آنانی که در زندگی نیز «شهید گمنام» هستند

جشن می‌گیرند اصحاب هر حرفه در روزی که به نامشان پیشانی نوشت تقویم شده است. گل می‌گیرند. شیرینی می‌خورند. تبریک در تبریک می‌شنوند. انرژی می‌گیرند. میان خانواده و دربرابر فرزندان هم شخصیتی احترام برانگیزتر می‌یابند.

این حکایتی است که همه ما تجربه کرده ایم. نام داریم و نکوداشت ناممان، رفعت مقام می‌بخشدمان، اما...، اما کسانی هستند که در روز مبارک بادشان هم گلی دریافت نمی‌کنند.

لبخندی به قدردانی نمی‌بینند. تبریکی نمی‌شنوند؛ هرچند «پربرکت ترین» باشند برای جامعه. باید اهل «جهاد اکبر» باشی که بتوانی «خود» را نبینی، آن هم بعد از این همه «جهاد اصغر» که در جنگ با دشمن، همزاد روزهایت شده است.

بعد از «جهاد کبیر» دربرابر جریان سازی‌های باطل، باید در «جهاد اکبر» به درجات عالی و مقام والا رسیده باشی، والا سخت است از مقام گذشتن. بر شأن اجتماعی، چشم پوشیدن و گمنام، جان به کف گرفتن و به میدان آمدن.

سخت است حتی بعد از شهادت هم این خط گمنامی را ادامه دادن. معتقدم عنوان آسمانی «شهید گمنام»، خوانشی بجا و شایسته است برای «سربازان گمنام»، هم در زندگی و هم بعد از شهادت. اصلا اینان باید به تراز شهادت زندگی کنند. باید زیست شهادت داشته باشند تا حق مطلب ادا شود. شهید، مراقب گفتار و رفتار و حتی نفس‌های خود هست.

حساب پلک زدن‌های خود را هم دارد. اینان هم در حوزه کاری باید مراقب رفتار و نفس‌ها و حتی پلک زدن دشمن باشند و هم در حوزه معرفتی، بر خویش سخت بگیرند و به ازای پلک زدن‌ها هم از خود حساب بکشند. سخت هم باید حساب بکشند؛ چون وقتی «سرباز گمنام امام زمان (عج)» نام گرفتند، کارنامه شان را به حساب حجت خدا می‌گذارند.

این می‌طلبد که حواسشان به همه چیز باشد، حتی لحظه‌ای هوای نفس. فکر می‌کنم یکی از جا‌هایی که باید «حسنات الابرار سیئات المقربین.» را به تامل مضاعف خواند، همین جاست. آنچه برای نیکانمان حُسن و حَسن است، شاید برای اینان، چنین نباشد که کار هر فرد را به تناسب شأنش می‌سنجند.

امیدواریم به دعای شهدا، این «شهدای گمنام»، در زندگی و مرگ چنان باشند که حق مطلب سربازی ادا شود و هرکس به شنیدن نامشان، با آرزوی تسریع در ظهور، دعای فرج بخواند. ان شاءا...!