مهجوریت هنر اصیل مشهدی

حمیده صفائی- 20خرداد، روز جهانی صنایع دستی، روزی متعلق به دنیای پرنقش و نگار دست‌بافته‌ها و دست‌سازهایی است که عاشقانه خلق می‌شوند و ارزش آن‌ها به اندازه‌ای است که نمی‌توان قیمتی برای این آثار گذاشت، چون حاصل عشق هنرمندان است. نقش‌ها و رنگ‌هایی که حکایت از قصه خالقش دارد. هر ساله این روز را بهانه‌ای می‌کنیم و به‌سراغ هنرهای اصیلی می‌رویم که گرد فراموشی بر چهره‌شان نشسته و دست روزگار آن‌ها را به‌سمت خاموشی می‌برد. همه ما هنر قلم‌زنی روی مس را می‌شناسیم، اما کمتر کسی با هنر قلم‌زنی بر روی سنگ آشنایی دارد. شاید کارهای زیادی از سنگ هرکاره به‌ویژه دیزی سنگی را دیده باشید، اما قلم‌زنی بر روی سنگ را نه.

این‌بار به‌سراغ امیر رضا خادم 50ساله رفتیم. او این روزها در خانه ملک مشغول به کار است و هنرش را در اینجا عرضه می‌کند. وی این هنر را از 15سالگی از پدر آموخته و در طول دوره سربازی در جوار هنرمندان طراح و نقاش آن را بسط داده است، در دوران جوانی در اطراف کوهسنگی فعالیت داشته است، پس از آن کارگاهش را در خیابان امام خمینی بر پا  کرده و این روزها به‌دلیل رکود کاری در خانه ملک مشغول به کار است.

 

 هنر اصفهانی مشهدی‌ها

ابتدا بازار سنگ‌تراش‌ها اطراف حرم بود. زمانی که اطراف حرم را خراب کردند یک عده در بازار رضا مستقر شدند و عده‌ای به آخر خیابان شیرازی رفتند و عده‌ای هم در کوهسنگی نزدیک باغ وحش کوهسنگی مغازه باز کردند تا در آنجا کارهای زیبا را بفروشند. آنجا جاذبه گردشگری و ییلاقی داشت.

او با بیان این داستان درباره هنرش این‌چنین می‌گوید: «سنگ‌تراشی از دیرباز در مشهد بوده است و همه آن را می‌شناسند، اما اینکه با هنر قلم‌زنی تلفیق شود و به کار جلوه بیشتری ببخشد، حدود 50 الی 60 سالی است که از ابداعش می‌گذرد. در گذشته شخصی به نام «جهانگیری» از قلم‌زن‌های اصفهانی وقتی به مشهد می‌آید و کار هرکاره را می‌بیند، نقوشی که روی مس اجرا می‌کرده است بر روی قندان‌ها و هاونگ‌های سنگی اجرا می‌کند و کم کم کارش را ادامه می‌دهد. آن زمان برای جلوه‌دادن به کار از مرکب استفاده می‌کردند و مثل امروز نبود که رنگ بزنند، باوجوداین استقبال خوبی از این‌کار شد. شاید بتوان گفت جهانگیری بنیان‌گذار این‌کار بود و پس از آن افراد دیگر مانند «ایرج وجدان‌دوست»، «جعفر رفیع‌نژاد»، «محمد خادم» (پدر من) و «قاسم مقدس» آمدند و کار را با برنامه‌ریزی گسترش دادند و به خط خطی‌های ساده‌ای که روی ظروف می‌کشید شکل دادند و برای زیباترشدن کار ظروفی مانند گلدان، میز تلفن، بشقاب و... را نیز قلم زدند.»

 

درآمدی برابر با پزشکان

آن زمان خبر از اجناس بی‌کیفیت و ارزان چینی نبود. صنایع دستی ارج و قرب خودش را داشت و مردم قدرش را می‌دانستند. همین موضوع سبب شد تا روز به روز هنرمندان به دنبال گسترش آن باشند و کم کم 

خط خطی‌های ابتدایی جایشان را به طرح‌های مینیاتور، تخت جمشید، شکارگاه، گل و مرغ و خطوط قرآنی داد. خادم ادامه می‌دهد: «این هنر آن‌قدر جدید و نفیس بود که کارها را برای فروش به طلافروشی مظفریان می‌دادند تا برای فروش در ویترین مغازه در کنار طلاهایش قرار دهد. استقبال از این‌کار سبب شد تا استخراج سنگ افزایش یابد و در کنار آن سنگ‌تراشان بیشتری به این کار روی آورند و به‌تبع آن قلم‌زنان هم بیشتر شدند، کار رونق گرفته بود. شاید بتوان دهه50 را دهه طلایی برای این حرفه دانست. بازار فروش آن رونق زیادی داشت. با وجود اینکه طرح‌ها نسبت به امروز خیلی زیبا و حرفه‌ای نبود اما گردشگرهای اروپایی و آمریکایی از مشتریانش بودند. هیچ کسی بیکار نبود و بیشتر می‌آمدند کار را یاد می‌گرفتند. درآمد هنرمندان برابر درآمد پزشکان بود. بعد از انقلاب و دوران جنگ دیگر کسی به دنبال وسایل تزیینی نبود و این‌کار افت کرد. دهه60 بهتر شد اما نه مانند گذشته، از دهه70به بعد هم کار افت کرد و معادن بسته شدند. انگار همه چیز دست به دست هم دادند و این هنر کم کم رو به فراموشی رفت. انبوه اجناس چینی جای صنایع دستی اصیل خودمان را گرفت و مردم با هنر بیگانه شدند.»

137436.jpg

هنری که منبع درآمد نیست

این هنرمند حجاری ادامه می‌دهد: «من آخرین قلم‌زن هستم که می‌توانم کار ایده‌آل برای شما درست کنم. هستند افرادی که قلم‌زنی می‌کنند، اما نه به‌طور خیلی حرفه‌ای. من به شاگردانم می‌گویم اگر دوست دارند می‌توانند این هنر را آموزش ببینند، اما به‌عنوان منبع درآمد به آن نگاه نکنند. آن‌ها زحمت می‌کشند، کار را یاد می‌گیرند اما خبری از بازار فروش نیست. این هنر رو به خاموشی رفته است. صنایع دستی به‌ویژه قلم‌زنی روی سنگ، مهجور مانده است و در خوش‌بینانه‌ترین حالت شاید 5سال دیگر دوام بیاورد.»

 

کوه‌ها را می‌جویدیم

یادم هست یک‌بار کاری را سفارشی برای یک چینی زدم. او رو به مترجمش کرد و گفت: «اگر این کوه‌ها در کشور ما بود آن‌ها را می‌جویدیم و به پول تبدیل می‌کردیم.»

خادم با تعریف این خاطره ادامه می‌دهد: « آن مرد چینی راست می‌گفت. این سنگ منحصر به مشهد است. متأسفانه بسیاری از مشهدی‌ها هم این موضوع را نمی‌دانند. انحصاری‌بودن آن و هنرمندبودن مردم ما می‌تواند بهترین ارزآوری را برای ما داشته باشد، اما به‌جای اینکه به‌درستی از آن استفاده کنیم، بسیاری از معادن را بسته‌ایم و از همان تعداد معدودی هم که استفاده می‌کنیم، استخراج سنگ به‌طور بدوی و ابتدایی انجام می‌شود. این مسیر اصلاح نمی‌شود مگر حرکتی از سوی متولیان انجام شود. تمام معادن در بولوار نماز و ذکریاست. در گذشته قدح‌هایی درست می‌کردند که آدم در آن جا می‌شده است. سنگ‌های مرغوبی را درمی‌آوردند، به جای اینکه پیشرفت کنند پسرفت داشتیم. اکنون 80درصد دیزی‌سنگی درست می‌کنند و کارهای دیگر را انجام نمی‌دهند. سنگ‌تراش‌ها تمایلی ندارند که قوری یا سماور بزنند. اگر چند برابر هم پول بدهیم کسی تمایلی به تراشیدن سماور و قوری ندارد. کار سخت است و باید استادکار باشید.»

137442.jpg

وظیفه من آموزش است

هر سال را با یک شعار آغاز می‌کنیم و درنهایت اتفاق خاصی نمی‌افتد. امسال هم با شعار «رونق تولید» آغاز شده است. تولیداتی که به‌دلیل واردات اجناس نامرغوب دیگر کشورها چراغش رو به خاموشی می‌رود. اگر نگاهی به سنگ‌تراشان بیندازید متوجه خواهید شد بیشتر آن‌ها فی‌نفسه ضعیف هستند و توان صادرات این‌کار را ندارند، نیاز به سرمایه‌گذاری در این عرصه است. اگر می‌خواهیم صادرات داشته باشیم باید کار مکانیزه باشد و زیرساخت‌ها درست شود. جوانانی که وارد خانه ملک می‌شوند به‌دنبال کسب و کار پردرآمد هستند. کاری که برایشان نان و آب داشته باشد. وظیفه من آموزش است، اما به نظرتان وظیفه من است که دنبال دانشجو باشم! متولیان این‌کار باید پای کار باشند. من فقط تا روزی که بتوانم قلم می‌زنم.

 

تفاوت قلم‌زنی مس با سنگ

او درباره تفاوت قلم‌زنی مس با سنگ هم توضیح می‌دهد: «قلم‌زنی اصفهان جهانی است و برای همه شناخته شده، اما قلم‌زنی سنگ برای برخی مشهدی‌ها ناشناخته است. مس، گران است و پرت کار ندارد، اما سنگ اگر خراب شود دوباره استفاده نمی‌شود. ابزار کاری مس زیاد است و باید با چکش روی آن بزنید تا نقشی درآورید، اما من با یک قلم تمام کارهایم را انجام می‌دهم. قلم‌زنی روی سنگ آسان نیست اما از مس ساده‌تر است. زمانی می‌توانید قلم‌زن خوبی باشید که طراح خوبی هم باشید. 80درصد طرح‌ها فی‌البداهه و انتزاعی هستند. انگار روی کاغذ می‌کشید، کاغذ را می‌توانید پاک کنید اما سنگ را نمی‌توانید.»

 

مواد اولیه‌اش ویژه مشهد است

خادم 33سال است کار می‌کند، اما بیمه نیست. او با بیان این سؤال که چرا در حوزه صنایع دستی مهجور مانده‌ایم، یادآور می‌شود: «یک انگشتر که در مشهد ساخته می‌شود به طور حتم در دیگر شهرها و حتی کشورها مانند هند و پاکستان و... هم ساخته می‌شود، اما یکی از خصوصیات این‌کار منحصربه‌فردبودنش است چون مواد اولیه‌اش خاص مشهد است. این فاکتور مهمی برای صادرات است. این هنر می‌تواند جایگزینی برای نفت باشد.»

137443.jpg

فرزندانم وارد این عرصه نشدند

او این هنر را از پدرش آموخته است اما علاقه‌اش به آن سبب شد تا موفقیت‌هایی در این زمینه کسب کند. وی دراین‌باره توضیح می‌دهد: «کار را از پدرم آموختم اما علاقه و استعدادم به کار سبب شد تا در بین برادرانم در این کار موفق‌تر باشم. دوران سربازی با آدم‌هایی آشنا شدم که روی بوم چهره می‌زدند، کار را از آن‌ها یاد گرفتم و متوجه شدم چطور سایه روشن می‌زنند. آن زمان عکس رنگی را به من می‌دادند که برایشان روی سنگ طراحی کنم عکس را سیاه و سفید می‌زدم و بعد بر مبنای عکس سیاه و سفید کار را می‌زدم. این‌کار حرف زیادی برای گفتن دارد اما با حرف چیزی حل نمی‌شود. کار هنری کار دل است. این روزها که دیگر این‌کار رونق قدیم را ندارد اشتیاق و استقبال مردم برای کار سبب می‌شود تا مشتاق کار شوم. خودم به این کار عادت کرده‌ام. قبلا در خیابان امام خمینی کارگاه داشتم و کلی می‌فروختم و کم‌کم آن را جمع کردم. از خودم تعریف نمی‌کنم، اما کارهایی که می‌زنم تک است. برخی میهمان خارجی دارند و می‌خواهند هدیه‌ای خاص و ویژه به او بدهند کار سفارش می‌دهند. مجموعه‌داران کارهای بزرگ را می‌خرند و می‌دانند حالا حالاها این‌کار را نمی‌زنم. فرزندانم در این کار نیامده‌اند نمی‌خواهم آن‌ها هم مانند خودم آلوده شوند، در حد معمولی یاد دارند. آن‌زمان که پدرم اجازه داد وارد این‌کار شوم چون به ذهنیت زمان خودش به این‌کار نگاه می‌کرد به من هم یاد داد، اگر می‌دانست دهه90 و دهه80یک کارمند وضعیتش بهتر از یک هنرمند است حتما می‌گفت برو کارمند شو. استعداد در این‌کار خیلی مهم است. خلاقیت هم مهم است. کسی که مستعد باشد خلاق هم هست. بستر این کار طراحی است. هر کس که می‌خواهد به شاخه‌های هنری برود باید طراحی را یاد داشته باشد. یک طراح موفق هنرمند موفقی است.»

137444.jpg

آرزویی که زود برآورده شد

هر آدمی در دوران کودکی آرزویی دارد که تصور می‌کند رسیدن به آن ممکن است چقدر سخت باشد، اما همین که به یک سنی می‌رسد متوجه می‌شود این آرزوها به اندازه همان دوران کودکی‌اش کوچک است. خادم دراین‌باره می‌گوید: «وقتی پدرم کار می‌کرد، جمعیت دورش جمع می‌شدند و عکس می‌گرفتند، من با خودم می‌گفتم ای کاش یک روز من هم به این مرحله برسم، زمان زیادی نگذشت که من هم به همان مرحله رسیدم و تازه متوجه شدم چه آرزوی کوچکی بود. هنر در ایران قدمت زیادی دارد اما مهجور مانده و ضعیف است. نقاش حرفه‌ای داریم که می‌میرد اما کسی او را نمی‌شناسد. هنرمندان می‌دانند هنر مهجور مانده است، اما فکر می‌کنم هنر فی نفسه اعتیادآور است. هنر، عادت‌کردن به یک کار است دوست نداری آن را رها کنی وقتی واردش بشوید نمی‌توانید بیرون بروید. یک نقاش چیزی ندارد اما به همان راضی است. وقتی هنرمند آلوده می‌شود نمی‌تواند آن را رها کند. امیدوارم اتفاقی بیفتد که بیشتر به هنر بها بدهند.»