هر دین مبنا و اصولی دارد و برای همه ما مسلمانها اصول دین پنجتاست؛ عددی مقدس و مبارک که به نظر من بر مبنای عشق است؛ عشقی که هم آمیخته به این اصول است و هم اصل آن؛ اصولی که نخستین آن توحید است، به معنای پذیرش یگانگی خداوند و پس از آن عدل است؛ عدلی که با پذیرش آن، گواهی میدهیم افعال خداوند متعال از سر دادگری و شایستگی است و به هیچکسی ظلم و ستم نمیکند و هر چیزی را در جای خودش قرار داده و با هر موجودی، چنانکه شایسته است، رفتار میکند.
این معنای عدالت در نهجالبلاغه به تفصیل توضیح داده شده است. پس از آن، نبوت و پیامبری حضرتمحمد (ص) است و ما با پذیرش آن، نبوت رسولاکرم (ص) و دیگرپیامبران الهی را میپذیریم و گواهی میدهیم در هرکدام این اصول محبت و معرفت به حقیقت و معنایی نهفته است. اما امامت برای ما به معنای قبولی عشق است؛ عشقی که رحمت و رفعت خداوند را بر بندگانش بیان میکند؛ رفعت و محبتی که با تکمیل دین محمد (ص) برای بشر بهطور کامل محقق شد و خبرش به رسولاکرم (ص) ابلاغ شد تا به همه جهانیان اعلام کند: «امروز دین بر شما تمام شد.»
روزی که هم شاد بود و هم غمگین. شاد از این جهت که خداوند محبتش را به بشر کامل کرد و غمگین از این جهت که خبر از فقدان رسولاکرم (ص) میداد؛ فقدانی که آنقدر بر جهان سنگین بود که به جبرانش باید ستونی دیگر قرار میگرفت؛ ستونی به نام امامت تا ادامهدهنده راه نبوت باشد و از گسست آسمان و زمین جلوگیری کند؛ رکنی به نام امامت؛ امامت دوازده امام معصوم (ع) که منصب خلافت و امامت را بر عهده گرفتند و آمدند تا هرکدام بخشی از بار امانت را بر دوش بگیرند و محبت و رحمت را بهطور کامل بر بشر نازل کنند؛ همان رحمتی که رسولاکرم (ص) به جهت آن مبعوث گشته بود.
اینجاست که عشق برای ما از اصول میشود؛ اصولی که آمدهاند ما را یاری کنند تا روز معاد؛ آخرین باوری که بناست ما را به سرمنزل نجات در روز محشر برساند؛ روزی که همه مکلفان برای بازخواست و حساب در پیشگاه الهی گرد هم میآیند و هر کسی به پاداش و کیفر خویش میرسد.
در آن روز خوب و بدمان نزد پروردگار از هم جدا میشود و ما را معرفی خواهند کرد. اما در این میانه، از توحید تا معاد، آنچه بین ما و پروردگار است، همه همان عشق است؛ عشقی دوطرفه میان ما و معبود؛ عشقی که اصول دین معرف آن است. اینجاست که حکایتی و تفسیری که از عشق میکنیم، حتی جهانبینی ما را تغییر میدهد.
{$sepehr_key_118529}
برای ما شیعیان قصه فرق دارد. ما مسلمانان عاشقتری هستیم. عاشق کربلا، عاشق حسین (ع) و یارانش، عاشق عباس (ع) که علمدار کربلاست، عاشق زینب (س) که نماد خواهری مهربان است. ما شیعیان عاشق ارزشهایی هستیم که از ۱۴۰۰ سال پیش به ما رسیده است و راویانش انسانهایی آسمانی و بزرگ هستند.
عشق در اسلام، عشق به یگانگی خدا و انسانیت است. مسلمانی که به خدا اعتقاد دارد، درواقع خود را به یک منبع نامتناهی متصل کرده است؛ به اندازهای که میتواند او را از سختیها عبور دهد، یارو یاورش باشد و در برخورد با دیگرهمنوعانش مهربان باشد، از دیگران دستگیری کند، مراقب نیازمندان و ناتوانها باشد و قلبش برای کمک به دیگران بتپد. این داستان عشق است؛ عشقی که ریشهای آسمانی دارد و با آن عشقهای زمینی که ما و شما در ذهن داریم، متفاوت است؛ و اینجاست که عوض اینکه رمز عشق نگوییم و نشنویم، با صدای بلند اعلام میکنیم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم.