مریم شیعه | شهرآرانیوز؛ توسعه ناپایدار و نامتوازن در کشورهای درحال توسعه، معلول علتهای مختلفی است که مهمترینشان چشمپوشی از اولویتها و نیازهای آن کشور است. تقلید کورکورانه از الگوی توسعه غربی و دستوپا زدن برای شبیه شدن به آنها، جلو دیدن واقعیتهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هر اقلیم را میگیرد و نتیجهاش توهم توسعهیافتگی است. فضلا... این مسئله را میداند.
زمانیکه سیاستگذاران کشور، شیفته و دلباخته سبک زندگی غربیاند و تلاش میکنند توسعه را با تحمیل و تظاهر به ایران بیاورند، فضلا... دراینباره هشدار میدهد. از مدتها قبل، نامههای سرگشاده به تجددخواهان تندرو مینویسد. اهل تأمل است. پدرش، ملاباشی هم عالم بزرگی است.
ملا داوود خراسانی، بخش عمده تربیت فضلا... را خودش عهدهدار میشود. فقه، اصول، ادبیات عرب، ادبیات فارسی و ریاضی را خود پدر برای فضلا... مشق میکند. همزمان که در مدرسههای سلیمانیه و پریزاد درس میخواند، پیش پدر علوم و ادبیات دیگر را هم فرامیگیرد و بعد با ذوقی که دارد، آموختن خط را شروع میکند. راه قلم، همینجا به زندگیاش باز میشود.
وقتی که آن را توی دست میگیرد و مینویسد و مینویسد و خستگی نمیشناسد، با قلم خو میگیرد و قلم به بخش جداییناپذیر از زندگیاش بدل میشود. در اوج جوانی به جایگاهی میرسد که آدمهای زیادی آرزویش را دارند. به استخدام آستانقدس رضوی درمیآید و بعد از آن، بهواسطه پایگاه اجتماعیاش مورد توجه و احترام دیگران واقع میشود. این شغل، آوردههای زیادی برای فضلا... دارد، اما کافی نیست. او نمیخواهد در چهاردیواری یک اتاق گرفتار شود. دلش میخواهد بیرون از این چهاردیواری و درمیان مردم باشد.
سالها بعد که حکومت مشغول تقلید کور از غرب است، فضلا... درباره وحدت کشورهای منطقه میگوید. میگوید نباید توسعه را فقط و فقط در غرب پیدا کرد. باید بهدنبال توسعهای از جنس همین خاک بود تا به واقعیت نزدیکتر باشد. در سالهایی که شعر میگوید و مینویسد و بهعنوان اندیشمندی دانا معرفی میشود، به او لقب «خادم وحدت» میدهند.
کسی که برای دورهم جمع کردن کشورهای اسلامی تلاش میکند و در سال۱۲۹۸ نشریه «الکمال» را منتشر میکند. میخواهد به زبانی ساده و صریح، ایدههایش را با مردم کوچه و خیابان هم درمیان بگذارد. قلمش درست مثل زبانش نرم است. از طرفی دلبستگی عجیبی به شعر و نثر فارسی دارد که ترکیب آن با ذهن جویا و پرسشگرش، چهرهای متفاوت از او میسازد. الکمال به دو زبان فارسی و عربی نگاشته میشود.
در نوع خودش بدیع و پیشقدم است و وقتی که مبدأ اغلب مطبوعات پایتخت است، انتشار یک نشریه در شهر مشهد کاری جسورانه به شمار میآید. در تمام مراحل تولید و توزیع نشریه، حضور دارد. رسانه را برای جلوگیری از تفرقه و در کنار هم ماندن مردم کارا میبیند. از نگاه بسته و تعصبورز دوری میکند و آموزههای دینی و نصیحتهای اخلاقی را با پژوهشهای تاریخی و تحلیلهای اجتماعی گره میزند.
{$sepehr_key_125628}
میرزا فضلا... آلداود را با نام «بدایعنگار» میشناسند. لقبی که بهخاطر ذوق ادبیاش، به او داده شد. لقبی که بیانگر نگاه نو و بدیع او به تلفیق سنت و تجدد بود، نگاه متفاوتش به همبستگی. این لقب عجیب برازندهاش بود. وقتی که حکومت تلاش میکرد تا ارزشهای دینی را به کنج انزوا و فراموشی بکشاند، بدایعنگار به دنبال تلفیق نظام آموزشی نوین با ارزشهای دینی بود. توزیع نشریه الکمال، چندسال بعد متوقف شد، اما آثار آن برای مشهد گسترده و ماندگار بود.
چون دانشپژوهان را دورهم جمع و باب گفتوگویی جدید را میان اصحاب دین و اصحاب قلم باز کرد. او را با اخلاق نیک و منش ملایم توصیف میکنند. کسی که رواداری فرهنگیاش موجب محبوبتش بود. رسانه برای او سلاح نبود. بهدنبال توهین و تمسخر جریانهای موازی نبود. دلش میخواست در ارتقای عمومی کشور سهمی داشته باشد و در فضای خفقانآور و سکوت آن سالها، به مردم بیصدا، صدا بدهد. تألیفهای بسیاری از خود بهجا گذاشت.
«مطلعالشموس» مجموعهای از پرسشها و پاسخهای جغرافیایی دانشآموزان است و «منتظم احمدی» در باب تاریخ. در کتاب «بدایعالاشعار» به قوامی گنجوی میپردازد و «همایوننامه»، «بیانالمعانی»، «تاریخنامه ادبی» و دهها تألیف و ترجمه دیگر را در کارنامه دارد. او سرانجام در سال۱۳۰۴ از دنیا رفت و در دارالضیافه حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.