آموزش داستان نویسی | تداوم حافظه (بخش چهارم)

به گزارش شهرآرانیوز، تا اینجای کار، درباره سازمان دهی وقایع و شخصیت‌ها در داستان صحبت کردیم و اینکه این مقوله در مبحث زمان چگونه مدیریت می‌شود. زمان را به سه ساحت تقسیم کردیم که، اگر با کلمات دیگری بخواهیم تکرارش کنیم، می‌شود: گذشته، حال و آینده.

درباره گذشته و اهمیت روایی آن صحبت شد، اینکه گذشته در دو بُعد مجزا کارکرد خودش را نشان می‌دهد: اول، بُعد دراماتیک، که روابط علت و معلولی را تبیین می‌کند و نشان می‌دهد که علت وقوع اتفاقات چه بوده است. برای مثال، فیلم «منچستر کنار دریا» / «منچستر بای زه سی» (۲۰۱۶ ,Manchester by the Sea) را درنظر بگیرید: در این فیلم (احتمال لورفتن ماجرا)، با یک سرایدار جوان افسرده و منزوی به نام «لی» سروکار داریم و ماجرا‌های او را دنبال می‌کنیم. او را آدمی پرخاشگر و تندخو و ــ درعین حال ــ ساکت و غمگین می‌بینیم.

به مرور که ماجرا پیش می‌رود، متوجه می‌شویم که این آدم هیچ تمایلی به داشتن ارتباط عاطفی یا تشکیل خانواده ندارد. حتی وقتی برادر بزرگ‌تر لی فوت می‌کند و او را به عنوان قیم برادرزاده اش ــ که پسری نوجوان است ــ معرفی می‌کنند، با اکراه و از روی اجبار این مسئولیت را می‌پذیرد و همچنان نسبت به اینکه کسی را در نزدیکی خودش داشته باشد مقاومت دارد.

قاعدتا، تمام این رفتار‌های شدید ــ که با اصرار دنبال می‌شوندــ برای مخاطب سؤال برانگیزند: چرا یک آدم باید چنین روحیه‌ای داشته باشد؟ جلوتر و در پیش روی روایت، متوجه می‌شویم که لی یک زندگی داشته (همسری و سه فرزند دختر) و اینکه همسر سابق او تمایل دارد دوباره همراه با لی زندگی گذشته خودشان را برگرداند.

اینجا برای مخاطب جالب‌تر می‌شود که می‌فهمد لی یک زندگی معمولی مثل دیگران داشته، ولی حالا تبدیل به آدمی کاملا متفاوت شده است. واکنش طبیعی همه مخاطبان به این وضعیت یکسان است: چه اتفاقی در گذشته افتاده که لی تبدیل به چنین آدمی شده است؟ تعلیق داستان کنجکاوی ما را عمیق‌تر می‌کند.

بعد، فیلم، در جهشی به گذشته، تصویری از لی را کنار خانواده اش نشان می‌دهد: انسانی سرخوش و اجتماعی، کاملا متفاوت با چهره «فعلی»، یک آدم خوش مشرب که مهمانی دوستانه‌ای ترتیب داده است. او و رفقای مردش غوغایی به پا کرده‌اند و خانه را روی سرشان گذاشته‌اند. سه دختر لی در طبقه بالا خواب هستند.

آخر‌های شب، وقتی مهمانی تمام می‌شود، لی را در مسیر فروشگاه مواد غذایی می‌بینیم که در تاریکی راه می‌رود. خریدش را انجام می‌دهد و برمی گردد. ناگهان، در نزدیکی محوطه خانه اش، شلوغی می‌بیند: صدای آدم‌هایی که جمع شده‌اند، جیغ‌های یک زن، و نور زیاد و آتش! خانه لی شعله ور است و آتش از پنجره‌ها زبانه می‌کشد. 

لی همانجا می‌ایستد و فقط تماشا می‌کند؛ حتی پلک هم نمی‌زند. مبهوت و خشک، همان جا می‌ماند. فقط جیغ‌ها و تقلا‌های زن اوست که صحنه را پر کرده، با زمینه صدای سوختن. می‌فهمیم که بچه‌ها در خانه هستند و دارند می‌سوزند. درنهایت، معلوم می‌شود که لی، موقع خروج از خانه، یادش رفته است که نرده محافظ شومینه را سرجایش بگذارد و یکی از هیزم‌های شومینه به بیرون غلت خورده و باعث آتش سوزی شده است.

در اینجا، با این جهش به گذشته، متوجه می‌شویم که «علت» وضعیت فعلی لی چه اتفاقی بوده و در پشت این رفتار‌های خاص چه رخداد ویرانگری پنهان است.

{$sepehr_key_116566}

بُعد دیگر ارائه گذشته در روایتْ بعد عاطفی است که درباره علل شکل گیری انگیزه‌های شخصیت‌ها و درونیات آن‌ها صحبت می‌کند. در «منچستر کنار دریا»، مشخص می‌شود که این افسردگی کشنده ریشه در یک حس گناه ویرانگر دارد که همه وجود لی را تسخیر کرده و اجازه نفس کشیدن به او نمی‌دهد. انگیزه‌ها و عواطف درهم تنیده این آدم برای مخاطب شکل می‌گیرد و او چهره واقعی شخصیت را می‌بیند که در این سوگ بی پایان کامل می‌شود.

در ادامه، درباره حال و آینده در روایت صحبت می‌کنیم.

با احترام عمیق به جی. آر. آر. مارتین و نغمه بی اندازه زیبایش.