بوی شیرین کهنگی
فاطمه سیرجانی - امکان ندارد کسی از لابه‌لای بازاری که به دست‌دومی‌ها معروف است، بگذرد و روی اجناس یکی از مغازه‌ها تمرکز نکند.
مغازه‌های قفسه‌بندی شده که گاهی یک قوری گل قرمز قدیمی آدم را میخ‌کوب و حواسش را از بقیه اجناس پرت می‌کند. اجناسی که گاه عتیقه‌اند و نایاب و صاحبانش التفاتی به آن ندارند. کنارش اجناس قدیمی زیاد دیگری است؛ مثل تابلو‌های چوبی، ظروف گل‌سرخی، پلوپز برقی، سماور زغالی و یک تخته فرش قدیمی.
‌میدان عسکریه به سمت چهارراهی که به «چهارراه مدرسه» معروف است، راسته سمساری هاست. انواع یخچال‌های بدون کارتون، تلویزیون، بخاری‌های کوچک و بزرگ، لوستر و کاسه و بشقاب قدیمی که گوشه مغازه‌ها به‌چشم می‌خورد، حال‌وهوای خودش را دارد. هرچیزی را که بخواهید باقیمت مناسب‌تر پیدا می‌کنید. به‌گفته کاسبان، سمساری‌ها بعد از کوچه ثبت است. به کهنگی آنجا نیست، اما تماشا دارد.

مشتری عروس و داماد هم داریم
سلطانی از قدیمی‌های این حرفه که ۲۳ سال همین شغل را دارد، می‌گوید: «مشتری ما یا خانم‌ها هستند که معمولا علاقه به تغییر چیدمان خانه دارند، یا کسانی که قدرت خرید جنس نو را ندارند.  در این بین خانواده‌های آبرومند هم‌محلی‌ای هم پیدا می‌شوند که می‌خواهند دختر یا پسرشان را عروس و داماد کنند و به ما اعتماد می‌کنند، تقاضای یخچال، تلویزیون یا گاز درحد نو و تمیز می‌دهند. ما هم به رسم امانت و البته همسایه‌داری بین همکاران می‌گردیم و جنس درخور جهیزیه عروس پیدا می‌کنیم.»
ظاهرا کسادی بازار به اینجا هم رسیده است که سر درددل او باز می‌شود: «تا چندسال قبل که قدرت خرید مردم بالاتر بود، اوضاع ما هم این نبود. مردم توان خرید و تعویض اجناس منزلشان را داشتند، اما انگار حالا دل‌ودماغ این کار را ندارند.»

رقیب در فضای‌مجازی
او ادامه می‌دهد: «ما زیرنظر اتحادیه و صنف فعالیت می‌کنیم. اماکن و نیروی انتظامی هم بر کار ما نظارت دارند. خرید‌ها فقط از منزل انجام می‌شود و درصورتی که طرف معامله عروس و داماد باشند، پدر و مادر باید حضور داشته باشند و زیر برگه خرید را امضا کنند. در دفترچه‌ای که آرم اتحادیه و اماکن دارد، نوع جنس، نام، فامیل و آدرس فروشنده به همراه امضای هر ۲ نفر ثبت می‌شود. برای همین امکان خطا و کلاهبرداری به صفر می‌رسد.»
سلطانی گله‌مند از این است که سایت‌های مجازی کارش را از رونق انداخته‌اند و خیلی‌ها خریدهایشان را از آن طریق انجام می‌دهند، اما از این موضوع غافل هستند که امکان کلاهبرداری و فروش اجناس سرقتی در سایت‌ها زیاد است.

مهاجران بیشتر خرید می‌کنند
خیامی یکی دیگر از قدیمی‌های این بازار است. پدر در مغازه نیست و پسر پاسخ‌گو است. او که چندسالی است در کنار پدرش حجره‌داری می‌کند، درحالی‌که قیمت بخاری را به زوجی پاکستانی می‌دهد، می‌گوید: «پدرم اولین کسی بود که اجناس دست‌دوم و مستعمل را به این محله آورد. البته اینجا نبودیم، مغازه هم خیلی کوچک و نبش نبوت ۱۱ بود. اما از همان مغازه با اجناس محدودی که داشت، استقبال خیلی خوبی شد. شاید این اشتیاق و استقبال برگردد به مهاجرپذیری محدوده که بازار رونق خوبی پیدا کرد. معمولا هرجا کار بگیرد تعداد هم زیادتر می‌شود. بیشتر مشتری‌های سال‌های گذشته، عرب‌ها، افغانستانی‌ها و پاکستانی‌ها هستند. مهاجران افغانستانی از همان قدیم بوده‌اند، اما مدتی است عرب‌هایی که در این محله ملکی خریده یا اجاره کرده‌اند، وسایل منزل خود را از این بازار تهیه می‌کنند.»
او ادامه می‌دهد: «۲۵ سال از حضور ما در این محدوده می‌گذرد و حدود ۶۰ مغازه راسته بولوار نبوت، از چهارراه مدرسه تا میدان عسکریه و کوچه‌های اطرافش پاگرفته‌اند.»

عطرفروش بودم
چندمغازه پایین‌تر درون سمساری نقلی، مبل‌های رنگارنگ تا سقف چیده شده است. یک تکه جا خالی است و مردی میان‌سال کنج سمت راست مغازه، کنار چراغ پرحرارتی روی مبل تکیه زده است. حاج غلامرضا سال‌ها در بازارچه حاج‌آقا‌جان در اطراف حرم عطرفروش بوده است. با اجرای طرح توسعه اطراف حرم به این نتیجه می‌رسد کار دیگری را هم تجربه کند و در محله تلگرد مغازه سمساری برای خود راه می‌اندازد.
او که سال‌ها در کنار پسرانش کارگاه تولیدی مبلمان هم داشته، ادامه می‌دهد: «وضعیت نابسامان اقتصادی و بالا و پایین‌شدن قیمت دلار در کار ما هم تأثیر گذاشت و دخل‌وخرج با هم جور در نیامد. برای همین مجبور شدیم آن کار را کنار بگذاریم و همین سمساری را ادامه دهیم.»

بازار راکد
مظلومی که به‌گفته خودش روزگاری قهرمان جودوی کشور بوده است هم در این حرفه فعالیت دارد. او از بازار راکد گلایه دارد و می‌گوید: «درگذشته مردم به‌ویژه ایام نزدیک به عید نوروز وسایلی مثل فرش، یخچال، رادیو و تلویزیون و... را نو می‌کردند، اما الان، چون توانایی خرید ندارند، کسب‌وکار ما هم رونقی ندارد. از هر ۲۰ مشتری که به در مغازه‌ها می‌رود، یکی خریدار واقعی است.»
هرچه به چهارراه مدرسه نزدیک‌تر می‌شویم، از تعداد مغازه‌ها هم کاسته می‌شود. در مسیر پیرمردی برگه‌ای در دست دارد و آدرس جایی را می‌خواهد که بخاری ارزان‌قیمت داشته باشد و راهنمایی‌اش‌ می‌کنیم به سمتی که کلی فروشنده منتظر یک خریدار هستند.»