنار هم ببیند. خاطرم هست حدود 15سال پیش به یک مجلس عروسی دعوت شدم. وارد تالار شدم و دیدم جدا از میوه، شیرینی، گل و پذیرایی سبدهایی روی میز گذاشتهاند که درون آنها کتاب بود. عروس و داماد این اقدام فرهنگی زیبا را انجام داده بودند. از داماد پرسیدم این کتابها را میتوانم برای مطالعه با خود ببرم و او پاسخ مثبت داد. به نظرم ایدهای جدید و جالب بود. مطلبی در یک ستون کوتاه روزنامه خراسان با تیتر «کتاب در تالار عروسی» نوشتم و منتشر شد. مطلب را برای جشنواره رسانه و هنر فرستادم. حدود 2ماه بعد با من تماس گرفتند و اعلام کردند که مقالهام رتبه دوم کشوری را کسب کرده است و 2عدد سکه هم به من هدیه دادند.
آقای عطاریانی درباره تقدیرهایی که تاکنون در عرصه خبر از وی شده است، توضیح میدهد: در طول این سالها از ارگانهای مختلفی مانند شورای شهر، شهرداری، جهاد کشاورزی، هلالاحمر و... تقدیر شدهام و لوحها و هدایای گوناگونی دریافت کردهام اما بهترین آنها هدیهای بود که در سال1386 بابت تهیه گزارش خوابگاه گلستان علی(ع) از این خیریه گرفتم که برایم بسیار باارزش است. این هدیه تابلویی از دستخط اصلی یک هنرمند است که سوره حمد را به شکلی بسیار زیبا به رشته تحریر درآورده است.
این روزنامهنگار قدیمی از سختیهای کارش میگوید و آنها را شیرینی کار میداند و بیان میکند: نگاه و برخوردهای برخی مسئولان در پی انتشار خبر یا گزارشی، کمی مرا ناراحت میکرد. بهعنوان نمونه گزارشی تهیه میکردم و مسئولی واکنشی نامناسب نشان میداد و به جای اینکه مشکل را حل کند، در مقابل من جبهه میگرفت. حتی گاهی انکار برخی مطالب ازسوی مسئولان، سبب دلخوری من میشد اما هیچوقت دلسرد نشدم و کارم را ادامه دادم.
او از فعالیتش با رسانههای دیگر میگوید: در طول دوران فعالیت خبریام فقط با روزنامه خراسان دائم و مستمر کار کردم اما در یک بُرهه زمانی کوتاه (حدود یکسال) در شیفت عصر و بهطور پارهوقت در زمان مدیریت آقای نخعیشریف با شهرآرا همکاری داشتم که آن دوره، هفتهنامه بود. در حال حاضر با هفتهنامه نخست و هفتهنامه ضامن خراسان کار مشترکی انجام میدهم اما بیشترین وقت و انرژیام را صرف خدمت به خیریه گلستان علی(ع) میکنم. حدود 11سال است که در بخش روابطعمومی این خیریه بهطور افتخاری فعالیت میکنم و در حال حاضر هم بناست با نشریهای که بهتازگی این خیریه مجوز چاپ آن را گرفته است، (با عنوان هفتهنامه حامی) همکاری کنم. این هفتهنامه در چند ماه آینده بهطور رسمی چاپ میشود که انحصارا در اختیار اخبار و گزارشهای خیریه نیست و قرار است به حوزههای فرهنگی و اجتماعی با جامعه هدف قشر محروم و آسیبپذیر بپردازد و انتشار آن نیز کشوری است.
ریالینگار نباشید
آقای عطاریانی می گوید: روزنامه خراسان قدیمیترین روزنامه محلی کشور است و به همین دلیل آن را خانه دوم خود میدانم. با اینکه چندین سال از بازنشستگی من میگذرد اما همچنان در بخش تهیه رپرتاژ به این روزنامه و همکارانم کمک میکنم. با همکاران و نیروهای مستقر در این روزنامه هم جدا از اینکه همگی عضو یک خانواده هستیم به شکل دوستانه همکاری داریم. ما از گذشته یکدیگر را همکار نمیدانستیم و خودمان را رفیق و دوست میدیدیم. درباره روزنامه شهرآرا هم میتوانم به جرئت بگویم که شهرآرا در حال حاضر دوران طلایی خود را سپری میکند. اگر به دورههای قبل این رسانه نگاه کنیم با اندکی بررسی متوجه میشویم شهرآرا با بهکارگرفتن نیروهای تقریبا رسانهای و خوب توانسته رسالت خود را به اثبات برساند و خیلی خوب در دل مردم ورود پیدا کرده است.او در بیان وجه تمایز خبرنگاری کنونی و گذشته میگوید: عصر جدید با دوران ما مقایسهشدنی نیست. خبرنگاری در گذشته با سختیها و مشقت زیادی برای تهیه خبر همراه بود که حال و هوای خاص خودش را داشت و به دلیل کمبود امکانات و تجهیزات لازم، راههای دسترسی به خبر بسیار کم بود اما اکنون به نظر من علاوهبر اینکه امکانات و تکنولوژی به مدد خبرنگاران آمده و فضای کاری آنها هم رشد کرده است، سبکهای خبری مختلفی شکل گرفته و شیوههای تنظیم خبر تغییر کرده و متحول شده است. بهعنوان مثال، در زمان ما خبرها و گزارشهای طولانی خیلی خوب جواب میداد اما اکنون اینطور نیست و مردم طالب دریافت اخبار کوتاه و مفید هستند و اینگونه است که رمز موفقیت اخبار 20:30 همان خبرهای مختصر و مفیدش محسوب میشود. دلیل اینکه فضای مجازی با اقبال عمومی روبهرو شده، این است که خبرها بسیار موجز در آنها ارائه میشود و به قول معروف جان کلام را منتقل میکند. مردم به دلیل درگیری زیادی که با روزمرگیهای خود دارند، حال و حوصله زیادی ندارند و نمیتوانند وقت بسیاری صرف خواندن مطالب طولانی کنند و به همین دلیل به دنبال بستههای خبری کوتاه هستند.
این روزنامهنگار پیشکسوت تعریف خاصی از رسالت یک خبرنگار ارائه میدهد و تأکید میکند: رسالت اصلی خبرنگار این است که سعی کند خبرنگار باشد و ریالینگار نباشد. خبرنگار باید در خدمت مردم باشد زیرا خدمت به مردم، بالاترین عبادت است. اگر یک خبرنگار بتواند قلمش را نفروشد، خیلی کار کرده است. خبرنگار نباید خودش را وابسته به حزب، جناح، سازمان یا ارگان خاصی کند، بلکه باید کاملا مستقل، آزاد و بیطرفانه فعالیت کند. خبرنگاری که عضو هیچ تشکیلاتی نباشد، ذهن سالمتری دارد. این مسئله باید در تهیه گزارشها و خبرهایش هم رعایت شود یعنی اینکه خبرنگار به هنگام تهیه خبر یا گزارش باید با ذهن خالی و با استفاده از قاعده تجاهل قدم بردارد و هیچ پیشینه ذهنی و گرایش خاصی نداشته باشد. خبرنگاری شغلی با عشق است و درآمد آنچنانی ندارد. پس نمیتواند به عنوان شغل اصلی محسوب شود و در جایگاه شغل دوم قرار میگیرد. متأسفانه در حال حاضر با وضعیتی که پیش آمده است، رسانههای ما از نظر اقتصادی حال و روز خوبی ندارند. اداره یک رسانه با هزینههای گزاف کاغذ و چاپ، کاری سخت و دشوار است.
صداقت، مهمترین اصل خبرنگاری است
وقتی از عطاریانی درباره ویژگیهای بارزی که یک خبرنگار باید داشته باشد میپرسم، سه بار بر کلمه «صداقت» تأکید میکند و توضیح میدهد: مهمترین صفتی که یک خبرنگار حرفهای باید داشته باشد، صداقت او است و تا زمانی که بر این اصل استوار نباشد نمیتواند اعتماد مردم و مسئولان را کسب کند. خبر و گزارش درخشان، حاصل کار ویژگیها و مهارتهای خبرنگار خلاق و حرفهای است. از دیگر ویژگیها و خصوصیات فردی و شخصیتی خبرنگاران میتوان به کنجکاوی، پرسشگری، تیزبینی و نکتهسنجی، سریعالانتقال بودن، ضریب هوشی بالاتر از سطح جامعه، خلاقیت، مسئولیتپذیری، فروتنی و پایبندی به اخلاق اشاره کرد.او با اشاره به اهمیت جایگاه خبرنگاران در میان مردم و جامعه میافزاید: امروزه خبرنگاران در رویارویی با مردم با روی خوش و استقبال آنها روبهرو میشوند، زیرا مردم به قدرت قلم خبرنگاران پی بردهاند و احساس میکنند که کسی وجود دارد که به درد دل آنها گوش کند و به دادشان برسد. مردم ذهنیت خوبی درباره خبرنگاران دارند. مسئولان هم که در رودررویی با خبرنگاران دو دسته هستند. یک عده از مسئولان و مدیران که رسانهای هستند و همیشه از خبرنگاران حمایت میکنند و عدهای هم که اصلا با خبرنگاران همکاری نمیکنند و از رسانهها فراریاند.
تلخ و شیرین
عطاریانی از تهیه گزارشها از مناطق محروم بهعنوان تلخترین بخش کاری خود یاد میکند و میگوید: سختترین زمان فعالیت من در روزنامه تهیه گزارش از محرومیت افراد بوده است. گزارشی از جنوب خراسان جنوبی تهیه کردم که مربوط به روستایی میشد که فقر در آن بیداد میکرد و وضعیتی باورنکردنی نداشت. وقتی به همراه همکارانم گزارش را گرفتیم تا چند روز بعد، همگی حال بد و خرابی داشتیم اما قسمت خوشایند و شیرین ماجرا آنجا بود که وقتی گزارش چاپ شد، مدیران آنزمان دست به کار شدند و به طرز عجیبی به روستا رسیدگی کردند. جالب این بود که خیلی از مدیران و مسئولان، روستا را نمیشناختند.
او سرنوشت رسانههای کاغذی را اینگونه پیشبینی میکند: روزنامههای کاغذی شاید با اقبال کمتری روبهرو شوند اما متوقف نخواهند شد زیرا خیلیها معتقدند که روزنامهها ماندگارند و مثل یک سند باقی میمانند اما اخبار مجازی زودگذر هستند و چه بسا قابلیت آرشیو ندارند و در حافظهها هم باقی نمیمانند. با این حال نمیتوان منکر این مسئله شد که اکنون فضاهای مجازی بر رسانههای مکتوب ما اشرافیت بیشتری دارند و محیط جامعه را قبضه کردهاند به این دلیل که نسل جدید ما حوصله خواندن مطالب طولانی و تکراری روزنامههای کنونی را ندارد. به نظرم راهکار حفظ رسانههای کاغذی و بهویژه روزنامهها این است که بهدنبال تهیه تحلیل، بررسی خبرها و گزارشهای تولیدی باشند. بهعنوان نمونه اگر امشب اتفاقی بیفتد، روزنامه فردا دیگر نباید آن خبر تکراری را درج کند، بلکه باید مطلب تولیدی جدیدی ارائه دهد و یک قدم جلوتر برود. نوآوری و تولید محتوای تحلیلی جدید میتواند روزنامهها را سرپا نگه دارد.
خبرنگار قدیمیِ مشهدی معتقد است اگر باز هم به سالها قبل برگردد، دوباره همین حرفه را انتخاب میکند و میگوید: تمام دانستهها و اطلاعات خود را مرهون استادان بزرگواری همچون آقای محسنی، سرپرست خبرگزاری ایرنا در مشهد، مرحوم گودرز دبیریان و آقای محمد خبیری، معاون مالیاداری اسبق روزنامه خراسان، میدانم.