شعر نوجوان | «علم و دانش» از اوحدی مراغه‌ای

علم بالست مرغ جانت را
بر سپهر او برد روانت را

علم دل را به جای جان باشد
سر بی‌علم بدگمان باشد

دل بی‌علم چشم بی‌نورست
مرد نادان ز مردمی دورست

نیست آب حیات جز دانش
نیست باب نجات جز دانش

مدد روح کن به دانش و دین
تا شوی همنشین روح امین

دین به دانش بلند نام شود
دین با علم کی تمام شود؟

نور، علمست و علم پرتو عقل
روشنست این سخن چه حاجت نقل؟

علم داری مشو به راه ذلیل
علم بس راه را چراغ و دلیل

علم نورست و جهل تاریکی
علم راهت برد به باریکی

دانشست آب زندگانی مرد
خنک آن کآب زندگانی خورد!

تن به دانش سرشته باید کرد
دل به دانش فرشته باید کرد

جهل خوابست و علم بیداری
زان نهانی وزین پدیداری

شود از جهل مرد کاهل و سست
دانش او را دلیر سازد و چست

چون به علمش یقین درست شود
در عمل نامدار و چست شود

 

* آنچه خواندید گزیده‌ای از شعر بلند اوحدی مراغه‌ای درباره اهمیت دانش و ارزش علم‌اندوزی است.

رکن‌الدین اوحدی مراغه‌ای (۶۷۳-۷۳۸ قمری) عارف و شاعر پارسی‌گوی ایرانی و معاصر ایلخان مغول، سلطان ابوسعید است.

او در شهرستان مراغه زاده شد و آرامگاه وی نیز در همان شهر است. پدرش از اهالی اصفهان بود و خود او نیز مدتی در اصفهان اقامت داشت و به همین دلیل نامش اوحدی اصفهانی نیز گفته شده است.

اکنون یک موزه دائمی در مقبره اوحدی در مراغه دایر است.