به گزارش شهرآرانیوز، اگرچه نام او از سال ۱۳۹۳ و با پخش یک مستند تلویزیونی بر سر زبانها افتاد، اما حماسهسازیهای سردار «محمد ناظری»، فرمانده کاریزماتیک یگان تکاوری نیروی دریایی سپاه، از حدود ۳۶ سال قبل و همزمان با پیروزی انقلاب آغاز شد؛ البته به دلایل گوناگون هرگز نمیتوان همه خدمات و مجاهدتهای این شهید جاویدنام و دلاور را تشریح کرد، اما این روزها که رئیسجمهور پرحاشیه آمریکا به صف بدخواهان کوردل خلیج همیشه فارس پیوسته، فرصتی طلایی است تا یکبار دیگر از مرد پرافتخاری یاد شود که سرتاسر عمر بابرکت خود را پای صیانت از امنیت و تمامیت این شاهراه آبی جهان گذاشت؛ سردار شهید محمد ناظری، مدافع دریادل وطن، قهرمان خلیجفارس.
این روایت، مشروح گفتوگوی ما با سردار علیرضا تنگسیری است تا فرمانده نیروی دریایی سپاه از ویژگیهای شخصیتی و خاطرات خود از رفیق قدیمی بگوید.
نخستین بار وقتی معاون عملیات نیروی دریایی سپاه بودم، با حاج محمد آشنا شدم. او یکسری ویژگیهای روحی داشت که واقعاً منحصر به خودش بود. از همان لحظه اول به دل آدم مینشست؛ با رفتارهایش، لهجه شیرینش و البته یک مردانگی محسوس و چشمگیری که در وجنات و سکناتش مشهود بود. هر آنچیزی که در دل داشت، همان را در رفتارش هم به عیان نشان میداد. به همین دلیل هم نه فقط برای ما بلکه برای هموطنان بومی استانهای جنوبی هم محبوب بود.
علاوه بر اینها، شجاعت واقعاً حیرتآوری هم داشت. من ترس را هیچوقت در چهره این مرد ندیدم. عاشق ایران هم بود. یکی از آن کسانی است که واقعاً هر وقت بحث وطنپرستی میشود، ناخودآگاه چهرهاش به ذهنم میآید. بحث خلیجفارس و نامهای جعلی که مطرح میشد، واقعاً اعصابش را به هم میریخت. خدا واقعاً به او یک عزت ماندگاری داد و همه به این موارد اذعان دارند.
دریا و اصول رزم دریایی و تکاوری را از اسم خودش بهتر بلد بود. من بهجرئت میگویم شاید کمتر فرماندهای در نیروهای تکاوری دریایی در جهان باشد که به اندازه حاج محمد ناظری ما از همه نظر سرآمد باشد؛ چه در دوران دفاع مقدس، چه پس از آن که ما با آمریکا روبهرو شدیم، چه در زمان دفاع از حرم و چه در حوزه آموزش و کادرسازی. قصد میکرد یک مأموریت انجام دهد، محال بود موفق نشود. یادم میآید یکبار اقتضای میدان طوری رقم خورد که ما ناچار بودیم یک عملیات بسیارخطرناک و حساس انجام دهیم. حکم مرگ و زندگی را هم برایمان داشت جوری که اگر میشد، دستمان خیلی جلو میافتاد، اما اگر شکست میخورد، واقعاً کارمان سخت میشد. دقیقاً به یاد دارم در اتاق فرماندهی، نقشه را نشانش دادم و طرح کلی را توضیح دادم. چند ثانیه مکث کرد. چشمش روی نقشه میچرخید. بعد چند لحظه خیلی آرام و خونسرد به من گفت فلان تعداد نیرو از فلان یگان، با مقدار مشخصی تجهیزات و پشتیبانی از یک نوع خاص. فلان روز هم شروع میکنیم. [با خنده] همه اینها را در چند ثانیه تخمین زد. بعد هم عملیات کردند و موفق برگشتند. حیف که نمیشود با جزئیات توضیح بدهم ولی همه کسانی که در جریان آن ماجرا بودند، هنوز هم در حیرتاند که حاج محمد چطور عملیات را فرماندهی کرد و به اهداف مشخصشده رسید.
خب ببینید البته که ملاحظات حفاظتی دخیل بود، اما به جز این، واقعاً گمنامبودنش بهخاطر اخلاقهای خاص خودش بود. میآمد کار را شروع میکرد، برایش هم مهم نبود کار غیرممکن به نظر برسد یا نرسد، تا آن زمان چهقدر جلو رفته و حتی چهقدر اسم او سر زبانها میافتد. من شهادت میدهم بهعنوان کسی که با او چند دهه رفاقت نزدیک داشتم. خودم به چشم دیدم بعد از این یک عملیات درخشانی که یک زمان انجام شد و دستاوردهایش فراتر از اهداف ازپیشتعیینشده بود، از همه فرماندهان، افسران و حتی رزمندگان میدانی تجلیل شد بهجز حاجمحمد. یک اشتباهی پیش آمده بود، اما حتی نیامد بگوید و گلایه کند. من بعد از شهادتش، خیلی تصادفی فهمیدم. ببینید! فرمانده یکی از مهمترین ردههای عملیاتی سپاه با میدان اثرگذاری بینالمللی، اینقدر متواضع بود که حتی نیامد به شوخی بگوید «حاج علی، ما را از قلم انداختی». نگفت. همیشه همینطوری بود.
دقیقاً همین است. همیشه هر موقع نیاز به اقدام احساس میشد، حاج محمد نفر اول بود. چند سال قبل یک موقعیت خاص و سختی پیش آمد که دزدان دریایی توانسته بودند از ایران، فرانسه و عربستان، چند کشتی و نفتکش را به سرقت ببرند. حاج محمد کسی بود که کشتی ساویز را برای تأمین امنیت کشتیرانی ما اعزام کرد، نهتنها کشتیهای ایرانی را آزاد کرد، بلکه این دزدها را آنقدر دنبال کرد که حتی حریم آبی خلیج سومالی را پشت سر گذاشت و کشتیهای فرانسوی و سعودی را هم پس گرفت. بعد از آن هم ۱۲۰ روز در اقیانوس ماند، یک سلسله عملیات سنگین علیه اینها اجرا کرد و بهقدری قوای اینها را تحلیل برد که تهدیدشان از آن حالت جدی کاملاً خارج شد. در واقع آغاز مقابله جهانی با دزدان دریایی اقیانوس هند، دریای سرخ و حتی خلیج سومالی با حاج محمد ناظری ما بود. برای همین به نظر من، او واقعاً «فرمانده اولینها» بود.
چون اولین ناوگان اسکورت را او راه انداخت، اولین پایگاه اقیانوسی ایران را او ساخت و اولین عملیات ترکیبی در آبهای بینالمللی را او انجام داد. از اینجا شروع کرد و بعد کارش به راهاندازی یگان ویژه اباعبداللهالحسین (ع) رسید که تحت فرماندهی او بیش از ۳۰ عملیات اینها انجام دادند؛ هم در خلیجفارس و هم در آبهای بینالمللی. چند وقت بعد از اینکه حاج محمد برنامهاش را اجرا کرد، به ما گزارش رسید یکی از تروریستهای دریایی که بازداشت شده بود، در اعترافاتش گفته بود که بین همقطارانش ضربالمثل شده که کاری با کشتیهای ایرانی نداشته باشید، چون اگر اقدامی بکنید، ایرانیها دنبالتان میآیند. این ترس فراگیر را سردار ناظری ایجاد کرده بود.
{$sepehr_key_123715}
شهید ناظری و حاج قاسم، دوستان نزدیک بودند. کار در بدنه حزبالله را هم البته شهید رودکی آغاز کرد، اما این مسیر از یک مقطع زمانی به سردار ناظری محول شد. چرا؟ چون واقعاً حاج محمد بهترین گزینه آموزشهای تکاوری به رزمندگان مقاومت بود. چه حزبالله و چه غیر حزبالله. هم از نظر روحی روانی اینها را آماده میکرد و هم آموزشهای نظامی و جنگ تکاوری به آنها میداد. واقعاً جوری بود وقتی چند فریم از هر جنگی را به او نشان میدادیم، دقیق میتوانست بگوید چه آموزشهایی برای رزمندگان یک جنگ در این فضا موردنیاز است، چه سلاحهایی لازم خواهد بود و حتی عملیاتهای اطلاعاتی و پشتیبانی باید چگونه باشد. واقعاً یک نابغه تمامعیار جنگ بود.
یک زمان ما در تهران تشکیل جلسه دادیم تا بررسی کنیم یگان دریایی چه کمکی میتواند به مقاومت بکند. گفتیم حاج محمد را اعزام کنیم سوریه تا از نزدیک اوضاع را رصد کند و برگردد گزارش بدهد. یادم میآید این سفر سردار ناظری که قرار بود فقط یک مأموریت شناسایی کوتاه باشد، آنقدر برای ما دستاورد داشت که اصلاً گمانش را هم نداشتیم. رفته بود حتی با بعضی از سران عشایر و قبایل سوری از در دوستی و صمیمیت برآمده بود. بعد هم که برگشت، یک گزارشی به ستاد فرماندهی ارائه کرد که از نظر جزئیات، دقت بررسی، رصد میدانی دقیق و خیلی جهات دیگر فوقالعاده بود. حتی گزارشش را با چند پیشنهاد همراه کرده بود که همه آنها اجرا شد و برکات فوقالعادهای هم داشت.
دقیق توضیح داده بود باید چه نوع آموزشهایی به رزمندگان مقاومت و بسیج مردمی سوریه داده شود تا از پس تروریستها بربیایند. خودش هم مأمور تعلیم فرماندهان آنها شد. حالا به لحاظ امنیتی نمیتوانم دقیق بگویم این مسائل در چه زمانی انجام شد، اما اگر تاریخ جنگ سوریه را بخوانید، یک مقطعی هست که از آن وقت مسیر جنگ عوض شد و کفه به سمت محور مقاومت سنگینی کرد. [با خنده]این مربوط به همان زمان است!
البته برای من این موضوع مظاهر متفاوتی دارد، اما یک موردش را توضیح میدهم. ببینید مثلاً امروزه مسیرهای متعددی در خلیجفارس وجود دارد و بهصورت رسمی، بخشی از این مسیرها بهدلیل عمق آب و موارد تخصصی دریانوردی از حریم آبهای کشورمان میگذرد. ما هم شبانه روز همه این ترددها را زیر نظر داریم تا کسی فکر خطایی به سرش نزند. بخش عمده تمرکز و توجه ما نیز معطوف به همین ناوگان فعالی است که الان از شش کشور آمریکا، انگلیس، فرانسه، استرالیا، نیوزیلند و کانادا در خلیجفارس حضور دارند.
یادم میآید وقتی حاج محمد زنده بود، یکی از کارهایی که به آن اعتقاد داشت، این بود که خودش پشت بیسیم به هر کشتی غیرایرانی که وارد محدوده حریم دریایی ایران میشود، اطلاع بدهد که مثلاً شما وارد حریم دریایی ایران شدید و جملات مرسوم دریانوردی، اما همین مطلب را خطاب به فرماندهان ناوگروههای این شش کشور در حالت خصمانه و قاطع میگفت. مثلاً هر بار که با آمریکاییها ارتباط رادیویی برقرار میکرد، همان اول کلام میگفت «اینجا خلیجفارس است. اینجا خانه ماست». وضع جوری شده بود که این بین آمریکاییها هم ضربالمثل شده بود. وقتی فرمانده دیگری پشت بیسیم شروع به صحبت با ناخداهای آمریکایی میکرد، آنها میفهمیدند که حاج محمد پشت خط نیست. حتی به زبان هم میآوردند.
خیلی دلم برایت تنگ شده است. البته ببینید این یک حقیقت است که توانست چند نسخه از خودش را تکثیر کند و امروز واقعاً ما نیروهای حاج محمد را داریم که راه او را با قوت و قدرت ادامه میدهند، اما در هر حال او برای من همیشه همان رفیق شجاع و مقتدر و دوستداشتنی ۳۰ساله است. هر وقت از پشت بیسیم حرف میزدیم، تا میفهمید من پشت خط هستم، با صدای بلند میگفت «حاج علی، پرچمت بالا» [بغض میکند]. هیچوقت عکسش را از روی میزم برنمیدارم.
{$sepehr_key_123716}
عنوان همان مستندمسابقهای که از یگانش ساخته شد. فرمانده. فقط همین!