مسافر سنت در هزاره سوم (٣٨)
سلامم را نمی‌خواهند پاسخ گفت
شنبه- یکی از مسافران از کندی اینترنت می‌نالد و احتمال قطع دوباره! راننده حرفش را قطع می‌کند و می‌گوید: آقا، به نظر من که قطع بود بهتر بود. زنم این‌قدر خوب شده بود! زندگی‌مون مرتب، غذا آماده. چی بود قبلش؟ همه ش سرش توی گوشی بود: لاغر شوید، زیبا شوید، آشپزی آسان، خیاطی در خانه، اخبار روز، توصیه‌های پزشکی!
یکشنبه- سوار تاکسی که می‌شوم چهره‌ای آشنا را می‌بینم. حال و احوالی می‌کنیم و معلوم می‌شود سابقه آشنایی مختصری داریم. عضو هیئت علمی یکی از دانشگاه‌های معتبر است. موقع پیاده شدن، دکتر پول تاکسی ۲ نفر را حساب می‌کند و بعد به شوخی می‌گوید: توی روزنوشت‌ها ثبت می‌کنی؟ به خنده می‌گویم: به روی چشم، ولی اینکه برای شما خرج داشت. همین‌جوری هم حاضر بودم بنویسم!
دوشنبه- بعد از چند روز یادآوری همسرم، جاروبرقی‌مان را برای تعمیر می‌برم. آقای محمودی دلداری‌ام می‌دهد که خوشبختانه قابل تعمیر است و توصیه می‌کند که از لوازم برقی‌تان بیشتر مراقبت کنید. وقتی از قیمت‌های جدید لوازم منزل می‌گوید یکهو به یاد یخچال می‌افتم و قدری ته دلم هول می‌کنم. خداخدا می‌کنم که با این اوضاع، یخچالمان خراب نشود! کاش توی این اوضاع اقتصادی دعایی برای حفظ یخچال و ماشین لباس‌شویی داشتیم!
سه‌شنبه- توی شلوغی مسافران زیر پل، قبل از اینکه سوار شوم، راننده تاکسی خطی جلو می‌آید و می‌گوید: حاج‌آقا، موسیقی گذاشته‌م. اعتراض نکنی‌ها! اگر می‌خوای حرفی بزنی، همین حالا سوار نشو! می‌خندم و می‌گویم: ما با هم دعوایمان نمی‌شود. یک کمی تو کوتاه می‌آیی و یک کمی من!
  چهارشنبه- توی پیاده‌رو رهگذران با شتاب از کنارم عبور می‌کنند. به مردانی که نگاهشان با نگاهم تلاقی می‌کند سلام می‌کنم. گاه با چهره‌هایی سرد رد می‌شوند و سلام را پاسخ نمی‌دهند! توی شهری که -سلام کردن طلبمان- جواب سلام را نمی‌دهند و مثل مجسمه‌های بی‌روح و اشباح سرگردان می‌گذرند چه می‌کنم؟ چرا نمی‌شود از این شهر گریخت؟
  پنجشنبه- پیرمرد کُردی که به‌سختی با واکر راه می‌رود تکه‌ای مقوای کارتن را جابه‌جا می‌کند و روی نیمکت سیمانی می‌نشیند به نی زدن! کنارش می‌نشینم و بعد هم اسکناسی از جیبم درمی‌آورم. پول را می‌بوسد و می‌گوید تبرک است. بلیت مشهد را نشان می‌دهد و می‌گوید: دعایت می‌کنم. برمی‌خیزم و راه می‌افتم. از پشت سرم صدای سازش می‌آید، وسط ازدحام جمعیتی که سلامم را نمی‌خواهند پاسخ گفت!