گفتگوها‌ی من و لوستر
مهدی محمدی

لوستر گفت: واقعا داری منو معذب می‌کنی؟

گفتم: چرا؟ من که کاریت ندارم.

لوستر گفت: تو خودت معذب نمی‌شی، یک نفر چند روز مدام بهت زل بزنه؟ اصلا من به کنار، خودت خسته نشدی، چند روزه هی گردنتو می‌گیری بالا به من نگاه می‌کنی؟

گفتم: راستشو بخوای، هم خسته شدم، هم اصلا فکر کنم آرتروز گردن گرفتم، از بس بهت نگاه کردم.

لوستر گفت: خوب این همه وسیله تو خونتونه. به جای اینکه فرت و فرت به من نگاه کنی، به اون‌ها نگاه کن. مثلا به بخاری، به ساعت، به مبلاتون، به تلویزیونتون.

گفتم: البته تلویزیون چیز جذابی نداره. باز همون بخاری و مبل و ساعت جذاب ترن بهشون زل بزنم. اما علت اینکه بهت زل می‌زنم اینه که وقتی شک دارم که زلزله اومده یا نه، تو سریع‌تر از بقیه وسایل خونه واکنش نشون می‌دی.

لوستر گفت: نه دیگه اون طوریا م نیست.

گفتم: شکسته نفسی نکن. یک جوری سریع واکنش نشون می‌دی، انگار قبلا توی گروه واکنش سریع کار می‌کردی؛ اصلا این قدر کارت درسته که حس می‌کنم به تنهایی روابط عمومی مرکز لرزه نگاری ژئوفیزیک دانشگاه تهران هستی.

لوستر گفت: این طوری نگو! باز قیمت لوستر رو می‌برن بالا و می‌گن به خاطر اینه که هر لوستر علاوه بر لامپ‌های درونش، یک زلزله نگار درون هم داره.

گفتم: چقدر لوستر نازی هستی تو. کاش توی سرویس بهداشتی و حموم هم لوستر داشتیم تا در همون لحظه اول زلزله واکنش مناسب نشون بدم.

لوستر گفت: فقط یک چیزی می‌گم، ناراحت نشو. واکنش درست موقع زلزله اینه که بری تو چهارچوب در بایستی، نه اینکه تا فهمیدی زلزله اومده، ماسک بزنی.

گفتم: واقعا؟ ولی به ما گفته بودن برای ایمنی بیشتر باید ماسک بزنیم.

لوستر گفت: اولا اون موقع کرونا بود که می‌گفتن برای ایمنی باید ماسک بزنی، ثانیا منظور از ماسک هم ماسک مرد عنکبوتی و باب اسفنجی و این جور چیزا نبود.

از این همه دانایی و اطلاعات عمومی لوسترمان شگفت زده شدم و گفتم: الان می‌رم کلیدو می‌زنم روشن شی.