شعر کودک | قهرمان‌ها

یک دشمن بد سال‌های پیش

آمد به سمت کشور ایران

آمد به سمت شهر خرمشهر

آمد به سمت شهر آبادان

می‌خواست ایران مال او باشد

ایران سرسبز و قشنگ ما

با توپ و تانک و بمب و نارنجک

یکدفعه‌ای آمد به جنگ ما

مردم نترسیدند از دشمن

با اینکه توپ و تانک را دیدند

پیر و جوان و مرد و زن با هم

رفتند و جنگیدند و جنگیدند

دشمن از این کارش پشیمان شد

وقتی که دید این قهرمان‌ها را

ترسید و از ایران فراری شد

وقتی که دید او قدرت ما را

 

لیلا خیامی