حاکم
پادشاهان برای سهولت در رسیدگی به امور بلاد و سرزمینهای تحت فرمانشان، افرادی از خاندان سلطنتی را بهعنوان حاکم یا فرمانروا انتخاب میکردند و آنها را به حکومت در قلمروهای تحت فرمانشان میفرستادند. قوای نظامی و ارتش، تحت فرمان حاکم بودند و از او دستور میگرفتند.
بیگلربیگی
بعد از حاکم، بالاترین منصب نظامی در ایران بود و آن را همردیف فرمانده کل قوا میدانستند که در قرن نوزدهم، وظیفهای مشابه وظایف افسران پلیس داشت. طبق اسناد، «یوسف بیگ اسجیلی» آخرین بیگلربیگی مشهد بوده که در حوالی سال 1285 بر این شهر حکم میرانده است.
داروغه
رئیس پلیس شهر از میان افراد قسیالقلب انتخاب میشد تا به هیچوجه به التماس متهمان پاسخ ندهد. معمولا داروغه پول و لباس متهمان را میگرفته و دستور میداده آنان را چوب بزنند و غذا ندهند. طبق اسناد، «یوسفخان هراتی»، آخرین داروغه مشهد و خانه تاریخی داروغه در خیابان نوابصفوی، متعلق به او بوده است.
کلانتر
در دوره قاجار انتظامات هر کوی و برزن برعهده کلانتر محل بود. او شبها افرادی را با عنوان شبگرد، روانه کوچهها میکرد تا از دستبرد منازل به دست طراران و دزدان جلوگیری کند. گرفتن خراج، تعیین قیمت اجناس، حلوفصل دعاوی کوچک و حکم به فلک بستن یا زندانی کردن مجرمان، در دایره وظایف کلانترها قرار میگرفته است.
کدخدا
این طبقه مهمترین ماموران دولت و بانفوذترین عوامل اداره داروغه بهشمار میرفتند، زیرا ازطرفی نماینده دولت و از طرف دیگر نماینده مردم نزد دولتهای وقت بودند. کدخدای محلات، معمولا از میان بهترین و محترمترین مردم تعیین میشدند.
کیشیک چی باشی
زیردست داروغه و همردیف «میرشب» بود. کیشیکچیباشی درواقع رئیس نگهبانانِ درها و دروازههای شهر بود. در گذشته هر خیابان یا کوچه بزرگ یا قسمتی از شهر، دروازهای محکم و مخصوص داشت که کیشیکچیها پس از اعلام طبل از برج داروغه -که اغلب بعد از سه ساعت از شب- نواخته میشد، در دروازه را میبستند و کلید آن را با زنجیر به کمر میآویختند.
میرشب
وظیفهاش دستگیری دزدانِ خانه و دکانها بوده است.
نایب
گروهی از نیروهای نظامی بودند که زیرنظر داروغه گشتزنی میکردند تا از وقوع جرم در معابر عمومی جلوگیری کنند. در درجهبندی انتظامی قدیم، گزمه از نایب، دستور میگرفته است.
گزمه
پاکارها، مشعلداران و چند مرد مسلح جزو نیروهای او بودند. گزمهها(شبگردها) وظیفه حفظ شهر در هنگام شب را برعهده داشتند و هریک در حوزه ماموریت خود، وقوع حوادث شبانه را رصد میکردند. مراکز شبگردی گزمه در وسط بازار یا در مرکز شهر و سر چهارسوقی خیابانها بوده که تا اذان صبح، طول میکشیده است. این اداره شبانه شهر بهاصطلاح آن روزگار، «تخت داروغه» خوانده میشده است.
محتسب
وظیفه او رسیدگی به کارهای عرفی مردم بود. محتسبِ شهر معمولا در اجرای مسائل دینی و اجرای امربهمعروف و نهیازمنکر دخالت میکرده است. محتسبان را در شهرهای بزرگ، «عریف» یا «امین» هم میخواندند.
عسس
وظیفه این نیروی انتظامی، تامین آسایش و امنیت مردم و حفظ بازار، از نماز مغرب تا صبح فردا، بوده است. عسس جمع عاس به معنی شبگرد و پاسبان شب بوده که در برخی نقاط ایران به آن نوبتی، کوتوال و شبرو نیز میگفتند.
احداس
به مامورانی گفته میشد که زیرنظر داروغه، وظیفه جستوجو و جلب متهمان و مظنونان را برعهده داشتند.
پاکار
افراد شهری بودند که سلاحشان یک چوب دستی بود. اینان جزو ماموران کدخدا محسوب میشدند و فرمان او را اجرا میکردند. آنها شبها به گردش در محلات خود می پرداختند و مراقب دکانها، بازار، تیمچهها، ضرابخانهها و موسسات مالی و تجاری بودند. در درجهبندی انتظامی آن دوره، پاکار به کدخدا و کدخدا به کلانتر، حساب پس میداده است.
قراسواران
معمولا هر دسته قراسواران، متشکل از 25تفنگچی بوده است که برقراری امنیت راهها، جادهها و حفظ جان و مال تجار، کاروانها و بدرقه گاریهای دولتی را برعهده داشتند. این دسته نظامی زیرنظر نایبها کار میکردند.