زیست انقلابی به سبک حاج قاسم سلیمانی
غلامرضا بنی اسدی

محارب... محراب. حروف دقیقا یکی است، فقط دو حرف جایشان را به هم داده‌اند، اما نتیجه شده است دو دنیا فاصله. ما قرار بود با انقلاب، به منهج علوی و منطق محراب با مردم رفتار کنیم تا با توسعه عملی مکتب نهج‌البلاغه جایی برای تبدیل شدن احدی به محارب نباشد اما...، اما انگار زلزله آمد و این دو حرف را جا‌به‌جا کرد تا برخی از اهالی محراب هم از محارب بگویند.

ما باید به همان منطق محراب برگردیم؛ همان که در رفتار شهید سلیمانی به «مکتب» تبدیل شده بود؛ همان مکتبی که مورد تأکید و تصریح رهبر‌فرزانه‌انقلاب است: «سردار شهید عزیز را با چشم یک مکتب، یک راه، یک مدرسه درس‌آموز نگاه کنیم.» در این راه است که می‌توانیم راه بر بیراهه ببندیم و دگر‌باره نگاه همه را به محراب بکشیم. در این منهج است که به بلاغت تمام می‌توان مهربانی را توسعه داد. می‌شود «دست‌گیری» را چنان گسترش داد که نوبت به «دستگیری» نرسد.

خدا خیر بدهد کسانی را که در «اخبار فوری»، «دست‌گیری حاج قاسم» را نیکو به تصویر درآوردند. صحنه همان صحنه اغتشاشات و درگیری است و آتش و شعار‌نویسی. یک دست است شبیه دست حاج قاسم و همان انگشتر معروفش که به میدان می‌آید و اسلحه مأمور را پایین می‌آورد، سنگ را از دست جوان معترض می‌گیرد، حجاب را سر دختر می‌کند، جلوی تعدی به چادر را می‌گیرد، باتوم را می‌گیرد، چماق را می‌گیرد، پرچم را از دست کسی که می‌خواهد بسوزاند می‌ستاند، اسپری را از دست کسی که نوشته است «مرگ بر» می‌گیرد و نوشته‌اش را چنین کامل می‌کند: «مرگ بر تفرقه».

واقعا هم مرگ بر تفرقه که توان ما را می‌فرساید و همه منافع را به حساب دشمنی می‌گذارد که نه سرفرازی که سر برگردن داشتن ما را هم نمی‌خواهد. دریغا که برخی‌هامان، مشت در چهره هم می‌شویم تا او بخندد. قهر و کینه خون به چشمانمان آورده است. فراموش کرده‌ایم رسم زندگی مردی را که آمریکای تروریست خون او را در سرزمینی ریخت که به کربلا می‌پیوست. یادمان رفت حرف و نگاه او در‌باره دختر بدحجاب را. فراموشمان شد نسبت فرزندی را که او تعریف کرد.

حال آنکه همیشه باید در یاد داشته باشیم رسم او را و درس بگیریم از مکتب سلیمانی؛ اویی که حساب قطرات آبی را که فرزندش نوشید هم داشت، حواسش به شکلات‌های روی میز هم بود و باور داشت «فمن یعمل مثقال ذره» را. واقعا این مکتب راه را بر اختلاس می‌بندد. واقعا اگر مسئولان محترم به شیوه سلیمانی سربازی کنند، مشکلات رفع می‌شود، حتی اگر در زمین هم بماند در ضمیر و ذهن جامعه حل می‌شود. یادم هست که برنامه‌ای دیدم که راننده خودرو مسافربر جلوی فرودگاه مسافری سوار کرد و همان اول سرِ درد دلش باز شد.

اما وقتی فهمید مسافر، حاج قاسم است، جمله‌ای گفت که بیان حال اکثریت مردم ما می‌تواند باشد؛ اگر تو حاج قاسمی، من دیگر هیچ مشکلی ندارد. یعنی وقتی تو با آن جایگاهت بی برداشت از بیت‌المال و چنین ساده زیست می‌کنی من همه کمبود‌ها را می‌پذیرم. واقعا اگر مسئولان به قاعده مکتب سلیمانی رفتار کنند، ما مردم هم همه مشکلات را بر جان هموار می‌کنیم. نتیجه، این می‌شود که همه در مسیر محراب حرکت می‌کنیم بی‌آنکه کسی محارب شود.