خودتان دستی به دل ما بکشید
حامد عسکری

آینده پژوهی یکی از شاخه‌ها و رشته‌های علم نوین است که پنجره‌های جدیدی را به روی زیست بشر گشوده است و با نقشه راهی مطمئن‌تر و شفاف‌تر او را به سمت آینده اش راهنمایی می‌کند. حکومت ها، دولت ها، شرکت‌ها و اشخاص حقیقی زیادی هستند که هرساله با مؤسسات کارشان آینده پژوهی است،  قرارداد‌های سنگین منعقد می‌کنند و با ارائه داده‌هایی متنوع از ایشان می‌خواهند آینده را ترسیم کنند.

اینکه چقدرش محقق می‌شود و چقدرش نه بحثی است که در این ستون وقت و ظرفیتی موجود نیست تا راجع به آن حرف بزنیم. معمولا این پیش بینی‌ها و حدس و گمان‌ها بر اساس متغیر‌هایی ترسیم می‌شوند که لزوما همه اش نعل به نعل اتفاق نمی‌افتد و از طرفی این پیش بینی‌ها نهایتا یک یا دو دهه آینده را می‌بیند و بیشترش خیلی نزدیک به واقعیت نیست.

مثلا کشوری ترسیم می‌کند صادرات غیرنفتی اش را تا دهه آینده به فلان میلیون دلار در سال برساند و ممکن است یک زلزله، یک سیل، یک جنگ، یک پدیده غیر مترقبه این فروش و صادرات را نصف کند یا دوبرابر کند و نمی‌شود یقینی حرف زد. همچین متنی از قلم من بعید بود نه؟ این همه گفتم که چه بگویم؟ عرض می‌کنم. من این شب‌ها با همین عینک به خدا و شب‌های قدرش فکر می‌کنم. به این فکر می‌کنم که بسیار شنیده ایم که همه مقدرات یک سال آینده ما در این شب‌ها رقم می‌خورد. شب‌هایی که بهتر از هزار ماه است.

هزار ماه می‌شود نزدیک به هشتاد سال، یعنی ما با یک آینده نگری هشتادساله روبه رو یم. دانه‌های برنجی که قرار است بخوریم، ساعات خواب و تعداد نفس هایمان و پیشرفت‌ها و شکست هایمان در این شب‌ها معلوم می‌شود، آینده پژوه که نه، آینده دان و آینده نویسی هم بزرگ‌تر و داناتر از خدا هم نداریم، پس چرا نرویم و حرف نزنیم و از او نخواهیم. من خودم را عرض می‌کنم این قدر کوچک و حقیرم که حتی نمی‌دانم برای فردایم چه لازم دارم؟

چه خیر م است و چه برایم ضرر دارد. ولی توی این شب‌ها گفته، بیا، بیدار باش، با من حرف بزن و از من بخواه ... سیدرضا، رفیق اهل دل من می‌گفت، نسبت ماه رمضان و آدمیزاد نسبت ماشین است و نمایندگی. تو سرویس دوره‌ای که ماشینت را ببری، تعمیرکارهایش چه بگویی و چه نگویی همه چیز‌هایی که خودشان گفته اند و تعهد داده اند را درست می‌کنند، ولی تو وقتی ماشینت را به نمایندگی می‌بری، عیب‌هایی که ندارد را هم بگذار روی ماشینت، بگو چرخ هایش تاب دارد، بگو فرمانش میزان نیست و بگو سوختش زیاد شده، سیدرضا می‌گفت در رمضان خودت را برای صاحب رمضان لوس کن و یکی یکی عیب هایت را بشمار و از او بخواه برطرفشان کند.

من خیلی اهل نصیحت کردن نیستم. لالایی بلدبودم خودم خوابم می‌برد، ولی از یک تجربه زیسته حرف می‌زنم و آن اینکه توی این شب‌ها کینه کسی توی دلمان نباشد خیلی بهتر است، کینه دل را چرک می‌کند. دل ظرف محبت و فیض خداست، جلو خانه کریم‌ترین آدم شهر هم بروی و ظرف ببری و نذری بخواهی ظرفت کثیف باشد چیزی نمی‌ریزد. توی این شب‌ها ظرف دل را که می‌بریم به صاحب این خانه بگوییم این ظرف خیلی کثیف بود، من سعی کردم تمیزش کنم. همین قدر بلد بودم.

شما محبت کنید خودتان هم یک دستی به دل ما بکشید و بعد هر قدر کرم و لطفتان است پرش کنید. ما یتیم‌های آل محمدیم.