وظیفه مهم امروز ما
۳۱ فروردین ۱۳۶۶ شمسی روزی تلخ در تاریخ خراسان است. روزی که در آن مردی با این جهان خداحافظی کرد که اندیشه‌ورزی و روشن‌فکری دینی نه در خراسان، بل در ایران برای همیشه مدیون اوست. مردی با نام محمدتقی شریعتی، یا اگر بخواهیم بهتر بگوییم، استاد محمدتقی شریعتی‌مزینانی، زاده مزینان سبزوار، اما درس‌آموخته و بزرگ‌شده مشهد؛ آن هم در حدی که مرجع عظیم‌شأنی، چون آیت‌ا... العظمی بروجردی آن هنگام که با وی در لباسی غیرروحانی مواجه شد، خواستار آن شد که استاد به لباس روحانیت برگردد، زیرا که آینده درخشانی در حوزه در انتظارش است و در آینده می‌تواند از زعمای حوزه‌های علمیه شود. درخواستی که با مخالفت استاد مواجه شد. آن هم به دلیلی تا آن اندازه محکمه‌پسند که آیت‌ا... بروجردی از درخواست خود کوتاه آمده و آنچه استاد برای آینده خود ترسیم کرده بود را برای عموم جامعه اسلامی مفیدتر از بازگشت محمدتقی شریعتی به لباس روحانیت بداند. استاد نقل به مضمون خطاب به آیت‌ا... بروجردی گفت که احساس می‌کند با توجه به شرایط کنونی جامعه و فشار افکار نادرست و عقاید ناراست به اسلام از هر سو با کنار گذاشتن عبا و عمامه و مکلا شدن سخنش در نسل جوان نفوذ بیشتری خواهد داشت و بهتر می‌تواند از دین مردم در مقابل افکار الحادی و البته تفکرات بسته دینی حمایت کند. اندیشه‌ای که استاد بر اساس آن اندکی بعد هم مجموعه تاریخ‌ساز خود، یعنی کانون نشر حقایق دینی، را پایه گذاری کرد. کانونی که استاد همراه با تعدادی از هم‌فکران خود در آن از یک سو به جنگ عقاید انحرافی که خواستار حذف دین از زندگی مردم بودند و در آن زمان عقاید کمونیستی زیر سایه نفوذ همسایه شمالی و فعالیت‌های حزب توده در رأس آن‌ها قرار داشت، رفته بود و از دگر سو تلاش می‌کرد تا حد امکان از زوایدی که به اصل دین در طول زمان و در چارچوب اندیشه‌های خرافی افزوده شده بود، بکاهد و واقعیت دین نبوی و شیعه علوی را به مخاطبان تشنه و اغلب جوان کانون عرضه کند. مخاطبانی که در سال‌های بعد بسیاری از آن‌ها باز هم به رهبری استاد و البته این‌بار بیشتر تحت‌تأثیر اندیشه‌های فرزند برومند او، دکتر علی شریعتی که خود پرورش‌یافته کانون بود، در صف مبارزان علیه رژیم پهلوی قرار گرفتند و با حضور در صحنه نه‌تن‌ها عاملی مهم در به سرانجام رسیدن انقلاب اسلامی بودند که در سال‌های بعد هم با نثار خونشان در دفاع از میهن اسلامی نشان دادند که هیچ چیز مهم‌تر از اعتقاد قلبی به اسلام ناب محمدی و اندیشه پاک تشیع علوی نیست. و، اما اکنون هرچند دیگر نه استاد شریعتی و نه فرزند برومندش دکتر علی شریعتی و نه بسیاری از نیرو‌های اولیه و خط مقدم کانون نشر حقایق دینی به‌عنوان مرکزی که استاد با استفاده از آن به پرورش جوانان مبارز پرداخت، در قید حیات نیستند، هنوز بنای اولیه کانون سرپا و مستحکم به حیات خود ادامه می‌دهد. بنایی که اگر اندکی به سر و وضعش رسیدگی شود، می‌تواند بار دیگر پاتوقی خوب و مطمئن برای اندیشه‌ورزی و تعلیم واقعیت اسلام به جوانان جویای فکر و اندیشه باشد؛ و درست همین امر وظیفه مهمی را بر دوش ما قرار داده است. فقط اندکی همت لازم دارد. همتی که امیدوارم به‌زودی شاهد بروز آن از سوی مسئولان امر، حال چه شهرداری و شورای شهر مشهد و چه آستان قدس و حتی اداره کل ارشاد یا حتی علاقه‌مندان به استاد باشیم، تا بار دیگر این مرکز پرورش انسان به روز‌های اوج خود آن‌گاه که استاد محمدتقی شریعتی در آن به تفسیر قرآن و بیان واقعیت ناب دین اسلام می‌پرداخت، بازگردد.