فقط آقای قالیباف بخواند
مجلس آینده مجلسی یکسان، هماهنگ و همراه با یکدیگر به‌نظر می‌رسد، اما این توصیف دقیق نیست. وقتی به تک‌تک چهره‌های اصلی مجلس یازدهم می‌نگرید، رنگ اختلاف، تفاوت و چندرنگی با یکدیگر ظاهر می‌شود و چهره آنان از خط‌وخطوطی می‌گوید که تا کنون چندان جدی به‌نظر نمی‌رسید، زیرا بروز علنی نداشته و اگر داشته، نوک کوه یخی بوده است که فقط در آستانه انتخابات نمایان شده و دوباره سر به کف فرو برده است. چنین مجلسی را نمی‌توان رها کرد و آن را به خود واگذارد؛
 
اگر بزرگان قوم بخواهند این مجلس در کارآمدی نظام به‌کار آید و باری بردارد که باید بردارد، پس پیش از شکل‌گیری باید معادلات محتمل را ورانداز کنند، حدس زنند و هر کدام را جداگانه حل‌وفصل کنند. مهم‌ترین قطعه این پازل ناشناخته، با قطعاتی از چهره‌های در ظاهر هماهنگ، اما در پنهان رقیب (و شاید کمی بدتر) ریاست مجلس است.
 
معادله شاید این‌گونه راحت‌تر شود که ابتدا باید ترکیب ریاست و هیئت‌رئیسه را چید و بعد کمیسیون‌ها را، تا شاید در فراکسیون‌بندی‌های جدید نظمی فراگیر شود و مانعی برای آینده نشود؛ حتی اگر راهگشا نبود. سهل‌ترین و کاراترین وضعیت که شاید از نظر تمایلات سیاسی مورد پسند برخی اصلاح‌طلبان و اصولگرایان نباشد، ریاست محمدباقر قالیباف است، زیرا او خود چهره‌ای اصلی میان اصولگرایان است و لازم نیست تحت سیطره دیگر شخصیت‌های سیاسی باشد و از سوی دیگر با ارکان قدرت مرتبط است و مستقیم گفت‌وگوی پیشینی داشته است و از دیگر سو می‌فهمد که اختلافات را به‌روز کند و در بزنگاه‌هایی که پای منافع مملکتی در میان است، با دیگر مقامات و آقایان ارشد، حتی مخالفان سیاسی‌اش گفتگو کند و سپس حکم دهد و از هیجانات کاذب بپرهیزد، اما اگر فرد دیگری را در معادله مجلس آینده در جایگاه ریاست بنشانیم، حل مسئله سخت‌تر می‌شود، ولی آن معادلات نیز قابل حل و مدیریت است که در آن هنگام به آن می‌توان پرداخت و پاسخ داد.
 
ریاست محمدباقر قالیباف فی‌نفسه نمی‌تواند بی‌تفاوت با آرایش سیاسی اصولگرایان باشد؛ چه از منظر اینکه به رأی آنان نیاز دارد و چه از منظر مدیریت مجلس که قرار نیست هر روز نارضایتی جریان‌ها در مسائل دیگر رخ‌نمایی کند و ریاست بماند با کاسه چه‌کنم‌چه‌کنم. پس باید دقیقا هیئت‌رئیسه میان ۴ جریان اصلی در مجلس تقسیم شود؛ بر اساس وزن رأی آن‌ها یعنی اصلاح‌طلبان/ دولتی‌ها، رهپویان/ ایثاگران، جبهه پایداری و احمدی‌نژادی‌ها. قاعدتا نواب‌رئیس به رهپویان/ ایثارگران و جبهه پایداری شاید علیرضا زاکانی و مرتضی آقاتهرانی می‌رسد و دیگر کرسی‌ها به دیگران و البته قومیت‌ها هم هستند.
 
حضور این ۲ چهره اصلی رادیکال کمترپخته کنار قالیباف می‌تواند تسلط مدیریتی او را بالا ببرد و التهابات پدیدآمده از سوی این ۲ جریان را پیش‌تر خنثی کند. فراکسیون‌ها هم نباید به‌حال خود رها شوند و بر اساس تخصص و آرایش سیاسی و اجتماعی مجلس واگذار گردند. البته می‌توان برای شکل‌گیری فراکسیون‌ها، ضوابطی جدید وضع کرد تا با این آداب و قوانین، فراکسیون‌ها با توجه به انتخابات۱۴۰۰، دروازه منازعات خارج مجلس به داخل آن نشوند و مجلس را به‌اشتباه دفتر حزب خود نپندارند.