سرخط خبرها

صدا، دوربین، عشق!

  • کد خبر: ۹۶۰۷
  • ۳۰ آبان ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۱
صدا، دوربین، عشق!
گفت‌وگوی شهرآرامحله با کارگردان ساکن محله مجیدیه
رضا ریاحی - متولد ۲۴ آبان ۱۳۴۳، بزرگ‌شده بازار سرشور، کوچه کیوان (امین دفتر سابق) و فرزند ارشد خانواده است. یک برادر و یک خواهر کوچک‌تر از خود دارد و پدرش نیز مدیر بایگانی دانشکده علوم پزشکی مشهد بوده است.
عشق به سینما از دوران کودکی در وجود او شکل می‌گیرد. پدرش نیز علاقه ویژه‌ای به سینما، به‌خصوص فیلم‌های وسترن دارد و هر از گاهی «جواد» را با خود به ۳ سینمای ممتاز آن روز‌های مشهد، یعنی سینما دیاموند (هویزه)، شهرفرهنگ (آفریقا) و آریا (قدس) می‌برد. اما روزگار بر وفق مرادش نیست، چراکه پدر در بیست‌ونه سالگی فوت کرده و مسئولیت خانواده به دوش جواد یازده ساله می‌افتد. از کلاس پنجم تا حدود بیست‌سالگی، در فرصت‌های خالی و اوقات فراغت به کار می‌پردازد و برای تهیه پول توجیبی و کمک به معیشت خانواده از دست‌فروشی در بازار رضا و اطراف حرم گرفته تا سنگ‌کاری بر روی نمای ساختمان، کاشی‌کاری، فیروزه‌تراشی، تراشکاری و روزنامه‌فروشی را تجربه می‌کند. البته آن روز‌ها از سینما هم غافل نبود و به همراه پسرعمه‌هایش برای تماشای فیلم به سینما می‌رفت تا اینکه به مقطع تحصیلی راهنمایی قدم نهاد و اجازه پیدا کرد خود به تنهایی به سینما برود.
بعد از انقلاب و در دهه ۶۰، هنرستان شهید بهشتی و رشته مکانیک عمومی یا ماشین‌افزار را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد و در سال ۶۴ موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. در همان سال در تابلو اعلانات هلال احمر اطلاعیه‌ای درباره کلاس‌های آموزش بازیگری مشاهده کرد. زمانی که به محل مورد نظر مراجعه کرد به او گفتند: «کلاس‌های بازیگری برگزار نمی‌شود، اما کلاس‌های تئاتر دایر است که هنگام آموزش تئاتر، بازیگری هم تدریس می‌شود.»
جواد بی‌درنگ در این کلاس‌ها ثبت‌نام کرده و از محضر استادانی، چون رضا صابری (نمایش‌نامه‌نویس)، داریوش ارجمند و انوشیروان ارجمند (بازیگر تئاتر و تلویزیون)، کمال‌الدین غراب مهدی صباغی بهره می‌برد. حضور در این دوره آموزشی، پیش‌زمینه‌ای است برای آغاز فعالیت‌های هنری و سینمایی «جواد علیزاده» که بعد‌ها به عنوان دستیار دوم، دستیار اول، مدیر برنامه‌ریزی، نویسنده و کارگردان در فیلم‌ها و سریال‌های متعدد سینمایی، داستانی و مستند ایفای نقش می‌کند.
اکنون ۲۵ سال از حضور جواد علیزاده در سینما و تلویزیون می‌گذرد و حاصل آن نویسندگی و کارگردانی در بیش از ۲۵ تله فیلم سینمایی، فیلم کوتاه، فیلم مستند و سریال داستانی است و چندین و چند بار برنده جوایز بهترین کارگردانی، بهترین فیلم‌نامه‌نویسی و بهترین فیلم جشنواره‌های داخلی، سراسری و ملی شده است. وی ۳ سال است که به همراه همسر و دو دخترش ساکن محله مجیدیه و منطقه ۱۲ شده است. برای آشنایی بیشتر با جواد علیزاده و مرور خاطرات ۲۵ سال کار هنری‌اش، گپ و گفت مفصلی را با وی ترتیب داده‌ایم که در سطور بعدی خواهید خواند.

اولین کار عملی در حوزه تئاتر
جواد علیزاده در ابتدا با یادآوری روز‌هایی که به همراه مرحوم پدر به سینما می‌رفت می‌گوید: بی‌گمان آن روز‌ها و رفتن‌های مداوم به سینما‌های معروف مشهد و تماشای فیلم‌های خوبی که برخی از آن‌ها در سینمای ایران و جهان ماندگار شده‌اند، نقش بسزایی در گرایش و علاقه بی‌حد و حصر من به سینما داشت. با اینکه پدر را خیلی زود و در یازده‌سالگی (سال ۱۳۵۴) از دست دادم، اما مادرم نگذاشت که جای خالی پدر احساس شود و مدام من را به همراه پسرعمه‌هایم به سینما می‌فرستاد.
وی ادامه می‌دهد: بعد از گذراندن دوره ابتدایی و راهنمایی برای ادامه تحصیل در رشته مکانیک عمومی یا ماشین‌افزار  در هنرستان شهید بهشتی واقع در میدان تقی‌آباد سابق ثبت‌نام کردم. با این حال همچنان عشق و علاقه به بازیگری و سینما در وجود من خروشان بود. به همین دلیل در سال ۱۳۶۴ و هم‌زمان با اخذ مدرک دیپلم در یک دوره کلاس آموزش تئاتر و بازیگری که استادان بنامی همچون برادران ارجمند در آن تدریس می‌کردند، شرکت کرده و با موفقیت این دوره را پشت سر گذاشتم. بعد از پایان دوره آموزشی توسط یکی از هم‌دوره‌ای‌ها به حوزه هنری معرفی شدم و در آنجا ضمن آشنایی با افرادی، چون سعید سهیلی، حمیدرضا سهیلی، جواد اردکانی و داوود کیانیان وارد کار عملی شدم که حاصل آن اجرای تئاتر در مساجد به‌عنوان نویسنده و کارگردان و ایفای نقش در نمایش «آینه در خاک» به کارگردانی سعید سهیلی و نمایشی از جواد اردکانی بود.

تحصیل در رشته سینما
بازیگر نمایش «آینه در خاک» در حالی که کارمند اداره ماشین‌آلات سازمان جهادسازندگی خراسان بود، در کنکور سال ۱۳۶۶ شرکت کرده و علاوه‌بر قبولی در مقطع کاردانی رشته مکانیک دانشگاه شهید منتظری، در پنجمین دوره مرکز آموزش فیلم‌سازی نیز شرکت کرده و در آزمون ورودی، نفر اول استان خراسان شد.
جواد علیزاده در توضیح این مطلب می‌گوید: به‌طور هم‌زمان در کنکور رشته ریاضی و فیزیک و کنکور رشته هنر در سال ۱۳۶۶ شرکت کردم. مکانیک رشته تحصیلی من در دوران هنرستان بود و بدیهی است که منابع متعددی برای مطالعه و پذیرفته‌شدن در این رشته داشتم، بر خلاف رشته مکانیک، اطلاعات من در رشته سینما بسیار محدود بوده و به‌جز دوره آموزشی تئاتر که پشت سر گذاشته بودم و برخی کتاب‌های رشته سینما مانند «فیلم‌سازی آسان» اثر استاد جاوید که اتفاقا مشهدی هم بودند، «فن سناریونویسی یوژین اونیل»، «تکنیک کارگردانی» و «فیلم‌سازی سوپر ۸» که در اختیار من بود، منابع دیگری برای مطالعه و شرکت در کنکور رشته هنر وجود نداشت یا لااقل دردسترس من نبود. البته به غیر از این کتاب‌هایی که نام بردم، ماهنامه سینما نیز از جراید پرطرف‌دار و معروف عالم سینما بود که هر ماه مطالعه می‌کردم.
وی در ادامه به قبولی در رشته سینما و مهاجرت به تهران اشاره کرده و می‌گوید: باوجود همه محدودیت‌ها در کنکور هنر و رشته سینما دانشگاه تهران پذیرفته شدم و برای ادامه تحصیل به تهران مهاجرت کردم. در دانشگاه تهران از محضر استادان شهیری همچون بهروز افخمی، سیف‌ا... داد، مسعود جعفری جوزانی، منوچهرعسگری نسب و محمد داوودی بهره بردم و بعد از ۴ سال و با اخذ مدرک کارشناسی در رشته سینما به مشهد بازگشتم.
جواد علیزاده از فیلم هشت میلی‌متری «حاجت» و فیلم‌های ۱۶ میلی‌متری «رخصت» و «ماهی» به‌عنوان آثاری نام برد که در دوران دانشجویی تولید کرده است. در این بین فیلم «رخصت» که درباره ورزش بومی‌محلی کشتی باچوخه و با حضور پهلوان احمد وفادار ساخته شد به عنوان پروپوزال و پایان‌نامه تحصیل در رشته سینما به استادان ارائه شد.

مسئولیت خانه فیلم مشهد
کارشناس رشته سینما از دانشگاه تهران بعد از فارغ‌التحصیلی در سال ۱۳۷۱ به زادگاهش بازگشته و بلافاصله به عنوان مسئول خانه فیلم مشهد منصوب شد. وی همچنین با حفظ سمت سرپرست انجمن سینماگران جوان مشهد شد.
جواد علیزاده در این زمینه می‌گوید: در مدت ۵ سالی که مسئولیت خانه سینما مشهد را برعهده داشتم (۱۳۷۶-۱۳۷۱)، دوبار در جشنواره فیلم کوتاه تهران که به همت انجمن سینماگران تهران برگزار شده بود، از من به عنوان سرپرست نمونه تقدیر و تشکر شد. همچنین در این بازه زمانی پنج‌ساله، هنرمندان خانه فیلم مشهد جوایز بین‌المللی متعددی را در حوزه فیلم و عکس به خود اختصاص داد که از آن جمله می‌توان به آقایان حمیدرضا گیلانی‌فرد، مجید بندارمقدم، ابراهیم رجبیان و هاشم عطار در زمینه عکس و خانم مریم وثوقی در حوزه فیلم اشاره کرد.

نمایش فیلم‌های ماندگار ایرانی و خارجی
در دوران ریاست جواد علیزاده بر خانه فیلم مشهد کارگردانان بنام آن دوران همچون ابراهیم حاتمی‌کیا، بهروز افخمی، رخشان بنی‌اعتماد، عباس کیارستمی، بهرام بیضایی، کیومرث پوراحمد و... به مشهد آمده و جلسات نقد و بررسی درباره آثارشان برگزار شد.
وی دراین باره می‌گوید: یکی از فعالیت‌های برتر و شاخص خانه سینمای مشهد در آن روزها، نمایش بیش از ۱۴۰ فیلم سینمایی برتر ایرانی و خارجی در سینما قدس مشهد بود. این آثار در حضور کارگردان و برای اعضای خانه فیلم که اغلب شامل دانشجو‌ها و از اقشار فرهنگی و هنری شهر مشهد بودند، اکران می‌شد.
مسئول وقت انجمن سینماگران جوان به جلسات نقد و بررسی آثار اکران‌شده در سینما قدس اشاره کرده و می‌گوید: خانه سینما مشهد در کنار دعوت از کارگردانان کاربلد و نمایش آثار فاخرشان، از منتقدان بنام سینمای ایران همانند شهرام جعفری‌نژاد، هوشنگ گلمکانی، احمد طالبی‌نژاد و دکتر صباغ نیز دعوت به عمل آورده و بلافاصله بعد از اکران، فیلم سینمایی درحضور کارگردان مورد نقد و بررسی قرار می‌گرفت. «بهرام بیضایی با فیلم مسافران»، «رخشان بنی‌اعتماد با فیلم نرگس و زیرپوست شهر»، «عباس کیارستمی با فیلم مشق شب»، «مهدی فخیم‌زاده با فیلم تاواریش»، «ابراهیم حاتمی‌کیا با فیلم از کرخه تا راین و بوی پیراهن یوسف»، «بهروز افخمی با فیلم عروس» و... از جمله کارگردان‌هایی بودند که به دعوت خانه سینما به مشهد آمدندو فیلمشان نقد شد.
وی به نمایش آثار خارجی در سینما قدس مشهد اشاره کرده و می‌گوید: در کنار نمایش فیلم‌های سینمایی برتر ایرانی، آثار خارجی فاخری نیز در مکاتبه با «فیلم خانه» در اختیار ما قرار گرفت که ضمن نمایش این آثار، جلسات نقد و بررسی آن نیز انجام شد، به‌عنوان مثال مرور آثار «آیزن اشتاین» از جمله اثر فناناپذیر «ایوان مخوف» که ۳ پرده رنگی دارد، جان فورد و هیچکاک از مهم‌ترین و جذاب‌ترین فیلم‌هایی بود که به همت خانه فیلم مشهد در سینما قدس به نمایش درآمد. خدا رحمت کند آن روز‌ها فردی بود به‌نام آقای احمد جرقانیان که ایشان مجموعه‌ای از فیلم‌های خارجی به یادماندنی داشتند، حتی برخی فیلم‌هایی که در فیلم‌خانه پیدا نمی‌شد، در آرشیو فیلم‌های آقای جرقانیان موجود بود، از جمله همین فیلم «ایوان مخوف» که ۳ پرده رنگی دارد، البته بعد‌ها با وساطت بنده فیلم‌خانه این اثر ماندگار را از آقای احمدجرقانیان خریداری کرده و به آرشیو خود افزود. همچنین «سقوط امپراطوری رم»، «دلیجان»، «طلای مکنا» و چندین و چند اثر خارجی دیگر از جمله آثار به یادماندنی‌ای بود که بر روی پرده سینما قدس به تصویر درآمد و جلسات نقد و بررسی آن‌ها انجام شد.

استعفا از ریاست خانه سینمای مشهد
در سال ۱۳۷۶ و بعد از ۵ سال ریاست خانه فیلم مشهد و ثبت کارنامه پذیرفتنی از جواد علیزاده، وی تصمیم می‌گیرد از تمامی سمت‌ها خود را مستعفی کرده و وارد کار تولید فیلم و سینما شود.
وی دراین‌باره می‌گوید: من کارمند رسمی معاونت امور سینمایی کل کشور بودم. دوبار به‌عنوان سرپرست نمونه خانه سینما در کشور برگزیده شدم و علاوه‌بر این‌ها سرپرست انجمن سینماگران جوان مشهد نیز بودم، اما از آنجایی که کار اداری دیگر من را راضی نمی‌کرد و به دنبال رسیدن به آمال و آرزو‌های خود در حوزه تولید و ساخت فیلم بودم، از تمامی سمت‌های محوله استعفا دادم و به سمت آرزو‌های دوران کودکی خود گام برداشتم، البته تا آن‌زمان علاوه‌بر فیلم‌هایی که در دوران دانشجویی ساخته بودم (حاجت، ماهی و رخصت) دو فیلم داستانی دیگر به نام «بابا پشت گلی» و «دریا، دریا ستاره» را نیز نوشته و کارگردانی کرده بودم.

آغاز کار حرفه‌ای و مهاجرت به تهران
جواد علیزاده در سال ۱۳۷۶ برای اولین‌بار به‌عنوان دستیار کارگردان، حضور در فیلم «مردی شبیه باران» را تجربه کرده و به عنوان دستیار دوم سعید سهیلی که کارگردان این فیلم است، ایفای نقش می‌کند. وی دراین‌باره می‌گوید: تجربه فوق‌العاده‌ای بود. فیلمی بی‌نظیر در ژانر جبهه و دفاع مقدس که در جشنواره فجر خوش درخشید و در اغلب رشته‌ها یا کاندید یا برنده سیمرغ بلورین بود، به عنوان مثال ابوالفضل پورعرب که بسیار هنرمندانه در فیلم «مردی شبیه باران» ایفای نقش کرده بود، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد شد و موسیقی دلنشین بابک بیات نیز سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن را از آن خود کرد و سیمرغ بلورین بهترین فیلم به فیلم «مردی شبیه باران» تعلق گرفت.
کارگردان فیلم‌های «رخصت» و «حاجت» ادامه می‌دهد: ایفای نقش به عنوان دستیار دوم کارگردان در فیلم  «مردی شبیه باران» باعث شد تا دنیای جدیدی رو به من گشوده شود و ضمن مهاجرت به تهران با کارگردانان مختلفی که هر کدام اسم و آوازه‌ای برای خود داشتند به‌عنوان دستیار دوم و سپس دستیار اول و مدیر برنامه‌ریزی انجام وظیفه کنم. وی می‌افزاید: «سهراب»، «سفر سرخ»، «حمله‌دار»، «روایت انقلاب»، «سفر به فردا»، «عشق و خاکستر»، «صبح روزی که متولد شدم»، «صفورا» و... از دیگر فیلم‌هایی است که در آن‌ها به عنوان دستیار دوم، دستیار اول و مدیر برنامه‌ریزی با کارگردان‌هایی همچون سعید سهیلی، حمید فرخ‌نژاد، محمدرضا آهنج، جواد شمقدری و... همکاری کرده‌ام. البته در سال‌هایی که به‌عنوان دستیار کارگردان مشغول به کار بودم، چندین فیلم مستند، داستانی و سینمایی را نیز نویسندگی و کارگردانی کرده‌ام که از آن دست می‌توان به فیلم «نامه‌رسان» اشاره کرد که در جشنواره «were is the love» در کشور رومانی اکران شد کاندیدای بهترین فیلم جشنواره شد و همچنین فیلم «مرد‌ها نمی‌گریند» که در روستا‌های پاژ، مایون و زاکماریون فیلم‌برداری شد و قصه یک قهرمان کشتی را بازگو می‌کند که همه فرزندانش دختر هستند و او در آرزوی فرزند پسری است که راه او را ادامه دهد. فیلم‌های مستند «آقا نور» و «یاران آسمانی» و فیلم‌های داستانی «داماد»، «مکرمه» و «زائران نوجوان» از دیگر آثاری است که هنگام دستیاری کارگردان تهیه و تولید کرده‌ام.

دوری از خانواده و بازگشت به مشهد
کارگردان فیلم «نامه‌رسان» و «مرد‌ها نمی‌گریند» در اوایل سال ۱۳۸۰ بابت دوری از خانواده، عطای کار در پایتخت را به لقایش بخشیده و به زادگاهش، مشهد برمی‌گردد.
جواد علیزاده در این باره می‌گوید: از زمانی که به تهران مهاجرت کردم، مدام درگیر پروژه‌های فیلم‌سازی بودم. دوماه می‌رفتم جنوب کشور برای تولید فیلم، بعد از آن به تهران باز می‌گشتم و ۱۰ روز بعد بار دیگر برای پروژه‌ای دیگر ۳ ماه یا بیشتر تهران را ترک می‌کردم، بدین ترتیب همسر و دو دخترم مدام در تهران تنها بودند و از آنجایی که هیچ فامیل و آشنایی از نزدیکان ما در تهران سکونت ندارند، لاجرم همسرم در روز‌هایی که من در شهرستان‌ها و درگیر پروژه‌هایی کاری بودم به مشهد و نزد خانواده خود برمی‌گشتند. همین تنهایی‌های وقت و بی‌وقت سکونت در تهران را برای خانواده ما سخت کرد و سرانجام در اوایل دهه ۸۰ با اینکه به‌خوبی آگاه بودیم بازگشت از تهران در درآمد و زندگی حرفه‌ای من به‌شدت تأثیر منفی خواهد گذاشت، به مشهد بازگشتیم. خب چاره‌ای هم نبود، دوری از همسر و دخترانم برای من بسیار سخت بود و با هم تصمیم گرفتیم که قناعت کنیم و در کنار هم باشیم.

همکاری با صدا و سیمای خراسان رضوی
دستیار کارگردان فیلم‌های «سهراب» و «سفرسرخ» در بازگشت به مشهد با صدا و سیمای خراسان رضوی، آستان قدس رضوی، شهرداری مشهد و به‌طور کلی هر ارگان یا نهادی که در حوزه فیلم‌سازی و مستندسازی فعالیت دارد، همکاری می‌کند.
جواد علیزاده دراین‌باره می‌گوید: از زمان بازگشت به مشهد به طور مداوم با صدا و سیمای مرکز خراسان رضوی همکاری داشته‌ام که درنتیجه آن ۵ تا فیلم داستانی کوتاه، ۲ تله فیلم به نام‌های «تبسم گرگ» و «سفرسهراب»، ۳ سریال داستانی به‌نام «قصه‌های قندک» که در ژانر کودک تهیه شده و بار‌ها از شبکه‌های استانی و ملی پخش شد و ۲ سریال کودکانه روتین به نام‌های «زائرین کوچک» و «نامی و نازی» که ۹۰ قسمتی بوده است، ضبط و تهیه شد.

مجموعه داستانی «قصه‌های قندک»
وی در توضیح کار‌هایی که در صدا و سیمای مرکز خراسان رضوی در ژانر کودک تهیه کرده است، می‌گوید: قصه‌های قندک در ۳ ورسیون مجزا به نام مجموعه‌های «مجتمع گل‌ها»، «قندک و خانم‌جان» و «قصه‌های خانم‌جان» تهیه شد که هر ورسیون ۲۶ قسمت بود و بیش از ۵، ۶ سال وقت کاری من را به خودش اختصاص داد.
وی  ادامه می‌دهد: ورسیون‌های سریال قصه‌های قندک در لوکیشن‌های مختلف فیلم‌برداری شد. قسمت اول این سریال در یک فضای دکوری و استودیو که به شکل مهدکودک شکل گرفته بود تهیه شد، در این قسمت خانم‌جان به عنوان مدیرمهد و قندک که نوه‌اش بود، به عنوان شاگرد در سریال حضور داشتند و غیر از این دو ۱۲ تا عروسک دیگر نیز بود که همگی شاگردان مهد بودند و قصه پیرامون زندگی آن‌ها می‌چرخید. در قسمت آخر سری اول، دکتر به خانم‌جان توصیه می‌کند که فضای شهری برای او خطرناک است و باید به روستا مهاجرت کند، این شد که قسمت دوم سریال «قصه‌های قندک» در فضای روستایی (روستا‌های زشک و کنگ) فیلم‌برداری شد و عروسک‌هایی حیوانی مانند مرغ، خروس، کلاغ، گربه، سگ و... نیز به عروسک‌هایی که شخصیت انسان داشتند اضافه شد.
جواد علیزاده درباره قسمت سوم و پایانی سریال «قصه‌های قندک» که در آپارتمان فیلم‌برداری شده و بیشتر به فرهنگ آپارتمان‌نشینی تأکید دارد، می‌گوید: در قسمت سوم تصمیم گرفته شد که به جای عروسک خانم‌جان از شخصیت زنده استفاده شود. به همین لحاظ از حدود ۳۰ بانوی سن و سال‌دار ۷۰ تا ۸۰ ساله تست بازیگری گرفته شد و در نهایت خانمی که فامیل ایشان جالینوس بود و ۷۸ سال داشت برای شخصیت خانم‌جان برگزیده شد. خانم جالینوس بازنشسته آموزش و پرورش بودند و هنگام خدمت مدیریت مدرسه را برعهده داشتند.

تله فیلم «تبسم گرگ»
کارگردان سریال‌های کودکانه «نامی و نازی» و «قصه‌های قندک» با بیان اینکه بعد از تولید این دو سریال کودکانه، از فضای ژانر کودک فاصله گرفته است، می‌گوید: بعد از سال‌ها تجربه کاری در فضای کودکان، این‌بار با کارگردانی فیلم «تبسم گرگ» تجربه‌ای جدید را در عرصه کار هنری تجربه کردم. «تبسم گرگ» فیلمی بود که در جشنواره بین‌المللی کودک و نوجوان اصفهان خوش درخشید و کاندیدای بهترین فیلم‌نامه، کاندیدای بهترین کارگردانی و برنده جایزه بهترین بازیگر مرد را از آن خود کرد. همچنین این فیلم در جشنواره رضوی بسیار مورد توجه قرار گرفت و جایزه بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم‌برداری را از آن خود کرد. وی در توضیح داستان فیلم «تبسم گرگ» می‌گوید: این فیلم درباره زندگی یک شکارچی غیرمجاز است که در منطقه کلات و جنگل‌های سیستان سکونت دارد، این شخص ۲ توله گرگ را می‌دزد و برای فروش به باغ وحش وکیل‌آباد مشهد می‌آورد، اما در مسیر با محیط‌بانان درگیر شده و یکی از آن‌ها را به شدت زخمی می‌کند، شکارچی در ادامه به خانه‌اش بازمی‌گردد و بعد از مخفی‌کردن توله گرگ‌ها در تنور نانوایی خانه‌اش، متواری می‌شود.
علیزاده با اشاره به اینکه تم فیلم درباره مبارزه ۲ مادر است، می‌گوید: گرگ مادر با بوکشیدن، مخفیگاه توله‌های خود را پیدا می‌کند، از طرفی همسر شکارچی غیرمجاز هم فرزند مریضی دارد که از او پرستاری می‌کند و هم باردار است، این قصه مبارزه رودررویی ۲ مادر است که برای نجات جان فرزندان خود تلاش می‌کنند.
برنده جایزه بهترین کارگردانی در جشنواره فیلم رضوی به ایده نوشتن فیلم‌نامه «تبسم گرگ» اشاره کرده و می‌گوید: هنگام ساختن فیلم مستندی در شهرستان کلات، به قصه‌ای برخورد کردم به‌نام «کله گرگی»، این قصه یک رسم قدیمی در بین دامداران شهر کلات است که هرگاه دامداری، گوسفندان خود را برای چرا به صحرا برد و در راه بازگشت با خود کله گرگی به همراه داشت، از طرف اهالی به او جایزه‌ای داده می‌شود، البته این رسم، سال‌های سال است که منسوخ شده و دیگر دامداری بابت کله گرگ هدیه دریافت نمی‌کند. اما این قصه و زندگی چند ماهه در بین عشایر شهرستان کلات ایده اصلی فیلم‌نامه «تبسم گرگ» را در ذهن من متبلور کرد.

تله‌فیلم «سفر سهراب»
کاندیدای بهترین کارگردانی در جشنواره بین‌المللی کودک و نوجوان اصفهان از تله‌فیلم «سفر سهراب» به عنوان یکی از ماندگارترین آثار خود نام برده و می‌گوید: این فیلم درباره یک نوع از اسب‌های اصیل خراسانی به‌نام «نژاد یورقه» است که به واسطه نوع حرکتش با دیگر اسب‌ها بسیار متمایز است. متأسفانه این اسب‌ها به شدت در حال قاچاق به کشور‌های ترکیه و افغانستان هستند، چراکه نوع مسابقه‌ای که این اسب می‌دهد در ایران طرف‌دار نداشته، اما در کشور ترکیه مانند لیگ فوتبال هر هفته برگزار می‌شوند و شرط‌بندی‌های کلانی نیز در مسابقات اسب یورقه برقرار است. این نوع اسب‌ها در بیشتر خانواده‌های روستایی که در نوار مرز‌های شرقی ایران از سرخس گرفته تا قوچان، درگز، چناران و حتی بجنورد و راز و جرگلان سکونت دارند، پرورش داده می‌شود. این نوع اسب نژاد بسیار مقاومی است، به طوری که سربازان و سوارکاران نادرشاه افشار برای فتح هند از اسب نژاد یورقه بهره گرفته بودند.
جواد علیزاده درباره ایده نوشتن فیلم‌نامه «سفر سهراب» می‌گوید: عید نوروز بود که به همراه خانواده به درگز سفر کرده بودم، یک سری مسابقات اسب‌دوانی در اطراف درگز در حال برگزاری بود، اما نوع دویدن اسب‌ها متفاوت بود، به قول معروف نه یورتمه می‌رفتند و نه به تاخت می‌دویدند، با تعدادی از پرورش‌دهنده‌های اسب یورقه صحبت کردم و آنجا ایده نوشتن فیلم‌نامه «سفر سهراب» به ذهنم خطور کرد.

فیلم «بره باران»
نویسنده و کارگردان فیلم «سفر سهراب» در ادامه به فیلم «بره باران» اشاره کرده و می‌گوید: فیلم «بره باران» درباره کشاورز دیمه‌کاری در اطراف شهرستان فریمان است که سال‌ها با خشک‌سالی دست و پنجه نرم می‌کند، این کشاورز با خدای خود عهد می‌کند که اگر خشک‌سالی به پایان رسیده و کشاورزی رونق یابد، بره‌ای را که در خانه دارد نذر آشپزخانه حضرت رضا (ع) خواهد کرد. در همان سال باران رحمت الهی شروع به باریدن می‌کند و کسب و کار کشاورز رونق می‌گیرد. حالا الوعده وفا، باید بره را به آشپزخانه حضرت نذر کند، اما دخترکش بسیار به بره وابسته است، تصمیم می‌گیرد با دختر و همسرش به مشهد آمده و با خرید عروسک یا اسباب‌بازی سر دختربچه را گرم کرده و حواسش را از بره پرت کند. غافل از آنکه بره در بین مسیر از مینی‌بوس پیاده شده و به مشهد نیامده است. آخر داستان با این نتیجه به پایان می‌رسد که مرد کشاورز هم نذرش را ادا کرده و هم بره به نزد دختربچه باز می‌گردد. در این فیلم امام رضا (ع) که در تاریخ به ضامن آهو شهرت دارند، ضامن این بره نیز می‌شود.
نویسنده و کارگردان فیلم «بره باران» که بار‌ها از صدا و سیمای مرکز خراسان رضوی و شبکه‌های ملی به نمایش درآمده‌است، درباره آخرین کار در دست تولید خود می‌گوید: درحال حاضر مشغول تهیه یک سریال مستند داستانی ۱۳ قسمتی درباره آزادگان هستم که در این سریال درباره چهره‌هایی همچون سردار انجیرانی، سردار افراسیابی، آقایان پارسایی، فریمانی، جلالی، ذاکری و چند تن از آزدگان اهل تسنن صحبت خواهد شد. روند این مجموعه بدین ترتیب است که بخشی از خاطرات این بزرگواران در حد ۷، ۸ پخش خواهد شد و بعد از آن داستان زندگی آن‌ها و عزیزانشان در قالب فیلم داستانی به نمایش در می‌آید.

مرد خانواده
جواد علیزاده با اشاره به اینکه مردی دوست‌دار خانواده است، می‌گوید: دوری از همسر و دخترانم برای من محال است. همسر من کارمند آموزش و پرورش است و در هنرستان شهید مطهری و هنرستان سلماسی طراحی لباس و طراحی دوخت تدریس می‌کند. دو دختر دارم، دختر بزرگم متأهل بوده و دانشجوی کارشناسی‌ارشد زبان انگلیسی است، دختر کوچکم نیز به‌تازگی در دانشگاه فردوسی در رشته فقه و مبانی حقوق مشغول به تحصیل شده است. ۳ سال است که به محله مجیدیه نقل مکان کرده‌ایم چراکه دخترانم بزرگ شده بودند و دوست داشتم در محیطی جدید و بزرگ‌تر سکونت داشته باشند.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->