شناخت زن در مکتب رسول‌ا... (ص)
غلامرضا بنی اسدی

زن، زندگی، آزادی، اما نه به قرائت آنانی که نه زن را حرمت می‌نهند، نه زندگی را می‌فهمند؛ آزادی را هم در حصر و حبس و زندان می‌پسندند. وقتی مریم رجوی می‌گوید زن، یاد زنانی می‌افتم که در اشرف رحمشان را در‌آوردند. وقتی می‌گوید زندگی، یاد طلاق ایدئولوژیک می‌افتم. وقتی می‌گوید آزادی، چهره پیر‌پسر‌ها و پیر‌دختر‌هایی در ذهنم نقش می‌بندد که در حصار مخوف سازمان، لحظه‌لحظه مرگ را تجربه می‌کنند. واقعا چه می‌فهمند از زن، از زندگی، از آزادی؟ این‌ها که کارنامه‌شان روشن است.

می‌گویند بالاتر از سیاهی رنگی نیست، اما رنگی که این فرقه به زندگی زدند بالاتر از سیاهی است. از طرف دیگر، مرد خیال‌های واهی رضا پهلوی است که در آرزوی سلطنت، موهایش سفید شده است. وقتی او و مادرش هم از زن می‌گویند، یاد شکنجه‌گاه‌های مخوف ساواک می‌افتیم که روی جنایت را هم سفید می‌کردند از بیدادی که در حق زنان روا می‌داشتند. قلم و کلمه، دو دست جلوی چشمان خود می‌گیرند از شرم بیان آنچه بر زن رفت در زمان حکومتشان.

قصه زندگی هم قُلِ دیگر نگاهشان به زن بود. چه کردند با زندگی مردم که همه از هر سو مثل سیل جاری شدند برای برکندن بنیان ستم‌شاهی؟ کافر و مسلمان، چریک و معلم و روحانی و کاسب و کشاورز، زن و مرد، پیر و جوان، حتی کودکان دانش‌آموز هم به میدان آمدند. ۱۳ آبان ۵۷ را که یادمان نرفته است. حکایت آزادی در رژیم شاه قصه‌ای است که خواجه حافظ شیرازی هم از بر است. وقتی چنین افرادی از زن و زندگی و آزادی می‌گویند، جز همان جواب چهار‌کلمه‌ای چه می‌توان گفت؟ تو خفه شو لطفا! بیچاره کسانی که در زمین این جماعت بازی می‌کنند.

اگر می‌خواهیم «زن، زندگی، آزادی» را در معنا و جایگاه واقعی آن ببینیم، باید به مکتبی رو کنیم که زن را محور می‌داند. نه فقط محور زندگی که محور شناخت و معرفت. حدیث کسا را باید شنیده باشیم خیلی از ما. آنجا که می‌خواهد اهل‌بیت (ع) را معرفی کند، با زن شروع می‌کند: «هم فاطمه و أبو‌ها و بعل‌ها و بنوها»؛ آن‌ها فاطمه و پدر فاطمه و همسر فاطمه و فرزندان فاطمه هستند.

زندگی را در ساحت فردی چنان تعریف می‌کند که خانواده الگو شکل می‌گیرد؛ خانواده‌ای که در آیه ۸ سوره انسان چنین معرفی می‌شود: «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا»؛ و طعام را در‌حالى‌که خود دوستش دارند به مسکین و یتیم و اسیر مى‌خورانند.

آزادی را هم در محضر همین خانواده و دین می‌توان در آیه ۲۵۶ سوره بقره در اوج یافت؛ «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ»؛ در دین هیچ اجبارى نیست. (چرا که راه) هدایت از گمراهى مشخص شده است. پس هر کس که به طاغوت کفر ورزد و به خداى ایمان آورد، به چنان رشته استوارى چنگ زده است که هیچ‌گاه گسسته نگردد. خدا شنوا و داناست‏.

زن، زندگی و آزادی را باید در مکتب رسول‌اعظم‌الهی (ص) خواند، نه در دروغ‌هایی که فرقه‌های منحرف به دروغ فریاد می‌کنند. انگار کسی از کارنامه‌هاشان خبر ندارد. انگار سیاهی رفتارشان از یاد رفته است.