مردی که برکت زمین است
سید محمدرضا هاشمی

سال‌ها پیش داشتم از دانشگاه بر می‌گشتم خانه، داخل اتوبوس خط‌۱۲ بودم که از حرم هم می‌گذرد. از پشت صدای چند تا خانم می‌آمد که داشتند حرف می‌زدند. یکی‌شان می‌گفت: «چند سالی است که روز میلاد آقا می‌روم از بازار گل فتح‌آباد هشت شاخه گل رز می‌خرم، بعد می‌آیم حرم و می‌اندازمشان بالای ضریح آقا.»

یکی دیگرشان می‌گفت: «چندسالی است، شب میلاد آقا می‌روم، برای کودکان سرطانی کادو می‌خرم، بعد می‌برم بیمارستان. می‌گویم که بگویید از حرم آورده‌اند.» هر کدامشان یک جوری تولد آقا امام رضا (ع) را جشن می‌گرفتند. اصلا همه روز‌های مشهد یک طرف، روز میلاد امام رضا (ع) یک طرف.

من خودم عادت دارم شب میلاد بروم صحن انقلاب، غرق در ریسه‌های رنگارنگ و لامپ‌ها شوم. از همه جای حرم نور می‌بارد. چند سال قبل که شب میلاد حرم بودم، بعد از اینکه نقارخانه کارش تمام شد، زائران همه‌شان با هم دست زدند، از همه جای صحن انقلاب صدای دست زدن می‌آمد.

هرکسی یک حالی داشت، یکی گریه می‌کرد، یکی می‌خندید و یکی داشت با ذوقی وصف ناشدنی به کسی که آن طرف خط تلفن بود، حال و هوای حرم را گزارش می‌داد، اما همه خوشحال بودند. حرم و آدم‌هایی که در شب و روز میلاد آقا به حرم می‌آیند، حال و هوایشان با همیشه فرق دارد. یکی از بستگان ما خانه‌شان قم است. او هر سال دو بار به مشهد می‌آید، یکی روز میلاد و یکی شب شهادت آقا.

از این نذر‌ها زیاد است، یک خانواده‌ای را می‌شناسم که ده‌ها سال است که صبح روز میلاد آقا امام رضا (ع) مراسمی دارند و به آن‌هایی که آمده‌اند، صبحانه مفصلی می‌دهند. خیلی‌های دیگر هم نذر دارند، صبح میلاد با پای پیاده می‌روند حرم.

زیاد تفاوتی ندارد که شما در شب و روز میلاد چه نذری دارید یا با چه نیتی به پابوس می‌روید، مهم این است که میلاد مردی را جشن می‌گیرید که امام مهربانی‌هاست که با آمدنش به زمین برکت داده است.