کشف راز قتل جوان ۴۰ ساله به دست بادیگاردها در مشهد کشف ایمپلنت‌های قاچاق در تهران قتل خونین مدیر یک شرکت‌ لوازم آرایشی در برج ۲۰ طبقه‌اش به دست دوست صمیمی! ممنوعیت عرضه رایگان کیسه‌های پلاستیکی در فروشگاه‌های زنجیره‌ای|مشهد، شهر پیشگام در مدیریت پسماند است سرگردانی مسافران «فلای دوبی» در فرودگاه مشهد دستگیری یک قاچاقچی و کشف ۵۶۶ کیلوگرم مواد مخدر از یک دستگاه تریلی در هنگ مرزی تایباد یک کشته و چهار مصدوم بر اثر تصادف با تریلر در جاده تربت حیدریه (۳۰ فروردین ۱۴۰۳) کشف ۲ کیلو و ۸۵۰ گرم مواد مخدر صنعتی در گمرک دوغارون کمبود ۶ هزار لیتر آب برثانیه در مشهد برای تابستان ۱۴۰۳ طبیعت‌گردان گرفتار در قوچان امدادرسانی شدند (۳۰ فروردین ۱۴۰۳) جان باختن ۶ نفر براثر انفجار کپسول گاز در ترمینال شرق تهران (۳۰ فروردین ۱۴۰۳) وضعیت مطلوب واکسیناسیون دام در خراسان‌رضوی طی سال گذشته تنهایی خطر مرگ را دو برابر افزایش می‌دهد دستگیری متهمان سایبری کنکور که ۱۰۰ هزار «تتر» از داوطلبان دریافت کرده بودند ویدئو | اصلاح احکام رتبه‌بندی ۱۰۰ هزار معلم بازنشسته پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان‌رضوی (٣٠ فروردین ١۴٠٣) | بارش باران در اوایل هفته آتی دو کارمند شرکت حفاظتی قتل مرد معتاد در مشهد را انکار کردند + عکس همه چیز درباره «چای»، اصیل‌ترین نوشیدنی ایرانی اعتبارات قطره‌چکانی، زخم‌های بخش درمانی مشهد را التیام نمی‌دهد | بودجه پروژه‌های بیمارستانی امسال فقط ۲۴۰ میلیارد تومان صید پرنده‌های شکاری در خراسان رضوی برای پول‌های عربی
سرخط خبرها

مسافر سنت در هزاره سوم | روزنوشت‌های شهری (٧٨)

  • کد خبر: ۶۴۱۲۵
  • ۲۶ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۸
مسافر سنت در هزاره سوم | روزنوشت‌های شهری (٧٨)
محمدرضا زائری - پژوهشگر دینی
شنبه| کنار خیابان یک آشنای قدیمی را می‌بینم و ناخودآگاه و بی‌اختیار لبخند می‌زنم و دست تکان می‌دهم و بعد در همان لحظه که به من خیره می‌شود و نگاهم می‌کند، یادم می‌افتد که او مدتی پیش از دنیا رفته است!
شوکه می‌شوم، تصویر گنگ و مبهمی از او را دیده‌ام و واکنشی ناخواسته به آن نشان داده‌ام. مثل وقت‌هایی که صحنه‌ای از یک فیلم را به‌صورت حرکت آهسته می‌بینیم، از روبه‌رویش عبور می‌کنم و تصویر ناآشنای جدید جای تصویر آشنای آن مرحوم را می‌گیرد. حس عجیب‌وغریبی است که تاکنون تجربه نکرده بودم.

یکشنبه| اوایل شب یکی از دوستان تماس می‌گیرد که ما الآن در راه هستیم و داریم از سفر برمی‌گردیم، اما برای نماز جایی پیدا نمی‌کنیم. به ۲ مسجد هم رفته‌ایم، اما بسته بود؛ درحالی‌که مغازه‌ها و رستوران‌ها همه بازند.

دوشنبه| پیاده در یکی از میدان‌های اصلی شهر حرکت می‌کنم که یک موتورسوار جلو می‌آید و با محبت فراوان اظهار آشنایی می‌کند و درست ۲ دقیقه بعد موتورسواری دیگر به تلافی‌اش ناسزا می‌گوید. درحالی‌که این‌طرف میدان یک موتوری قربان‌صدقه‌ام می‌رود، آن‌طرف میدان موتوری دیگری می‌گوید خدا لعنتت کند؛ واقعیت و خلاصه همه زندگی در ۲ دقیقه!

سه‌شنبه| در اداره‌ای که مشغول پیگیری کار خود هستم، یکی از مراجعه‌کنندگان با محبت و لطف به‌طرف من می‌آید که عکس یادگاری سلفی بگیرد و می‌چسبد به من، طوری‌که صورتمان کاملا به هم نزدیک است و ماسکش را هم برای عکس‌گرفتن در می‌آورد! هم از خطر ابتلا به کرونا می‌ترسم و هم رویم نمی‌شود که چیزی بگویم و نگرانم که احساس توهین کند و دلش بشکند. وقتی عکس می‌گیرد، فوری به بهانه پیگیری کار خود فاصله می‌گیرم و دور می‌شوم.

چهارشنبه| راننده تاکسی که فرصت را برای درددل مناسب دیده، همه فشار‌هایی را که از غصه‌ها و قصه‌های مسافران تلنبار کرده است، یک‌باره روی من آوار می‌کند. تعزیه‌خوان است و قربان جد مسئولان هم می‌رود، اما حرف‌هایی درباره روحانیت می‌زند که نمی‌شود اینجا ذکر کرد!

پنجشنبه| دوستی بعد سال‌ها بدون مقدمه پیامک زده است که مادرم فوت کرد!
احساسم ترکیب غریبی است از اشتیاق و تأثر یا دل‌تنگی و اندوه. خدا کویر تشنگی‌های همه اسیران خاک را به باران لطف خود سیراب کند. برای مادر او و همه مادران و پدران فاتحه‌ای بخوانید؛ به‌ویژه کسانی که در غباری از گمنامی فراموش شده‌اند و کسی یادشان نمی‌کند.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->