گل‌هایی که عاقبتشان پژمردگی نیست

مهم نیست پنبه بوده یا الیاف؟ طبیعی بوده یا صنعتی هرچه بوده‌اند، یک گوشه‌ای بوده‌اند از طبیعت و حالا تبدیل شده‌اند به نخ، به الیاف، به رشته‌هایی برای بافته شدن و نقش گرفتن. این نخ‌ها شاید می‌توانستند کت‌و‌شلوار شوند، بنشینند بر تن سیاست‌مداری یا مدیر کلی یا رئیس کارخانه‌ای! یا عبا و قبایی بر تن روحانی یا پتو و شمدی بر جان بیماری یا طفلی، سربازی...، اما هیچ‌کدام از اینها نشدند! این نخ‌ها حالا بافته و تافته‌اند و‌تلنبار شده‌اند روی هم تا نوازشگر کف پا‌هایی باشند از گوشه گوشه دنیا و بستری باشند برای عبادت و اشک.

انگار اشیا و اجسام و نباتات هم مثل آدمیزاد می‌توانند عاقبت‌به‌خیری داشته باشند و جایی به ادامه زیست و جاودانگی برسند که از ذهن هیچ بنی‌بشری نمی‌گذرد.

{$sepehr_key_118542}

اینکه چندبار جمع‌و‌پهن می‌شوند و چند بار آفتاب بر آنها طلوع و غروب می‌کند هم حسابش را فقط خود حضرتش دارد. بعد که حسابی پا خوردند و خاک پای زائران بر آنها نشست، تازه نوبت بالانشینی آنهاست، بریده می‌شوند، شسته می‌شوند و قابشان می‌گیرند و می‌شوند زینت طاقچه‌ها و دیوار‌ها و میزها! سرنوشت مقوله عجیبی است. کاش ماهم هر‌قدر پا خوردیم عاقبتمان، چون گل‌های قالی حرم هیچ‌وقت پژمرده نشود.