حاشیه و زنان ساکن حاشیه
رقیه فاضل

زنان از گروه‌های عمده تشکیل دهنده حاشیه نشینان کشور محسوب می‌شوند. آنان اگرچه به ظاهر تصمیم گیرنده اصلی در مهاجرت‌های روستا به شهر نیستند، اما شهرگرایی در میان زنان بالاتر و بیشتر است و اغلب از ترغیب کنندگان اصلی خانوار‌ها به مهاجرت محسوب می‌شوند.

در وضعیتی که گسترش مناطق حاشیه‌ای در شهر‌های بزرگ به چالش مهمی در مسیر توسعه پایدار شهری تبدیل شده است و توجه به اقشار آسیب پذیر در این نواحی بیش از پیش ضرورت یافته است، آگاهی از نقش زنان حاشیه نشین نیز به عنوان افراد تحت تأثیر از اهمیت زیادی برخوردار است.

اگر بخواهیم با برش زنان به مسئله حاشیه شهر بپردازیم مثل این است که دو مسئله پیچیده را در هم ضرب کنیم. یکی از علت‌های مهم حاشیه نشینی؛ تفکر سرمایه داری است، این نگاه علاوه بر اینکه بر حاشیه تأثیر منفی می‌گذارد، بلایی مضاعف را هم بر سر زنان ساکن در این مناطق می‌آورد.

آن بلا دقیقا این است که هویت انسانی زنان را از آن‌ها می‌گیرد. رفتن به سمت فضای مصرف گرایی و تجمل و امثالهم به صورت طبیعی، ارزشمندی یک زن را دائما به صورت مسائل مادی پمپاژ می‌کند.

از طرف دیگر مشکل این نگاه در حاشیه شهر مضاعف است؛ چرا که زن ساکن در حاشیه باید با چشم حسرت به تجملات و زرق و برق متن شهر نگاه و همیشه احساس عقب ماندگی کند.

ممکن است گفته شود مشکلاتی که در حاشیه شهر وجود دارد، متوجه همه اعضای خانواده است؛ اما زن در فضای سرمایه داری آسیب پذیرتر است، بنابراین شرایط حاشیه باید به نحوی باشد که موقعیت انسانی زنان در معرض تهدید قرار نگیرد و بعد از مدتی دچار احساسی شبیه عقده نشوند.

از طرف دیگر به دلیل نابرابری، نگاه سرمایه داری ممکن است زنان حاشیه را دچار فقر یا حتی اعتیاد کند. آمار اشتغال زنان حاشیه بالاست، که این هم می‌تواند به دلایل مختلف حاشیه نشینی باشد، یعنی به اجبار سر کار می‌روند نه بر اساس توانمندی‌های خودشان.

در حوزه تربیت فرزند هم همین اصل صادق است و دغدغه زنان موردنظر ما بالاست و طبیعی است که مادران فرهیخته ما را که در این مناطق تعداد آن‌ها زیاد هم است از بعد فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی نگران کند، ذاتا نابرابری‌های اجتماعی و دسترسی‌های سخت به خدمات ویژه زنان برای مادران نگرانی ایجاد می‌کند.‌

می‌طلبد که علت‌های ناظر به تکاثر و سرمایه داری شهری درست شود؛ بنابراین تجویز زودگذر برای زنان حاشیه جواب نمی‌دهد.