شعر کودک | فکر‌های تازه

من همیشه راه می‌روم مسیر‌های روز را
راه فکر می‌دهد به من

فکر‌های تازه و قشنگ
حرف می‌زند تمام چیزهای راه

لب به راز باز می‌کند پل و درخت و سنگ
من همیشه فکر می‌کنم به پل

که دست باز یک فرشته است
او مرا همیشه حفظ می‌کند

از تمام لحظه‌های سخت و تلخ و بد
از شلوغی و وقت هی تلف شدن

در نگاه من درخت‌های کوچک و بزرگ
یک علامت سؤال گنگ نیستند

روی خط سوزنی برگ‌های سرو
روی هر درخت

با همین دو چشم بار‌ها خوانده‌ام
خود خدا نوشته است: زندگی، زندگی، نفس!

 

طیبه ثابت