نگاهی به سریال «سیاه چاله» به کارگردانی حسین نمازی | نفت، فریاد و کمی طنز

محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز؛ تعداد سریال‌های کمدی شبکه نمایش خانگی روز به روز بیشتر می‌شود و در این میان وضعیت دو مجموعه «مگه تموم عمر چندتا بهاره» و «سیاه چاله» با «نیوکمپ» و «دادزن» مقایسه پذیر نیست. سریال «سیاه چاله» با موضوع نفت قرار است یک کمدی انسانی درباره فقر و گرفتاری آدم‌های شریف باشد که هم زمان با سرگرم سازی و خنداندن مخاطبان، آن‌ها را به قناعت و همدلی با یکدیگر ترغیب کند. این مجموعه روی همین ریل به پیش می‌رود، اما کیفیت هنری آن به شکلی نیست که بشود گفت به هدف خود رسیده است. در واقع این سریال موضوع خلاقانه‌ای دارد، ولی از فیلم نامه و شیوه پرداختن به موضوع لطمه می‌بیند.

شوخی‌های درشت

با توجه به مضمون اجتماعی و انسانی «سیاه چاله» انتظار می‌رفت که جنس کمدی این سریال موقر و به اندازه باشد، به طوری که از خط بیرون نزند و به شخصیت‌ها اجازه دهد در عین بامزگی، مسائل معنوی و عاطفی خود را روی دایره بریزند. کمدی «سیاه چاله»، اما در برخی موارد از طنز‌های شانه تخم مرغی روز تأثیر گرفته و به بیراهه رفته است.

منهای چند شوخی زننده و دوپهلو که در برخی قسمت‌های سریال ذوق مخاطب را کور می‌کنند، تنش زا بودن و فریاد‌های مکرر در این مجموعه به روند انسانی عاطفی طنز مورد نظر فیلم ساز لطمه وارد کرده است. این یک نوع شوخی از مد افتاده و نپذیرفتنی است که در فضای پرتنش، ناگهان یکی از کاراکتر‌ها جمله‌ای ساده را با فریاد ادا کند و دیگران هم، به تبع او، صدای خود را بالا ببرند. چنین شوخی مندرسی یکی از موتیف‌های اصلی کمدی «سیاه چاله» است و زمانی که با شوخی‌های نازل دیگر ترکیب می‌شود، سطح مجموعه را پایین می‌آورد.

پرحرفی شخصیت‌ها نیز از دیگر موضوعاتی است که اجازه نمی‌دهد موقعیت‌های ناب کمدی قوام پیدا کنند. کافی است سکانس عاطفی گفت وگوی رستم و پسربچه، سکانس دفاعیه جمشید در دادگاه و سکانس واکنش مهری به فقدان همسرش در میان اعضای خانواده را مرور کنید. این سکانس ها، به طور جداگانه، ارزش هنری دارند و می‌توانستند بر مخاطب اثر بیشتری بگذارند، اگر سریال در بقیه برش هایش کار را از حد نمی‌گذارند و در شوخی‌ها افراط نمی‌کرد.

سایه سنگین «شادروان»

حسین نمازی با فیلم سینمایی «آپاندیس» و سریال «حوالی پاییز» به مخاطبان هنر‌های نمایشی معرفی شد؛ آثاری که نه تنها کمدی نبودند، بلکه رگه‌های تراژدی نیز در آن‌ها به چشم می‌خورد. نمازی، اما در دومین فاز کاری خود، به سراغ ژانر کمدی رفت و توانست با فیلم «شادروان» توجه مخاطبان را به خود جلب کند. او در ادامه، سریال «سیاه چاله» را در حالی روانه شبکه خانگی کرد که در قسمت‌های اول، شباهت واضحی با «شادروان» داشت.

«سیاه چاله» در قسمت‌های بعدی از زیر سایه «شادروان» بیرون می‌آید و سعی دارد که مسیر خودش را پیدا کند، اما باز هم تحت تأثیر فیلم خوش ساخت حسین نمازی واقع می‌شود و نمی‌تواند اعتبار مجزایی برای خود دست و پا کند. «شادروان» و «سیاه چاله» هر دو کمدی‌هایی مربوط به یک خانواده تهی دست هستند که با مرگ پدر خانواده گرفتار دردسر‌های ریز و درشتی می‌شوند و باید همدلی و استحکامشان در مواجهه با این ناملایمات محک بخورد.

تفاوت، اما در این است که «شادروان» موفق شده بود مسیر تحول شخصیت‌ها را پرداخت کند، اما آدم‌های «سیاه چاله»، با همان برچسبی که از اول روی پیشانی شان خورده، دور خودشان می‌چرخند و خبری از تحول یا تکامل در آن‌ها به چشم نمی‌خورد. کافی است ماجرای عاشقانه «شادروان» را با قصه عاطفی تخت و نوجوانانه‌ای که در «سیاه چاله» جریان دارد، مقایسه کنید تا معلوم شود که فیلم حسین نمازی چطور سریال او را تحت الشعاع خود قرار می‌دهد.

بازیگران عادی در میان هنرپیشه‌های «سیاه چاله».

ژاله صامتی بهترین عملکرد را دارد و در قامت یک زن قدرتمند، درستکار و فداکار، شمایل جذابی از مادر خانواده ارائه می‌کند. مهران احمدی نیز در نقش رستم عمویی، بخش عمده‌ای از بار کمدی سریال را به دوش می‌کشد و حضور گرمی در «سیاه چاله» دارد. حسن پورشیرازی، در نقش جمشید خدابنده،  همان پورشیرازی همیشگی است و در بین بازیگران جوان این سریال نیز استعداد ویژه‌ای به چشم نمی‌خورد. به نوعی برخی از  هنرپیشه‌های باسابقه این مجموعه بهترین بازی خود را ارائه نکرده اند و هیچ کدام از جوان تر‌ها نیز پرامید و نظرگیر ظاهر نشده اند.