به احترام بزرگ تر‌ها

کمی به اطراف خود با دقت نگاه کنید. نسلی که با یک انفجار جمعیتی متولد شده است، حالا با همین جمعیت رو به سمت پیری و کهن سالی است. نسلی که جوانی سختی داشت، حالا قرار است وارد میان سالی و بعد کهن سالی شود؛ شاید بازهم همان قدر سخت. اگر برای فردای کشور که با جامعه بزرگ سالمند رو به رو هستیم، تدبیر و برنامه ریزی لازم صورت نگیرد، با چالش بزرگی مواجه خواهیم شد.

چندی قبل بانک جهانی در گزارشی ضمن هشدار درباره سرعت زیاد پیرشدن جمعیت در ایران اعلام کرد: ایران، هند، سنگاپور و تایلند با حفظ روند فعلی، در آینده نزدیک با پیری شدید جمعیتی مواجه خواهند شد. براساس پیش بینی بانک جهانی، نمره ایران در شاخص وابستگی سال خوردگی تا سال۲۰۵۰ پنج برابر خواهد شد. این بدان معناست که نسبت جمعیت غیرفعال ایران به جمعیت فعال در ۳۸ سال آینده پنج برابر می‌شود. زمانی که نمره کشوری در این شاخص خیلی زیاد باشد، یعنی اینکه جمعیت فعال کشور برای تأمین نیاز‌های افراد سال خورده باید بار زیادی را تحمل کند.

بار تکفل

در بستر تغییرات جمعیتی، مرحله‌ای از تحولات در کشور از سال۱۳۸۵ آغاز شده است که جمعیت شناسان، آن را «پنجره جمعیتی» و «هدیه جمعیتی» می‌نامند. این وضعیت که از آن با نام «دوران طلایی جمعیت» نیز نام برده می‌شود، تا سال۱۴۳۰ طول می‌کشد. در این دوران نسبت جمعیت در سنین فعالیت، افزایش می‌یابد و به حداکثر خود یعنی بیش از ۷۰ درصد می‎رسد.

مکانیسم‌های ترکیبی و رفتاری پنجره جمعیتی نظیر افزایش عرضه نیروی کار، افزایش مشارکت زنان، کاهش نسبت‌های وابستگی (بار تکفل)، تعامل تغییرات ساختار سنی جمعیت با چرخه زندگی اقتصادی تولید و مصرف، افزایش قدرت پس انداز‌ها و سرمایه گذاری، بهبود و توسعه سرمایه انسانی، افزایش کیفیت جمعیت و...، فرصت طلایی و ظرفیت‌های زیادی برای اثرگذاری مثبت بر رشد و توسعه اقتصادی فراهم می‌کند؛ البته این وضعیت به طورخودکار عمل نمی‌کند و بهره برداری از آن، مستلزم بستر مناسب اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است.

تسهیل خدمات و حفظ کرامت سالمندان

در هر کشوری جمعیت جوان، خلاق، سالم، بانشاط و تحصیل کرده، عامل اساسی توسعه و پیشرفت محسوب می‌شود؛ اما سال خوردگان و بازنشستگان سایه سر و چراغ معرفت و برکت زندگی هستند. باید برای آن‌ها فکری کرد و برای مردمان کشوری که جمعیتی عظیم از آن در این مسیر قرار دارند، در توسعه زیرساخت‌ها و ارکان حمایتی، اندیشه‌ای راهبردی داشت. این جمله بدان معناست که برای حضور سالمندان در جامعه و شهر، شرایط باید به گونه‌ای مهیا شود تا کرامت آن‌ها حفظ و امکان دسترسی آنان به همه خدمات تسهیل شود.

عمده این خدمات در حوزه‌های سلامت و درمان، ترافیک و شهرسازی، بیمه و حمایت اجتماعی، اشتغال محدود و متناسب، دسترسی آسان به نیاز‌های زندگی جاری و... می‌شود. سالمندان تجارب ارزشمندی دارند و باید با اخذ راهکار درست و اصولی و برنامه‌های نشاط آور، علاوه بر استفاده بهینه از ظرفیت آنان، از خمودگی این قشر نیز جلوگیری کرد.

بحران سالمندی

بحران سالمندی به معنای انباشت مجموعه‌ای از آسیب‌های اجتماعی، روانی و جمعیتی حول سالمندی است. با توجه به اینکه بر اساس پژوهش‌های اجتماعی، بخش درخورتوجهی از ایجاد یا تشدید بحران سالمندی ناشی از از دست رفتن حمایتگر‌های عاطفی و اجتماعی سالمند از جانب خانواده (مواردی همچون مسائل مربوط به مراقبین، محدودشدن شبکه ارتباطی سالمند، بی فرزندی و کم فرزندی، رواج سالمندآزاری، دلسردی از وضعیت آتی حمایت‌های خانوادگی، کاهش فرصت درگیری سالمند در روابط اجتماعی) است، توسعه فرهنگی و اصلاح رفتار در این عرصه اهمیت فراوانی دارد. شاید مهم‌ترین مسئله موردنیاز در این امر، آموزش خانواده‌ها تا حد امکان نسبت به چگونگی مواجهه با این قضیه است. خانواده‌ها باید بدانند که با بحث سالمندی چطور برخورد کرده یا به چه نحو از سالمند خود صبورانه و مهربانانه نگهداری کنند. درهرصورت سالمندان مشکلات زیادی دارند که مهم‌ترین آن چالش‌های سلامتی روحی و جسمی است.

{$sepehr_key_122496}

مدل سازی بومی برای نگهداری از سالمندان تنها

در رأس بحران‌های سالمندی در دو دهه آینده، بحث «سالمندان تنها» است که در خانواده‌هایی با بعد خانوار کم زندگی می‌کنند. افزایش آمار طلاق به عنوان آسیب اجتماعی شایع در دوران میان سالی و همچنین پدیده تک فرزندی در دوران میان سالی باعث می‌شود که ما در بیست سال آینده سالمندان تنهای ناشی از تجرد قطعی و آسیب اجتماعی طلاق و فوت همسر را داشته باشیم و لازم است بحث بیمه مراقبت طولانی مدت از سالمندان و مدل سازی بومی برای نگهداری از سالمندان تنها در درون اجتماع مبتنی بر خدمات داوطلبانه و سرویس‌های در منزل برای سالمندان تنها فراهم شود. همچنین سمن‌های سالمندی را در محلات به وجود بیاوریم تا بتوانیم با این پدیده بحرانی مقابله کنیم.

چهره سالمندی در کشور و تکالیف پیش رو

چهره سالمندی که از حدود ۱۰ سال آینده در کشور مشاهده خواهیم کرد و روز‌هایی که متولدین دهه۵۰ به شصت سالگی برسند، شباهتی با چهره سالمندی که امروز مشاهده می‌کنیم، ندارد و بحث هایی، چون امید به زندگی، مسائل اقتصادی سالمندان، نبود مراکز رفاهی مخصوص سالمندان، بیمه سالمندی، تأمین مسکن، خدمات دهی به سالمندان، بهداشت و درمان این اقشار و...، موضوعات مهمی است که برای تک تک آن‌ها نیاز به طرح و برنامه و زیرساخت است.

بحران سالمندی پیش روی کشور، احتیاج به عزم ملی و حاکمیتی دارد. نمی‌توانیم دست روی دست بگذاریم و بگوییم «چو فردا شود، فکر فردا کنیم». از هم اکنون این مهم نیاز به تدبیر و چاره اندیشی و تأمین زیرساخت‌های اساسی دارد؛ در غیر این صورت کشور با بحرانی جدی و آسیب زا مواجه خواهد شد؛ لذا دولت باید در برنامه هفتم توسعه با همکاری مجلس شورای اسلامی به بازآرایی ساختاری و سیاست گذاری در عرصه سالمندی اقدام کند.