نشست «نقش هنر حماسی در تعالی ادبیات داستانی» برگزار شد
افخمی| به‌گزارش شهرآرانیوز، مجید عسگری، رئیس حوزه هنری انقلاب اسلامی خراسان­‌رضوی، در ابتدای این نشست سه محور را برای هنر حماسی قائل شد و گفت: یک محور آرمان و آینده مطلوب است که اساسا ما برای آینده­‌ای مطلوب دنبال تولید هنر حماسی هستیم. دوم نیاز به قهرمان یا پهلوانی است که به آن آرمان برسد. محور سوم نیز داستان و قصه­‌ای است که این اتفاق را رقم می­‌زند؛ یعنی پهلوان برای رسیدن به آرمانش به قصه نیاز دارد.
او با اشاره به اهمیت روایت­‌ها و داستان­‌ها یادآور شد: ما وقتی به تولیدات هنری کشورمان به‌ویژه در سینما نگاه می­‌کنیم، روایت­‌های غیرحماسی، سیاه و غرب‌زده می­‌بینیم یا در بهترین حالت یک روایت غافل­‌گیرکننده و فقط برای سرگرمی می‌بینیم. ما اگر می­‌خواهیم در هنر حماسی جدی­‌تر کار کنیم، مجبوریم داستان­‌ها و روایت‌های خوبی ارائه دهیم. لازمه این موضوع نیز همان ارتقا و تعالی داستان امروز در کشور است.
 

غافل‌شدن از موضوع «ایمان به غیب»

محمدرضا شرفی خبوشان، مدرس ادبیات فارسی، نویسنده و شاعر ایرانی که برای رمان «بی‌کتابی» برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بخش ادبیات و نثر معاصر در دوره سی‌وپنجم شده­ بود، در این نشست داستان و روایت را شاخصی سخت‌افزاری قلمداد کرد و گفت: زمینه‌های قهرمانی و پهلوانی و پرداختن به ملیت و مردم، رخ‌دادن حوادث خارق‌العاده، تقابل بین نیروی خیر و شر، ایمان به غیب، طی‌طریق، عرفان، ستودن فضیلت‌ها و به نبرد با شر و دیوان رفتن را که در حماسه وجود دارد، باید به‌وسیله ابزاری منسجم کنیم و یک سازه معنادار بسازیم.
او تأکید کرد: روایت سازه را می­‌سازد و اجزا را کنارهم می‌چیند. در واقع اجزا به‌وسیله نخ روایت به یک پیکره تأثیرگذار تبدیل می­‌شوند.
به‌گفته شرفی خبوشان، در روند حماسه چیزی که فراموش شده یا خیلی به آن پرداخته نشده، «ایمان به غیب» است؛ یعنی موضوعی که قهرمان را به تلاش و طی‌کردن مصائب و رنج‌ها برای به‌دست‌آوردن نتیجه­ مجبور می­‌کند. نتیجه­‌ای که موقتی و دنیوی نیست.
این نویسنده یادآور شد: اگر قهرمان میل به نامیرایی و باور و ایمان به غیب نداشته باشد، هیچ‌وقت این امور خارق‌العاده از او سر نمی‌زند و نمی‌تواند از موانع و مصائبی که بر سر راهش قرار دارد، عبور کند. درواقع اگر از هر داستان و روایت حماسی، وجود موانع را بگیرید، موضوع قابل طرحی باقی نمی‌ماند، چون ارزش تلاش قهرمان به گذشتن از موانع است و این موانع را قهرمان طی نمی‌کند، مگر اینکه ایمانی محکم و قوی به غیب داشته باشد.
شرفی­ خبوشان درباره وجه تمایز داستان مدرن حماسه نیز گفت: داستان مدرن بیشتر ویژگی­‌های حماسه را داراست، اما جدال خیر و شر و ایمان به غیب برایش مسئله­‌ای نیست. درواقع داستان مدرن به پوچی و بیهودگی رسیده است که فایده­‌ای در این شاخص‌ها نمی­‌بیند و این حماسه است که می­‌تواند در عصر مدرن مسئله «ایمان به غیب» را به‌شکل برجسته­‌ای مطرح کند که به‌نوعی نجات­‌بخش آدمی باشد.
به‌گفته او باید حماسه را برای بازگشت به عصر فضیلت­‌ها و عصری که انسان امید دارد و آینده­‌گر است، علم کرد.
 

درنظرگرفتن تفاوت­‌ها و گسست­‌ها

محمدرضا قائمی‌نیک، استاد علوم اجتماعی، نیز در این نشست علمی‌پژوهشی با اشاره به گسست­‌های میان هنر قدیم و جدید گفت: وقتی ما می‌خواهیم حماسه شاهنامه را از قرون گذشته به دوره معاصر بیاوریم و بازسازی کنیم، باید حواسمان باشد که ابزارها و محیط پیرامونی ما در فهم مسئله و به‌طورکلی درک ما و مخاطبمان از هنر تغییر کرده است. ما باید یک‌بار خودمان را به‌جای شاهنامه‌خوانی که در عصر فردوسی زندگی کرده است، بگذاریم و ببینیم چرا او با شاهنامه ارتباط می­‌گیرد. چون او توصیفات شاهنامه از اسب، پهلوان و کشتی و ستارگان و... را کاملا در زندگی­‌اش می­‌بیند، اما انسان امروز درکی از این توصیف‌ها ندارد.
او خاطرنشان کرد: هنرمند باید این تفاوت‌های کیفی و گسست‌ها را مدنظر قرار دهد تا بتواند به احیای هنر حماسی در شرایط معاصر و اقتضائات آن کمک کند.
 

تلقی غیرواقعی از حماسه

علی‌اصغر عزتی‌پاک، نویسنده و داستان­‌نویس، نیز در ادامه این نشست با اشاره به گسست­‌هایی که در فرهنگ­مان وجود دارد، گفت: ما در این­ سال­‌ها در واقعیت حماسه­‌های کمی خلق نکرده‌ایم، اما در بیانش لکنت داریم. انگار ما از حماسه تلقی‌ای غیرواقعی داریم.
او یادآور شد: نکته دیگر این است که ادبیات معاصر ما آرمان‌ها و اهداف والای انسانی را گم کرده­‌است، بنابراین می‌بینیم که همه نویسندگان درگیر گران‌شدن نان، آب و برق و... شده­‌اند. پس چه کسی قرار است به افق چشم بدوزد و به ما بگوید خورشید طلوع می­‌کند؟ ما این فرد را در ادبیات معاصرمان نداریم. ما وقتی می­‌گوییم ادبیات حماسی خلق کنید، انگار نویسنده را به قرن فردوسی دعوت می­‌کنیم، اما این‌گونه نیست. ادبیات حماسی همان­‌طور که در مغرب­‌زمین می­‌بینیم، به‌روزترین اتفاقات را رقم می­‌زند و حماسه زنده­ است.
او با اشار به کتاب «حیوان قصه‌گو» گفت: نویسنده در بخشی از کتاب از قول فردی می­‌گوید «واقعیت، در آینده روزگار غم‌باری خواهد داشت» و اشاره می‌کند که انسان خسته از روزمرگی‌ها، مفلوک و بدبخت برای اینکه دوباره روح بزرگ خودش را پیدا کند، جهان دیگری را برای زیست انتخاب می­‌کند که جهان مجازی است. انسان بیدار می­‌شود، کار می‌کند و نان و آب می‌خرد، به امید اینکه سریع­‌تر به خانه برسد و رایانه­‌اش را روشن کند و به جهان دیگری برود. همچنین، بازی­‌های آنلاین را که عموما حماسی و مبتنی بر مبارزه هستند، مثال می­‌زند که آدم­‌ها برای اینکه روحیه مبارزه­‌طلبی و حماسی خودشان را اشباع کنند، پای آن می­‌نشینند.
عزتی­‌پاک همچنین تأکید کرد: رفتار ما در برابر داستان حماسی غیرطبیعی است، اما در غرب حماسه زنده­ است­ و خودش را به‌روز نگه می­‌دارد. حماسه در آنجا به رمان و جهان مجازی می‌رسد و قصه­‌های بزرگ طراحی می‌کند و مبارزه­‌اش را ادامه می­‌دهد. البته به همه آحاد بشر هم اجازه می­‌دهد قهرمان باشند. اما در کشور ما این اتفاق رخ نداده و دعوت ما به حماسه انگار دعوت به گذشته است، درحالی‌که داستان حماسی در ماهیت خودش دعوت به سفر در آینده است.
 

حماسه به ادبیات تقلیل پیدا کرده­ است

 محمدجواد استادی، نویسنده و فعال فرهنگی، نیز در پایان نشست «نقش هنر حماسی در تعالی ادبیات داستانی» گفت: ما حماسه را به ادبیات تقلیل داده­‌ایم، درحالی‌که من حماسه را مفهومی فرهنگی می­‌دانم که یکی از محل‌های بروز و ظهورش ادبیات می­‌شود. نه اینکه ادبیات معادل حماسه است، درواقع ادبیات فضایی برای نشان‌دادن حماسه است.
او با تأکید بر ضرورت محدودنشدن حماسه به ادبیات خاطرنشان کرد: ما تاریخ هنر درستی در کشور و حتی در جهان اسلام نداریم، آنچه داریم هم غربی‌ها کار کرده­‌اند. اما قطعا حماسه در حوزه‌های متنوع فرهنگی ما نمود داشته که بخشی از آن ادبیات و شاهنامه بوده­ است. پس بزرگ‌ترین آفت این است که مفهوم حماسه را به حوزه ادبیات تقلیل دهیم.
استادی درباره تفاوت هنر حماسی و ادبیات حماسی توضیح داد: من معتقدم که ادبیات مقدمه‌ هنر است؛ یعنی من ادبیات را زیرمجموعه هنر نمی­‌دانم. ادبیات را حوزه­‌ای می­‌دانم که امکان فراوری مفاهیم فرهنگی را دارد و زمینه‌ای را برای استفاده هنر از خود ایجاد می­‌کند. درواقع ما هیچ هنری را در دنیا نداریم که وامدار ادبیات نباشد.
این فعال فرهنگی با اشاره به شکل‌نگرفتن ادبیات دراماتیک و مدرن به‌معنای واقعی آن در ایران یادآور شد: هنر حماسی نمی‌تواند به ما کمک کند، اما فرهنگ حماسی می‌تواند به شکل‌گیری داستان ملی در ایران کمک کند، چیزی که ما  نداریم. همان‌طور که سینما و تئاتر ملی نداریم.