خادمان پیاده

حدود ۱۶ سال است که افتخار غلامی در بارگاه امام رضا (ع) را دارم و در بخش صندلی‌های چرخدار به زائران آقا خدمت می‌کنم. معمولا برای هر کشیک یک مسیر مشخص به ما اعلام می‌شود؛ مثلا حرکت از باب الجواد به سمت صحن جمهوری اسلامی. آنچه خیلی برای من و بسیاری از خدام رخ می‌دهد، این است که ما داریم زائر را جابه جا می‌کنیم و او را به مقصد می‌رسانیم، اما به یک باره به طرفی حرکت می‌کنیم و متوجه می‌شویم که کسی نیاز دارد سوار ویلچر شود و خیلی اوقات آن فرد نیازمند می‌پرسد تو از کجا آمده ای؟

به یاد دارم مردی میان سال را که در یک روز برفی، گوشه‌ای از صحن جمهوی نشسته بود. تا من را دید، گفت: من همین الان از امام رضا (ع) در این سرمای هوا خواستم تا کسی را به کمکم بفرستد که بتوانم قدم از قدم بردارم. مشابه این اتفاق عجیب برای خیلی از همکاران من هم افتاده است.

چند ماه پیش در صحن پیامبراعظم (ص) زائری را جابه جا می‌کردم که شروع به صحبت کرد و گفت: «سال پیش خیلی بیمار بودم و نمی‌توانستم راه بروم. یکی از بستگانم در حرم امام رضا (ع) به من تلفن زد و گوشی را رو به سمت ضریح گرفت و گفت با امام صحبت کن و من همان جا گفتم یا امام رضا (ع)! خودت حال وروز مرا می‌دانی. چه بگویم؟ این موضوع به درازا نکشید که امام رضا (ع) من را شفا داد و منی که حتی نمی‌توانستم پاهایم را تکان دهم، توانستم روی پا بایستم و کار‌های روزانه ام را انجام دهم. حالا آمده ام برای عرض ارادت و قدردانی. می‌دانم که این بار می‌توانم با قدم‌های خودم به سوی ضریح حرکت کنم.»