روایتگری دور از هیاهو | درباره نقش‌آفرینی پریوش نظریه در فیلم امام‌رضایی «در انتظار معجزه»

مریم شیعه | شهرآرانیوز؛ توی فضا بوی تندوتیز کافور پیچیده است. نور مهتابی‌ها به سنگ مرمر غسالخانه می‌تابد و صدای آرام جریان آب، سکوت را درهم می‌شکند. غسال‌ها با احترام، پیکر‌های نیمه‌جان برای آرامیدن در خانه ابدی‌شان را مهیا می‌کنند. آنها را به آرامی می‌شویند و بعد به‌آرامی کفن سفید می‌پوشانند. در چشمانشان نه ترس و وحشت است و نه بی‌تفاوتی. به حرمت او که از دنیا رفته است، سکوت می‌کنند. به‌ندرت حرف می‌زنند. به حرمت بازماندگانی که با حال پریشان، در همان حوالی پرسه می‌زنند تا بتوانند عزیزشان را برای آخرین بار‌ها ببینند.

توی این سکوت مرگ‌بار، داستان یک زندگی مرور می‌شود. داستان یک زندگی که حالا آخرین اجرای آن روی صحنه می‌رود و بعد از آن هرچه هست، بی‌خبری و دلتنگی است. یک نفر قرار است برای همیشه از صحنه روزگار محو شود. غسال‌ها جایی دور از هیاهوی زندگی، کار می‌کنند. برخلاف هزارویک کاری که با زنده‌ها سروکار دارد، با مرده‌ها وقت می‌گذرانند. پازل سوگواری و وداع را کامل می‌کنند. حالا در این بین غسال جوانی را تصور کنید که تنها ۲۲‌سال دارد. 

دختری که برای درک عمیق‌تر از مفاهیم زندگی و مرگ، راهی بهشت زهرا می‌شود و پریوش، داستانی کوتاه از زندگی‌اش را روایت می‌کند. وقتی داستان آن دختر بیست‌ودوساله را روایت می‌کند، دوازده‌مرده را هم می‌شوید. پریوش تا مدت‌ها، هر روز صبح آناهیتا را به مدرسه می‌رساند و بعد با دوربین هندی‌کم کوچکش راهی غسالخانه می‌شود. ساختمانی که انگار او را وارد دنیایی ناشناخته‌تر و مبهم‌تر می‌کند و بعد قدم به قدم این دنیا تازه را فتح می‌کند، می‌شناسد و می‌شناساند.

زیر پوست جامعه

مستندساز است، عکاسی می‌کند، اما مردم او را به‌خاطر نقش‌هایی که جلو دوربین ایفا می‌کند دوست دارند. جنس او با جنس باقی بازیگران فرق دارد. دغدغه‌هایش بیشتر است. عشق شهرت نیست. تصویرش همیشه و هر روز، روی سردر سینما‌های کشور نیست. توی انتخاب نقش‌هایش سخت‌گیرتر عمل می‌کند. نگاهش نافذتر است و درد و تنهایی و حقیقت‌های مهجور را بیشتر می‌شناسد. این را می‌توان توی بازی‌هایش دید.

می‌توان در پس تک‌تک مستند‌ها و گالری‌های عکس مستند اجتماعی‌اش دید. به لایه‌های پنهان جامعه سرک می‌کشد. آرام است و متین. آن‌قدر که توی دبستان معلم‌ها گمان می‌کنند قادر به حرف زدن نیست. بیشتر از آنکه حرف بزند، می‌شنود. همین شنیدن‌ها بعد‌ها بستر حساسیت‌های اجتماعی‌اش می‌شود. برای فهم انسان‌ها عمیق‌تر می‌شود. وقتی پای نقش‌هایی به میان می‌آید که موقعیت‌های افراد در حاشیه‌مانده را روایت می‌کند یا بحران‌های هویتی و احساسی را به تصویر می‌کشد، او گزینه‌ای کم رقیب است. 

«پریوش نظریه» متولد بهمن ۱۳۴۸ است. در گچساران کهگیلویه و بویراحمد به دنیا آماده است و اصالتا لر است. توی خانه‌اش از ۸، ۹ گربه نجات‌یافته و دارای معلولیت مراقبت می‌کند. به‌باورش همه موجودات زنده لایق مهر و احترام‌اند. تا آنجا که از دستش بربیاید، به‌دنبال ساختن جهانی بهتر است. دخترش امروز ۲۲‌سال دارد و از دو سالگی برایش هم مادری کرده است و هم پدری.

{$sepehr_key_121994}

از بازیگری تا پرسشگری

وقتی از دانشگاه هنر تهران فارغ‌التحصیل می‌شود، فورا راهش را به عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون پیدا می‌کند. توی فیلم‌ها و سریال‌ها می‌درخشد و با نقش‌هایش در «ماهی و گربه»، «مدینه»، «خانه‌ای روی آب»، «کفش‌هایم کو؟»، «تنگه ابوقریب» و البته «در انتظار معجزه» ماندگار می‌شود. از اوایل دهه‌۱۳۷۰ وارد حرفه مستندسازی می‌شود و آثارش سروصدا می‌کند.

می‌گوید: «کار می‌کنم که بتوانم زندگی کنم، زندگی نمی‌کنم تا بتوانم کار کنم.» نگاه او به هنر مرز‌های مشخصی دارد که قابل احترام‌اند. ترجیحش بازی کردن در کار‌های باکیفیت و نقش‌های ماندگار است. نمی‌توان گفت که بازیگر است یا مستندساز یا حتی عکاس. پریوش نظریه یک پرسشگر است. به‌جای هیاهو، راه سکوت و مشاهده را انتخاب کرده است. یک ناظر دقیق و منتقد است که فقط ایده‌پردازی نمی‌کند، عمل هم می‌کند.

معجزه در حرم

«در انتظار معجزه» یکی از با‌محتواترین فیلم‌هایی است که در نسبت با امام رضا (ع) تولید شد. فیلم داستان زندگی امیر و مهرانه است که چشم دیدن یکدیگر را ندارند. می‌پذیرند که ازدواجشان اشتباه است. جهنمی که برپا شده امانشان را می‌برد، اما ناگزیرند یک شبانه‌روز دیگر هم را تحمل کنند. حضور آنها در حرم مطهر امام رضا (ع) گره زندگی‌شان را باز می‌کند و معجزه داستان اتفاق می‌افتد. زندگی ناآرام آنها با زیارت عجین و آرام می‌شود.

این فیلم، از سه‌گانه رسول صدرعاملی درباره امام رضا (ع) است.