تو قامت بلند تمنایی‌ای درخت
سعید بیابانکی

دوستی می‌گفت اگر هنگام تولد هر کودکی، پدر و مادرش یک درخت می‌کاشتند، الان کویر لوت هم سر سبز بود. دیدم راست می‌گوید بنده خدا و اینکه چرا این پیشنهاد ارزشمند به عقل مدیران و تصمیم گیران نرسیده است، ا... اعلم.

در تکمیل پیشنهاد آن دوست عزیز عرض کنم بسیاری از پیشنهاد‌ها عالی اند مشروط بر اینکه اجرا شوند و اجباری هم باشند! مثلا اگر پدر و مادر یک کودک تازه متولد شده را قانون مجبور کند که برای گرفتن شناسنامه برای نونهالشان یک نهال هم جایی بکارند، اینجاست که‌ می‌توان به گلستان شدن کویر لوت امیدوار بود.

سخن از  درخت است؛ این زبان بسته جاندار که وقتی به او نگاه می‌کنی، انگار دست هایش را به سمت آسمان دراز کرده و برای ما دعا می‌کند. شاید هم دست هایش را بالا برده که از دست ما بکوبد بر سرش؛ ولی همان جا خشکش زده.

اینکه درختان چه خدمتی به انسان می‌کنند و انسان چه بلایی بر سر درختان می‌آورد، در این مجال نمی‌گنجد؛ اگر هم بگنجد، سخنی تکراری است.

حتما می‌پرسید چه شده است که وسط این واویلا و این همه خبر بد ریز و درشت و این شرایط نامیزان اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، یاد درخت افتاده ام؟ و اصلا درخت هم وسط این واویلا شد اولویت؟ خدمتتان عرض کنم بله.

گاهی اتفاقات غلیظ سیاسی ما را از اولویت‌ها باز‌ می‌دارد. اگر آدم ابوالبشر نتواند نفس بکشد و از این دم و بازدم که اولین و دم دستی‌ترین خواسته اوست، محروم باشد، مهم است اصول گرایان سر کار باشند یا اصلاح طلبان؟ مهم است دلار گران شده یا طلا یا هر دو؟ مهم است نفت دریای برنت بشکه‌ای چند است؟ و کلی چیز دیگر. معلوم است که نه.
دو سه روزی است صبح‌ها که از خانه می‌زنم بیرون، سرفه می‌کنم. بینی هایم کیپ شده و اشک از چشم هایم می‌ریزد. انگار آنچه برای اهل سیاست مهم نیست، نفس کشیدن است.

اینکه روی درخت یادگاری ننویسید، درخت را ریشه کن نکنید و جایش برج بسازید، کنار درخت آتش روشن نکنید، از درخت بالا نروید و به درخت تاب نبندید، به نظر گزاره‌هایی دم دستی و تکراری و بدیهی است؛ ولی راز سلامتی خودمان و تندرستی اهل زمین در همین چند سفارش ساده نهفته است. اگر این را بدانیم که با مرگ هر درخت قدری از عمر ما هم کم می‌شود، با درخت مهربان‌تر از این خواهیم شد که هستیم. درخت بکارید و به فرزندانتان هم این کار ارزشمند و انسانی را بیاموزید.
سبز درختی و آبی آسمانی باشید