به گزارش شهرآرانیوز؛ «می شود زمانی برسد مشهد معتاد نداشته باشد؟». این عبارت را هر روز و به وقت عبور از کمربندی و بزرگراههایی که یک گوشه شان پاتوق معتادان است، از ته دل آرزو میکنم. وسط همان شمشادها، جایی که سرنوشت پسرک شانزده ساله، دل هر عابر و رهگذری را ریش میکند. اصلا به آن سن وسال و جثه نحیف، اعتیاد نمیآید، اما درد خماری به استخوان هایش زده و طاقتش را طاق کرده است.
توان ایستادن ندارد. درد دارد، درد، با این حال معرفت به خرج میدهد، میایستد و شروع به تعریف کردن میکند: «داشتم از دست مأمور فرار میکردم آبجی، که به این روز افتادم». دستش را بالا میگیرد و نشانم میدهد. از آرنج تا مچش را با دستمالی چرک، بسته است. چشمان میشی اش زیر آفتاب میدرخشد. زیباست. حیف که رمق ندارد! چند وجب آن طرف تر، جوانکی سرش را گذاشته است روی چمن ها.
کنارش یک گونی چرک مرده و سیاه است. قفسه سینه اش آرام بالاوپایین میرود. انگارنه انگار کنار بزرگراه بین این همه شلوغی و سروصداست. خوابش عمیقتر از این حرف هاست. جلوتر میروم. هرچند قدم، در یک نقطه چندنفری کنار هم حلقه زدهاند و فارغ از دنیای اطراف، سرشان توی لاک خودشان است. سرنوشت و روایت آدمهای این قسمت شهر، عجیبتر از دیگران است؛ یکی از دیگری تلختر.
آمارشان که بالا میرود. دغدغه متولیان هم زیاد میشود و آنها را به این فکر میاندازد دوباره طرح پالایش و پاکسازی شهر را انجام دهند. جمع آوریشان میکنند و بعد یک بازه زمانی مجبور به آزاد کردنشان میشوند. این چرخه معیوب که سال هاست تکرار میشود، حتی متولیان و مسئولان مرتبط را مستأصل کرده است. برای توقف این چرخه معیوب چه باید کرد؟
روند مأیوس کننده درمان از یک سو و یقین به اینکه امیدی به بهبود معتادان متجاهر نیست، برخی متولیان و مسئولان را در یک نقطه خاص متوقف کرده است، با این استدلال که باید با آنها کنار آمد و چاره دیگری نمیماند.
اما خبری که مدیرکل بهزیستی استان خراسان رضوی در این زمینه و درباره کاهش آسیبها میدهد، خوشحال کننده است وقتی در گفتوگو با گزارشگر ما میگوید: «سه سال از اجرای طرح مدیریت مورد در استان خراسان میگذرد. مجری آن، سازمان بهزیستی است و در این روند چندساله، خروجی امیدوارکنندهای داشته و انگیزه برای ادامه دادن آن بیشتر شده است؛ مشروط بر اینکه اعتباری به اندازه و قیاس این آسیب در نظر گرفته شود».
مهدی برجی هم مثل سایر مسئولان بر توانمندسازی معتادانی تأکید میکند که به مرحله تجاهر رسیدهاند و از مصرف مواد در ملأعام و در حضور دیگران ابایی ندارند. میگوید: کسانی که به نوعی از چشم دیگران افتادهاند و احترام و جایگاه لازم را ندارند، نیازمند توجه ویژه هستند. او هم اعتقاد دارد بعد از پروسه درمانی که در مراکز ماده۱۶ انجام میشود و بین سه تا شش ماه متغیر است، فرد باید به اجتماع برگردد، اما شرایط برای ورود او آماده نیست.
برجی در تشریح بیشتر موضوع میگوید: افراد آسیب دیده در این مراکز بر حسب شرایط سنی، تقسیم بندی و نگهداری میشوند و درمانشان از همان بدو ورود شروع میشود. اما برای بهبود کامل نیاز به تغییر سبک زندگی آن هاست و سازمان بهزیستی این کار را در طرح مدیریت مورد به دست مددکاران و کارشناسها سپرده است. مدیرکل بهزیستی استان خراسان رضوی یک آمار تقریبی از تعداد معتادان متجاهر در استان میدهد که ۵ هزارو ۷۰۰ نفر را شامل میشوند.
او با بیان اینکه این افراد کسانی را شامل میشوند که به لحاظ اشتغال، مسکن، درمان و... شرایط نابسامانی دارند، توضیح میدهد: از زمان اجرا شدن طرح، تعداد هزارو ۲۰۰ پرونده در طرح مدیریت مورد به کارشناسها سپرده شده است؛ به این شکل که به ازای هر بیست فرد آسیب دیده، یک مددکار کارهای آنها را بررسی و بر حسب اولویتهایی که دارند، رسیدگی میکند. آنها بعد از پروسه درمان و قبل از خروج فرد آسیب دیده از مراکز ماده۱۶، با خانواده شان ارتباط میگیرند. تلاش بر این بوده است که در این زمینه نگاه همه جانبه باشد؛ از جفت وجور کردن هزینه تحصیل فرزندان تا ایاب وذهاب و حتی مهارتهای برخورد صحیح با فرد آسیب دیده را مشاوره میدهند.
محمد غفاری زاده، رئیس اداره فوریتهای اجتماعی، پیشگیری از آسیبها و بازتوانی اعتیاد بهزیستی خراسان رضوی، هم از این موضوع رضایت دارد که بعد از اجرای طرحهای مختلف، طرح مدیریت مورد به نتیجه رسیده است البته در اجرای این طرح، چالشها و اماواگرهایی هم هست، به طوری که اگر حوزه نیازمندیهای افراد آسیب دیده را در نظر بگیریم که وسیع و گسترده است، و آن را در کنار اعتبار اختصاص یافته به آن قرار دهیم، خیلی زود متوجه میشویم که این دو اصلا همخوانی ندارند.
او صیانت از آسیب دیدگان اعتیاد و خانواده آنها را به اندازه خود فرد، مهم میداند و معتقد است تا وقتی آنها مورد توجه نباشند و به عبارتی محیط اطراف آن فرد ترمیم نشود، نمیتوان به خروجی ملموسی در حوزه درمان امیدوار بود و دوباره، تلاش مددکاران در زمینه سامان دهی اوضاع زندگی آنها را یادآوری میکند.
غفاری زاده موارد زیادی را متذکر میشود که در اجرای این طرح هزینه بر است؛ مثل رفت وآمد به خانواده مددجو که باید به صورت مستمر و همیشگی باشد. علاوه بر آن، جفت وجور کردن سرمایه برای کار و هزینه تحصیل فرزندان و... با این حال از اقدام سازمان بهزیستی خبر میدهد که قرار است امسال این طرح را با قوت بیشتری در استان ادامه دهند. او میگوید: طرح مدیریت محور در حالی در یک مرکز از مشهد اجرا میشود که چهل مددکار، پروندههای آسیب دیدگان را پیگیری و رسیدگی میکنند. با توجه به نتیجه و عملکرد و بازخوردی که از اجرای طرح گرفتهایم، قرار است در پهنههای مختلف اجرا شود.
غفاری زاده به عنوان یک مسئول و صاحب نظر در حوزه آسیبهای اجتماعی و به ویژه اعتیاد، مخالف این موضوع است که در این حوزه یک نسخه خاص برای اقلیم و مناطق مختلف تجویز شود. میگوید: باید با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی هر منطقه، سبک سیاست گذاریها و برنامهها فرق کند؛ به عنوان مثال در حوزه مناطق چندگانه مشهد، آسیبها و حتی نیازمندیها با هم متفاوت است و ناهنجاریهایی که در محدوده سیدی است، با معضلات شهرک شهیدرجایی و محله پیروزی فرق میکند و به نظر من در ابلاغ برنامهها باید بازنگری شود و برنامهها را باید از سطح ملی به محلی و درقالب کار مشارکتی با مردم کشاند.
او این خبر خوب را هم اضافه میکند که قرار است امسال در پهنههای مختلف، مراکز مدیریت مورد، راه اندازی شوند تا دسترسی مددجویان به آن سادهتر باشد.
{$sepehr_key_119255}
جانشین دبیر هماهنگی مبارزه با موادمخدر استان میگوید: سامان دهی معتادان متجاهر در دو گام تعریف شده است؛ گام نخست، جمع آوری آنها و گام دوم، تجمیع ظرفیتهای ملی و استانی برای حل این معضل.
وحید اشرفی هم معتقد است افراد متجاهر که سال هاست تجربه مصرف و وابستگی روانی شدید دارند و از آن طرف خانواده، شغل و... خود را از دست دادهاند، معمولا ارادهای برای ترک کردن ندارند.
او میگوید: جمع آوری معتادان، تنها انتقال مشکل از مکانی به مکان دیگر خواهد بود و درواقع بدون برنامه، احتمال انزوا و بازگشت به مشکل بیشتر است. خوشبختانه در مدیریت مورد تمام این مسائل در نظر گرفته شده است، به صورتی که مددکاران با خانواده فرد ارتباط میگیرند و چنانچه آنها شرایط نگهداری را نداشته باشند، آن فرد به مراکز بین راهی معرفی میشود تا در آنجا اقامت کند و بعد هم زمینه اشتغالش را فراهم میکنیم و تحت نظر است تا وسوسه مصرف مواد در او کمرنگ شود.
***
طرح مدیریت مورد به نوعی برگرفته از پروتکلهای (دوازده گام) جلسات معتادان گمنام است، درحالی که به صورت تخصصی و مشاورهای مشکلات افراد آسیب دیده بررسی و حل وفصل میشود. با مجتبی نوذری، مدیرعامل مؤسسه طرح مدیریت مورد (زندگی دوباره)، درباره جزئیات این طرح گپ وگفت زدهایم. به گفته او، جلسات گمنامی بیشتر مبتنی بر تجربه افراد بهبودیافته است و همین، آن را متفاوت میکند از طرحی که زیرنظر کارشناسان متخصص اجرا میشود و امید به موفقیت آن بیشتر است.
یعنی بررسی موردی و تک به تک شرایط افراد آسیب دیده و تحت حمایت و زیرپوشش قرار دادن کسانی که در مراکز ماده۱۶ (کمپهای اجباری) نگهداری میشوند. اعتیاد غالبا پارهای مشکلات را برای فرد ایجاد میکند که در مرحله اول، موضوعات جسمانی و پزشکی است و معمولا در همان دوره اقامتی و نگهداری برطرف میشود. خدمات مشاورهای هم تا همان زمانی است که فرد در مرکز است.
اما مشکل از جایی شروع میشود که فرد آسیب دیده به متن اجتماع برمی گردد و دوباره درگیر همان مصائب میشود؛ چراکه هیچ وقت به صورت اصولی و ریشهای برای درمان اقدام نشده است. در طرح مدیریت مورد، فرد بعد از گذراندن این دوره رها نمیشود و با همت مددکاران مرکز، برنامههای حمایتی پشت بند آن انجام میشود. شناسایی خانواده فرد و حل وفصل مشکلات مربوط به اشتغال و... به مدت یک سال در دستورکار قرار میگیرد و بعد از اطمینان از بهبودی نسبی، فرد آسیب دیده میتواند به اجتماع برگردد.
همین طور است؛ توانمند سازی در مراکزی صورت میگیرد که برای افراد بهبود یافته و بی سرپناه تشکیل شده و زیرنظر سازمان بهزیستی اداره میشود و تا یک سال فرد میتواند در این مراکز اقامت کند. تیم مددکاری مرکز مدیریت مورد که دورههای آموزشی مناسب را گذراندهاند، دو ماه مانده به ترخیص مددجو به مراکز اقامتی (کمپهای اجباری) مراجعه و افراد را شناسایی میکنند و برای آنها پرونده تشکیل میدهند. بعد از انتقال به این مراکز، علاوه بر اینکه شغلی برای فرد درنظر گرفته میشود، مشکلات درمانی و مشاورهای آنها نیز مدنظر قرار میگیرد.
معمولا کارتن خوابها و بانوان، مقدمتر هستند. مددکار چند جلسه حضوری با آنها برگزار میکند و وضعیت خانواده و موضوعاتی نظیر اینکه آیا فضای خانوادگی و محیطی فرد قابلیت برگشت او را دارد یا نه، بررسی میشود. اگر شرایط مناسب بود که جلسات مشاوره ادامه دارد در غیر این صورت، مراکز اقامتی آنها را نگهداری میکنند.
میزان این اعتبار را باید از سازمان بهزیستی بپرسید. اما هزینهای که دراختیار مؤسسه قرار میدهند، به ازای هر فرد آسیب دیده ۴۸۰هزار تومان در ماه است و معمولا اگر مددکاران ما دغدغه حل آسیبها را نداشته باشند، رقم قابلی نیست. خوشبختانه افراد دغدغهمند به این حوزه وارد شدهاند
نزدیک به ۴۰ تا ۵۰درصد از افراد، تحت پوشش قرار گرفتهاند. یک سال است از آخرین مصرف آنها میگذرد و به عبارت دیگر یک سال از مصرف پاک هستند. این آمار برای افراد متجاهر با شدت وابستگیای که به مواد دارند، رقم درخورتوجهی است.
***
{$sepehr_key_119254}
«زندگی دوباره» نام یکی از کمپهای ترک اجباری است که طرح مدیریت مورد در آن اجرا میشود؛ فضای بزرگ و درندشتی که پناهگاه بیش از هزار آسیب دیده است. بین همه آنهایی که حالشان خوب نیست و به قول خودشان دل خیلی هایشان آشوب و بالاوپایین است، همه جور سنی پیدا میشود؛ از عموحسن پنجاه وپنج ساله تا یاسین هجده ساله. آمدهاند تا به قول خودشان، حلاوت زندگی بدون مواد را بچشند. آیدا ظفرباقرپور، مددکار طرح مدیریت مورد، که برای بازدید از بخشهای مختلف همراهی مان میکند، همان ابتدا میگوید: در طرح غربالگری برای این مرکز، زیر هجده سال پذیرش نمیشود.
او میگوید: در این طرح افراد آسیب دیده رها نمیشوند و ما پیگیر همه کارهایشان هستیم، حتی اگر آنها لغزش کنند، راحت و بدون ترس میتوانند مطرح کنند تا زمینه نگهداری شان در یک مجموعه خصوصی فراهم شود.
بین چند کارگاه شلوغ تولیدی که دوخت ودوز لباسهای بیمارستانی و پوشاک ورزشی و... را انجام میدهند و صدهانفر در آنجا مشغول کارند، عقیل قبول میکند که حرف بزند. او دو سال پاکی دارد. دو سال بعد از بیست سال تخریب با شیشه، خیلی حرف است ها! چشم هایش را رگههای اشک، خیس میکند و تعریف میکند: «وسوسه کریس نمیگذاشت من یک روز تا عصر بکشم، اما حالا...».
از شوق بریده بریده حرف میزند: «این لطف خداست؛ لطف خدا که بقیه را با ما مهربان میکند». مددکار رو میکند به ما و میگوید: «آدمها نیاز به حرف زدن و محبت کردن دارند. نمیدانید همین که میبینند یکی پیگیر کارهایشان است، چقدر معجزه میشود».
عموحسن پنجاه وپنج ساله هم که صاحب زن و زندگی و فرزند است و حالا با مشاوره و کمکهای تیم مدکاری، از زندگی کارتن خوابی نجات پیدا کرده است، میگوید: اینها آبرویم را پیش عروس و داماد خریدند. عموحسن هم ماده مخدر صنعتی مصرف میکرده است و دو سال از پاکی اش میگذرد. این را که میگوید، سرش را به سمت آسمان بلند و چیزی را زمزمه میکند. مددکار میگوید: نمیدانید چقدر حال خودمان از تغییر این آدمها خوب میشود.
یاسین از چهارسالگی مصرف کننده است. به قول خودش صنعتی. از لطف خدا میداند که در اسماعیل آباد دستگیر شد. سه ماه از پاکی اش میگذرد و میخواهد برگردد به درس و مدرسه. خانم مددکار میگوید: با کمال میل؛ ما اینها را تا هر زمان که احساس کنند به کمک ما نیاز دارند، تنها نمیگذاریم.