ماراتن شکستن ترافیک برای رسیدن به حوزه کنکور

«امسال کنکوریه؟ خدا خودش کمکش کنه! پس امسال حسابی درگیره» سخن از کنکور است، همان غولی که از نسل بچه‌های دهه ۵۰ تا امروزی‌ها با آن دست و پنجه نرم کرده‌اند و بهترین دوران زندگی خود را برای شکست دادن این هیولای بی شاخ ودم صرف و از کودکی تا نوجوانی و جوانی شان را فدای آینده موهوم پس از کنکور کرده‌اند، درحالی که حتی کلمه کنکور به تنهایی استرس و اضطراب را به جان فرزندان دلبندمان می‌اندازد.

حال اگر با برگزاری نابسامانش این تنش دوچندان شود چه انتظاری از شرکت کننده‌ها می‌توانیم داشته باشیم؟ صبح جمعه‌ای که گذشت برگزاری نوبت اول کنکور تجربی آغاز شد، اما چه شروعی! در برگه ورود به جلسه تأکید شده بود: «در‌ها ساعت ۷:۳۰ بسته خواهند شد و آزمون رأس ساعت ۸ صبح آغاز می‌شود.» یک سال عمر عزیز را صرف کرده‌اند تا همین ساعت ۸ صبح تکلیفشان با آینده شغلی و علمی شان روشن شود. 

ساعت ۵ صبح با اضطراب جانماندن از ماراتن کنکور با هول از خواب بر‌ می‌خیزیم، دخترکم که شب هم تا ساعت ۳ صبح خواب به چشمانش نیامده است از اضطراب زیاد، میل به صبحانه ندارد. از خانه تا دانشگاه فردوسی که مسیر‌های داخلی اش خود هزارتویی درازراه است، در حالت عادی و با خودرو شخصی پانزده دقیقه راه در پیش داریم، با این حال ساعت ۶ از منزل حرکت می‌کنیم تا به موقع به محل آزمون برسیم. تقریبا بیشترین جمعیت شرکت کننده‌های کنکور را در رشته تجربی داریم و نکته عجیب اینکه کل حوزه‌های امتحانی در دانشگاه فردوسی تجمیع شده است! 

نرسیده به پل استقلال، ناگهان با گره کور ترافیکی بسیار سنگین روبه رو می‌شویم که طی قوس زیرین این پل تا ابتدای ورودی بولوار معلم، بیش از ۴۵ دقیقه از زمانمان را می‌گیرد و ترافیک همچنان قفل است. ساعت از ۷ گذشته و ناامید از رسیدن به موقع به محل آزمون، دخترم همراه پدرش پیاده می‌شوند و شروع به دویدن به سوی دانشگاه فردوسی می‌کنند. کم کم بیشتر شرکت کننده‌ها که در این گره گیر افتاده‌اند همین راه را درپیش می‌گیرند و کنکور به یک ماراتن واقعی تبدیل می‌شود.

{$sepehr_key_121944}

بسیاری از بچه‌ها حتی همراهی ندارند و فقط با اضطراب در حال دویدن هستند تا مسافت بیش از چهارکیلومتری پیشِ رو را در ۲۰ دقیقه طی کنند و با در بسته روبه رو نشوند. تنها اطلاع رسانی انجام شده این روزها، متن کارت ورود به جلسه است که مثلا برای رسیدن به دانشکده علوم ورزشی گفته شده از در جنوبی پردیس دانشگاهی وارد شوید.

البته در چنین شرایطی هر عاقلی کوتاه‌ترین و نزدیک‌ترین راه را برای رسیدن به مقصد انتخاب می‌کند. سرانجام دخترم همراه پدر، خسته و تشنه و مضطرب ساعت ۷:۳۵ دقیقه به دانشکده علوم ورزشی می‌رسند و صفی بسیار طولانی از بچه‌ها پشت آن در، به قول خودشان منتظر «عملیات چک و خنثی» هستند که این مرحله هم تا ساعت ۸:۰۵ زمان می‌برد.

دخترم دل درد دارد و تشنه است، اما مجوز مصرف مسکن ندارد. بطری آب و کیک کوچک هم فقط به افرادی که زودتر وارد سالن شده‌اند تعلق گرفته است. کنکور سرانجام با بیش از یک ساعت تأخیر برگزار می‌شود و تشنگی، دل درد، گرسنگی و خستگی ناشی از این همه تلاش به استرس کنکور تجربی که البته به گفته شرکت کننده‌ها از نظر محتوایی هم برای سخت‌تر برگزار شدنش از هیچ تلاشی فروگذار نشده اضافه شده است.

به هر روی، این ماراتن به پایان رسید، امیدوارم برای دفعات بعدی برنامه ریزی و مدیریت بهتر را که رنج کمتری را برای فرزندانمان به  بار آورد شاهد باشیم.