همدستان قاتل رومینا
این روز‌ها هر کسی از ظن خود به‌تحلیل ماجرای دردناک دخترکشی می‌پردازد؛ یکی به پدر سنگدل ناسزا می‌گوید که با داس سر دخترش را بریده و یکی به جوانی بی‌رحم که دختری را با فاصله سنی بسیار زیاد قربانی هوسرانی خود کرده است. گرچه در مجرم‌بودن پدر تردیدی نیست و هیچ‌گونه توجیهی برای جنایت او نمی‌توان یافت، اما به‌نظر می‌رسد تنها محکوم‌کردن یک‌نفر، ساده‌سازی موضوع باشد، زیرا قطعا قاتل تنها نبوده و همدست و شریک داشته است و حداقل در این ماجرا می‌توان از ۱۲ عامل در قتل نام برد:
دولتی که نتوانسته است حداقلی از رفاه اقتصادی و معیشت را برای خانواده ایرانی تأمین کند و در نتیجه پدر‌ها مجبورند به‌جای گذران وقت با فرزندان و حفظ رابطه صمیمی و عاطفی با دخترانشان، روزی ۳ شیفت کار کنند.
متصدیان امور دینی و مذهبی که نتوانسته‌اند معارف دینی را درست تبیین کنند و اولویت‌ها را بشناسانند و اهمیت و حساسیت جان یک انسان را نشان دهند و پدر را به درکی درست از وظایف دینی برای تصمیم‌گیری صحیح برسانند.
نظام فرهنگی و اجتماعی و سیاسی جامعه ما و همه نهاد‌هایی که بنیان قداست و حرمت جان انسان‌ها را سست و بی‌اهمیت ساخته و خون‌ریختن را آسان و بی‌اهمیت جلوه داده‌اند.
رسانه‌ملی و شبکه‌های اجتماعی که آن‌قدر در تنور عشق دمیدند و شب‌وروز بدون پیوست‌های توجیهی از عشق‌های رنگارنگ گفتند و نمایش دادند که دختری نوجوان به‌جای لذت‌بردن از زندگی طبیعی خود پیش از زمان طبیعی به‌فکر رابطه عاشقانه باشد.
پسر بیست‌وهفت یا بیست‌وهشت‌ساله‌ای که از ۳ سال پیش به‌سراغ دختری ده‌یازده‌ساله آمده و با او طرح رفاقت ریخته و بی‌آنکه تناسبی در سن و شرایط اجتماعی و فرهنگی داشته باشند، وعده ازدواج به او داده و بعد هم او را رها کرده و رفته است.
همسایه‌هایی که به‌جای همدلی با پدر دردمند به او زخم زبان زده‌اند و با نیش‌وکنایه یا اشاره‌وکلام، ذهن او را به‌نقطه‌ای رسانده‌اند که احساس ننگ‌وعار کند و بخواهد آبروی خود را با دخترکشی بازگرداند.
نظام آموزشی بی‌خاصیتی که مهارت‌های ابتدایی زندگی و ارتباط را آموزش نمی‌دهد و به‌جای تربیت انسان و تشریح جهان، به مسابقه حفظیات برای قبولی در کنکور سرگرم است.
پدری که به‌جای اتخاذ تصمیم عقلانی تحت‌تأثیر احساسات دست به‌جنایتی فجیع و دردناک می‌زند و نمی‌تواند مشکلی خانوادگی را با تدبیر و هوشمندی مدیریت کند.
دختری که به‌سادگی تسلیم وسوسه و فریبکاری یک جوان عاشق‌پیشه می‌شود و خانواده و پشتوانه و اصالت و ریشه خود را به دسیسه‌های او می‌فروشد و رفقای نزدیکش هم به‌جای برحذرداشتن او از خطر، به ماجراجویی تشویقش می‌کنند.
نظام قانونی که به‌جای استمداد از یک مشاور در پرونده‌ای چنین حساس و ظریف، دختر بی‌پناه را به پدر انتقام‌جو تحویل می‌دهد.
نهاد‌های مختلفی که میلیارد‌ها تومان بودجه سالانه دارند تا وسایل و امکانات اولیه برای پرکردن اوقات فراغت نوجوانان را تأمین کنند و آنان را به فعالیت‌های سالم مشغول سازند تا در هر سن‌وسالی به‌اقتضای همان دوره سنی زندگی کنند و فکرشان به‌انحراف کشیده نشود.
من و شمایی که با هر لایک و کامنت و اظهارنظر و ارزش‌گذاری خواسته یا ناخواسته در برجسته‌شدن برخی رفتار‌ها و سست‌شدن برخی هنجار‌ها سهم داریم.
به این فهرست، باز هم می‌توان افزود؛ مهم این است که این قضیه بسیار پیچیده را ساده نکنیم و با فحش‌دادن به یک نفر یا متهم‌دانستن یک شخص و پررنگ‌کردن یک عامل از بقیه چیز‌ها غافل نشویم!